ریاض سرمشق الشرع، کابل و قم، خون و مرگ و شهادت
علیرضا نوریزاده - ایندیپندنت فارسی
احمد الشرع، رئیسجمهوری موقت سوریه، اخیرا در طواف کعبه با همسرش، لطیفه، وزیرخارجه و رئیس دفترش و همسران آنها حضور داشت.
آنسوی جهان، هزاران انسان در سوگ رهبرشان اشک به دیده میآورند و دعای رحمت برایش میخوانند. او ۸۸ سال زیست. جدش، آقاخان بزرگ، پسرش علی خان را کنار گذاشت و کریم آقاخان جوان را که بسیار شباهت به جوانی خودش داشت، به امامت طایفه اسماعیلیه برگزید.
کریم آقاخان در مدرسهای درس خواند که پادشاه میهن اجدادیاش، ایران، در آنجا با ۱۰ سال فاصله درس خوانده بود؛ مدرسه لهروزه Le Rosey. بعد هم به هاروارد رفت و پس از فارغالتحصیلی، با بنیعمش، شاهزاده صدرالدین، در سازمان ملل، کمسیون پناهندگان و شورای حقوق بشر در کنار خدمت به پیروانش تا پایان عمر مشغول بود.
کارهای او در بدخشان تاجیکستان و هند و پاکستان و کنیا و تانزانیا و اوگاندا و بدخشان افغانستان درخشان بود و هست. مدرسه و بیمارستان و دانشگاه بر پا کرد. هتل و ورزشگاه ساخت. موسساتش در لندن و پاریس و قاهره و... میعادگاه بزرگان اندیشه و فرهنگ بود. دو دوستم، زندهیاد شاهرخ مسکوب و دکتر محمد جوزی اهل فلسفه در موسسه اسماعیلی لندن پس از انقلاب و دوران غربت به کار تحقیق مشغول بودند. شخصیتی مثل دکتر بدخشانی رابط بزرگان اندیشه و شعر و فرهنگ پارسی با موسسه بود.
روزی با افتخار در تیم ورزشی ایران حضور داشت و روزی مهمان پرغرور پادشاه فقید و شهبانو بود و زمانی فرزند و جانشینش رحیم آقاخان را به کاخ باکینگهام میبرد تا با ملکه الیزابت دوم آشنا شود.
در بدخشان و لبنان و یزد شباهتهای شگفتی بین اسماعیلیها و زرتشتیها و درزیها یافتم. مشایخ آنها با ریش انبوه و ردای سپید و کلاهی همرنگ خیلی بهتر از آخوندهای ما نماد نیکی و مهر و آشتی بودند و هستند.
این دو نمونه، احمد الشرع و کریم آقاخان را آوردم تا به نکتهای برسم که دیرسالی است اندیشهام را مشغول داشته است. آیا وجه دین اسلام باید فقط داعش و طالبان و ولایت فقیهی باشد؟ وقتی در سرزمین وحی، فستیوال فیلم و هنر و فرهنگ برگزار میشود و در کویت و ابوظبی، دیدنیترین نمایشنامهها به صحنه میآید. در قاهره، راسالحسین و سیده زینب بعد از نسل عمالقه (غولها) عبدالوهاب و ام کلثوم و عبدالحلیم حافظ و فریدالاطرش، صدها هنرمند در صحنه نمایش و آواز و سینما راه بزرگان را ادامه میدهند و چنین است مغرب عربی و اردن و عراق و سوریه.
برایم باورکردنی نبود، وقتی تجلی آزاداندیشی ولیعهد سعودی به آزادی زنان، شراکتشان در اداره کشور، حضور چشمگیرشان را در عرصه فرهنگ و هنر به چشم دیدم و ایران پیش از ۱۳۵۷ در جان و جهانم زنده شد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
رضاشاه کبیر شب ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ تب کرده بود. به بهرامی، رئیسدفترش، گفته بود فردا روز سختی است. باید همسر و دخترانم را سر برهنه به دانشسرا ببرم ولی این کار ضروری است. باید نیمی از جمعیت کشورم از یوغ بندگی رها شود. به جز تمرد چند آخوند و شورش گوهرشاد با رهبری بهلول حرکت عمدهای علیه کار بزرگ رضا شاه کبیر صورت نگرفت. بهلول به افغانستان و ژاپن و سپس عراق گریخت و بعد از بازگشت خمینی به ایران آمد، اما آبش با خمینی در یک جوی نرفت و به چاک زد.
امانالله، پادشاه متجدد افغانستان، بر سر همین کار تاجوتختش را به ملابچه سقای (پیش طالبانی) باخت تا بعد نادرشاه تاج را پس گیرد و بچه سقا را که شیخ فضلالله افغانستان بود، به دار کشد.
کریم آقاخان حسینی با آرامش و امان و به جا نهادن صدها موسسه و مدرسه و دانشگاه و عبادتگاه برای ۱۵ میلیون عضو طایفه غنی نزد خدایش رفت. خمینی و بن لادن و ظواهری و قاسم سلیمانی و سنوار و هنیه و حسن نصرالله هم نزد قاصم جبار شدند تا اسناد اعمال خود را ارائه دهند.
حالا دو حریف در صحنهاند. یکی با نیمهای جوان (اردوغان و احمد الشرع که نگاهش به ریاض دوخته شده و نخستین سفر خارجیاش به عربستان سعودی بوده است) و یکی پیر و فرتوت و توهمزده (سید علی خامنهای) با یک ملاهبتالله طالبانی.
همسر خامنهای غربتنشین در حرم ولایت است و همسر هبتالله با چادرشبی بر سر و پیکر، در اتاق عقبی قصر ریاست در حال بچهداری است، اما همسران اردوغان و احمد الشرع در کنارهمسرانشان، گیرم کلاهکی و چارقدی نیز دارند، راه میروند.
دختر تحصیلکرده و محتشم امیر بندر بن سلطان، سفیر سعودی در واشینگتن است. یعنی دختری که نشان از پدر دارد. ۴۶ سال بعد از انقلاب خمینی، اگر گوهرالشریعهای سفیر شود، روز اول باید چادر و چاقچورش را جور کند که ناگهان غیرت برادر رسایی و هیجان نماینده قم در مجلس منفجر نشود، از اینکه ناموس اسلام به باد رفت.
طالبان در افغانستان هم بهشت خویش و هم دوزخ زنان را زیر نام اسلام انقلابی کنار هم بر پا کردهاند.
امروز عربستان سعودی بهعنوان خاستگاه اسلام با نگاهی متسامح و آزاد، سرمشق بسیاری از کشورهای اسلامی است. این درست که رئیسجمهوری موقت سوریه از هاکان فیدان، رئیس سابق اطلاعات ترکیه (میت) و وزیر خارجه امروز، تربیت سیاسی گرفته، اما نگاهش به ریاض دوخته شده است؛ نگاهی به سوی فردا با نسلهایی خردمند که به شعار «مرگ بر...» الفتی ندارند.
احمد الشرع اما با زنان سوری متشخص که از غربت آمدهاند، با حضور همسرش دیدار میکند و کاری به حجابشان ندارد. پنج بانو از جمله رئیس بانک مرکزی و وزیر امور بانوان و استاندار بیحجاب السویدا، بانو محسنه المحیثاوی، مدیر کل وزارت خارجه و معاون وزارت بهداشت عضو کابینهاند.
کریم آقاخان با سرفرازی به ابدیت میپیوندد، طالبان و سیدعلی هم میروند و نفرین و بدنامی بر جای میگذارند و احمد الشرع، قلب سوریها را تسخیر میکند. باشد که عاقبت همهشان را ببینیم؛ چنانکه عاقبت سنوار و حسن نصرالله و قاسم سلیمانی و چند دوجین دیگر را دیدیم.