خوشبختانه در حال حاضر، تکلیف اکثریت مردم با حکومت و دولت بیاختیار زیرمجموعهی آن روشن است؛ چه آنهایی که انتخابات اخیر ریاست جمهوری را تحریم کردند و چه آنانی که با استخوانی در گلو و به امید تنها کمی بهتر شدن شرایط پای صندوقهای رای رفتند.
مساله اما این است که اصحاب و تئوریسینهای اصلاحطلبی حکومتی پس از سه دهه تلاش برای حفظ اصل نظام -که روزنه و راهگشایی از موارد آخر آن بوده- به جای پاسخگویی "همیشه" دست پیش را میگیرند و "همچنان" از عالم و آدم طلبکارند.
حالا که ترامپ آمده، رهبر منکر مذاکره شده (که البته چون همیشه تنها برای فرار از مسوولیت و نمایشی برای جلوت است و در خلوت به شدت پیگیر آن است)، حالا که وضع اقتصادی کشور، بحران شدید انرژی و آلودگی هوا مدتها است از وضعیت بحرانی و حاد هم عبور کرده، عملا مملکت را به تعطیلی و نیستی کشانده، به جای اینکه یک جو پرنسیپ و حرفهای گری سیاسی به خرج دهند، از مردم بابت سریال زنجیرهای اشتباهات خود عذرخواهی کنند، مسوولیت خود را در شرایط کنونی بپذیرند، به مسعود پزشکیان قولش در مورد استعفا در صورت بلااثر بودن را یاداوری کنند و...، مثل همیشه به جلو فرار کرده، از یک طرف سوال میکنند:
آیا الان خوشحال هستید که با آمریکا مذاکره نمیکنیم؟!
و از طرف دیگر خود پزشکیان که تا دیروز ترجیعبند سخنانش مذاکره بود ناگهان به هیات دولت دستور داده بیفایده بودن هرگونه مذاکره را شرح تبیین کنند.
این یعنی اینها در تمام سبدها تخم مرغی به یادگار پیگذارند که آخرش هم هر چه شده بگویند: همانطور که گفته بودیم و ....
در جواب باید گفت که طبعا هیچ فرد عاقلی از گفتگو و حل مشکلات فرار نمیکند، چه برسد که پای زندگی و معیشت میلیونها ایرانی هم در میان باشد.
اما این مساله که رئیس جمهور بلافاصله پس از سخنرانی رهبر موضعش را ۱۸۰ درجه عوض میکند بار دیگر موید این مساله است هسته سخت نظام چه بخواهد مذاکره کند و چه نخواهد، رئیسجمهورها و دولتها - چه جلیلی چه ظریف- برایش تنها در حد پیمانکارانی اجرایی معنی داشته هیچ نقشی در تصمیم گیری ندارند و مهمتر از آن، اینکه هدف اول و آخر حکومت در پذیرش یا رد مذاکره نیز فقط و فقط تداوم بقای خودش است و شرایط مردم در این میان هیچ اولویت و ارزشی برای حکومت ندارد.
چنانکه وقتی حکومت در بدترین شرایط اقتصادی مردم در سالهای ۸۹ و ۹۰ یا ۹۸ و ۹۹ یا ... بر خر مراد بقا سوار بود، هیچ اهمیتی برای مشکلات مردم و مذاکره به خاطر آن قائل نبود و صرفا زمان میخرید.
به طریق اولی گشایشی هم اگر در اثنای مذاکرات در زندگی مردم رخ دهد عوارض جانبی مبارک همان اولویت اصلی -یعنی حفظ نظام- است و در هر حال رخ دادنش ربطی به خواسته مردم یا آرای آنان ندارد.
البته شما اصلاحطلبان هم که هیچگاه غدغهتان مشکلات مردم نبوده و نیست. تنها مساله شما نیز تداوم بقای خودتان است که در گرو حفظ موجودیت پلیدی به نام جمهوری اسلامی است
پس اولا نگران مذاکرات حفظ نظام برای حفظ بقای خودتان نباشید که در خفا ادامه دارد و ثانیا فراموش نکنید که مساله مردم با شما این است که شما اصلاحطلبان واقعیت تمام این فریبکاریها را مو به مو میدانستید، اما برای تداوم حضور بر سفره غارت انقلاب، بیش از سه ده است که با توسل به انواع و اقسام روشهای ریاکارانه -چنانکه روزنه و گشایی از نمونههای اخیر آن هستند- برای حفظ نظام تلاش میکنید و در بستر آن مردم ایران را خاکستر نشین و محتاج نیازهای اولیه معمولی ترین زندگی نمودهاید.
تمام اینها را میدانستید ولی برای تداوم دستیابی به عایدات این سفره، با هسته قدرت معامله کردید و در یک فریبکاری سیستماتیک، در سیرک مضحک انتخابات به انجام حرکات ژانگولر تبلیغاتی پرداختید تا با توسل به فریبکاری و خدعه، قسمتی از مردم خسته و مستاصل را هم که شده، امیدوار کنید و پای صندوقهای رای بکشانید و برای چندمین بار آنان را سرخورده و امیدشان را ناامید کنید.
بنابراین به جای فرار به جلو با واقعیتها روبرو شوید و اگر شرافت پذیرش مسوولیت و جبران خطا را ندارید، لااقل سکوت را یاد بگیرید.
بابک خطی
*