اگر... آنگاه...
برای ۲۵ بهمن، مقابل دانشگاه تهران
رحیم قمیشی
اگر بگویند نمیتوانید جمع شوید!
لبخند میزنیم، ما جمعیم، دست خودمان نیست، خدا ما را جمع آفریده! هیچکس نمیتواند پراکندهمان کند.
اگر راههای رسیدن به دانشگاه را ببندند!
دانشگاه مال هیچکس نیست، سردر دانشگاه هم، رفتن مقابل دانشگاه حق همه است. حتی نیروی انتظامی هم نمیتواند دستور خلاف بدهد. ما با مهربانی خواهیم گفت، شما باشید ما هم هستیم!
اگر نرسیده به دانشگاه راهها بسته بود؟
این اتفاق نمیافتد، اما زلزلهای آمده بود، راه بسته بود، در نزدیکترین نقطه به سردر دانشگاه میمانیم.
اگر خشونت شد!؟
خشونت همیشه دو طرف دارد. وقتی ما یک طرف، اهل خشونت نباشیم، هیچ اتفاقی نمیافتد.
اجتماع ما صد در صد مسالمتآمیز است.
خشونت پرهیزی در خون ماست!
اگر اعلام کردند برنامه لغو شده؟
میدانیم دروغ میگویند، برنامهای نیست که لغو شود، یک اعلام حضور است. "ما هستیم" نیازی نیست کسی از ما بترسد، اما هر کس کار خلاف قانون بکند، حتما باید بترسد!
اگر کسی شعار داد؟
شک نمیکنیم او از ما نیست!
به او یادآوری میکنیم در برنامه سکوت، شعار دادن وجود ندارد.
سکوت بسیاری اوقات از هزاران شعار کوبندهتر و گویاتر است.
اگر پلاکارد نداشتم!
پنجاه شصت کاغذ نوشته میآوریم که به همه نمیرسد، شعارهای ساده مانند؛
اعتراض حق مردم ایران است
حصر شدگان و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حاکمیت قانون باید در کشور برقرار شود
محصوران را آزاد کنید
زندگی در ایران آباد و آزاد حق ماست
محصوران و زندانیان دربند را آزاد کنید
در کشور هیچکس بالاتر از قانون نیست
رهنورد موسوی و کروبی باید آزاد شوند
حق ما یک زندگی خوب در ایران است
زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کنید
و نوشتههایی از این دست
هر کدام را میشود بر یک مقوا با یک ماژیک ساده نوشت و در دست گرفت.
ما به قانون اساسی فعلی دهها نقد مهم داریم، اما نوشتن مفاد قانون اساسی فعلی، که اجتماعات را آزاد اعلام کرده، آزادی را تضمین کرده، خودش یک بیان قوی است.
اینکه حاکمیت به قانون پر از اشکال خودش هم پایبند نیست!
اگر اینترنت قطع شد؟
مهم نیست ما برنامه را از قبل میدانیم. تلفنها هم قطع شوند ما برنامه را میدانیم. مترو هم از کار بایستد، ما برنامه را میدانیم.
حضور مقابل سردر دانشگاه.
محکم و با صلابت، ساده و صمیمی.
اگر یک ساعت حضور خستهمان کرد؟
حضور با نظم و در سکوت، در آن منطقه برای پنج دقیقه هم کافیست، هر چه بیشتر بهتر.
اگر توانش را داریم یک ساعت، یا بیشتر. و گر نه همان سر زدن چند دقیقهای و رفتن هم عالیست!
اگر اذان شد؟
اهل نماز هستم؟ همان اطراف جایی برای نماز پیدا میکنم، نه برای تظاهر، برای دلم. و البته نظام میفهمد ما ضد اسلام و ضد آزادی نیستیم. ما هم مسلمانیم.
اگر نماز نمیخوانم، کمک میکنم آنها که اهل نماز هستند اذیت نشوند. از اذان تا بیست دقیقه فرصتی است تا دلهایمان به هم نزدیکتر شود. ما از نماز سوءاستفاده نمیکنیم!
عبادت برای نزدیک شدن قلبهاست.
اگر از ما فیلمبرداری کردند.
چه بهتر، اتفاقا ما هم فیلمبرداری میکنیم. هر کس امکانش را دارد حتما فیلم میگیرد.فیلمبرداری جرم نیست. ما که تظاهرات غیر قانونی نداریم، شاید بخواهیم دیگران بفهمند میشود با مسالمت هم اعتراض کرد.
این خودش تبلیغ حاکمیت میشود!!
آیا این آخرین اجتماع است؟
اگر خشونت شود، اگر شعارهای بیربط داده شود، اگر بعضی بخواهند در همین یک اقدام، همه چیز را یکباره و با تندی بخواهند، چه بسا آخرین اجتماع شود، مردم میترسند و دیگر نمیآیند.
اما اگر با سکوت و شکوهمند (نه بر اساس تعداد حاضران، بر اساس نظم و هماهنگی و سکوت شرکت کنندهها) برگزار شود، چرا آخرین باشد؟
شاید چند روز بعد عدهای بخواهند با خواسته جدیدی تجمع کنند. آنهم با مسالمت کامل.
شک نیست همه استقبال خواهند کرد.
از اعتراض به گرانی تا درخواست رفراندوم، از نه به اعدام تا ارتباط با جهان... مردم متوجه میشوند تجمع قانونی حق آنهاست، بدون هیچ ترسی. که تا حال از آنها مضایقه شده.
اگر ۲۶ بهمن شد!
ما یکجشن در جمع خانواده میگیریم. ما اعتراض کردیم و هنوز دور هم هستیم.
ما نشان دادیم زندهایم.
ما باور کردیم قدرت انجام تغییر را داریم.
اول در خودمان بعداً در جامعه.
ما توانستیم و خودمان را بازیافتیم.
این جشن بزرگی دارد.
این عین موفقیت است.
این عین شکستن حصر است
حصر در ترس
حصر در بیتفاوتی
حصر در تصور مرگ
و محصوران مظلوم هم حتماً آزاد خواهند شد.
و زندانیان بیگناه هم آزاد خواهند شد.
و رفراندوم هم برگزار خواهد شد.
و حاکمیت هم به مردم برخواهد گشت.
و قانون مورد قبول کل جامعه هم حاکم خواهد شد.
ما جشن موفقیت را خواهیم گرفت.
جشن دوری از جنگ
جشن ازادی
اگر خود را باور کنیم...