ویژه خبرنامه گویا
این روزها که به بهار نزدیک تر میشویم، بوی نوروز نیز به مشام ما ایرانیان میرسد، بوی آئینی که از ابتدا نه یک جشن فرهنگی، بل یک آیین سیاسی بوده، چرا که این آئین با افسانه بنیانگذاری ایرانشهر آغاز میشود؛ بنیانگذاری که مصادف با روز تاج گذاری جمشید، اولین پادشاه ایران است.
افسانههای بنیانگذاری، تنها یک قصه و حکایت نیست بلکه همین واقعیت که نام افسانه بر آن نهادهاند، درفرهنگ همهی ملل دنیا وجود دارد، ویک امر سیاسی تلقی میشود که کارکرد سیاسی دارد و معطوف به پاسداری از مرزهای ساکنان یک سرزمین است. تا نگوئید به کدام نشانه، نگاه کنید به تاریخ امپراطوری روم باستان که اتوریته خود را مرهون افسانه بنیانگذاری این امپراطوری میدانستند، تقدس بنیانگذاری، به قول هاناآرنت، "از آغاز جمهوری روم تا پایان آن، کانون سیاست رومیان بود، به این مفهوم که وقتی چیزی را بنیاد میگذاشتند، این بنیاد برای همه نسلهای آینده الزامآور باقی میماند"، برای یک رومی، "درگیرشدن در سیاست، قبل از هرچیز، به مفهوم حفظ بنیاد شهر رم بود. "، بنیانگذاری شهر رم، عظیمترین رخداد تاریخی رومیان را تشکیل میداد. نقل است از "ویرژیل"، قهرمان رومی که میگفت: "بسیار عظیم بود تلاش و رنج بنیاننهادنِ مردم"، ویا در مثال دیگر میتوان از اهمیت بنیانگذاری دربین مردم بزرگترین قدرت جهان امروز یعنی ایالات متحده امریکا گفت، کشور قدرتمندی که اتوریته خود را از بنیانگذاری آن توسط پدران بنیانگذارشان میگیرند. اینکه نام شخصیت هایی مثل توماس جفرسون، جیمز مدیسون و جرج واشینگتن... که ازپدران بنیانگذار این کشور قدرتمند جهان هستند و هنوزنامشان ورد زبان امریکاییها است، خود گواهی است به جایگاه این رویداد در سیاست دنیای معاصر.
بی گمان هر ملتی مجموعه پیوسته نسلهای متوالی بسیار است، اما گاهی با گذشت زمان و دسیسه هایی که وجود دارند، پیوند نسلها قطع میشوند، و بین ما و آنها ئیکه روح جامعه و ملت ما را ساختهاند، جدایی میاندازند آنچنانکه امروز با نزدیک به نیم قرن تسلط گروهی دین فروش تحت نام جمهوری اسلامی همواره سعی در این جدایی داشتهاند، اما تنها سنت هایی چون برپایی نوروز بود که ما را تا کنون از این جدایی در امان داشته تا در خود خویش نشکنیم.
نوروز هیچگاه در فرهنگ ما ایرانیان صرفا یک جشن و خوشگذارانی نبوده است بلکه اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشتهای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن کوشیده است.
به گمان صاحب این قلم، نوروزدر فرهنگ ما ایرانیان به مثابهی یک آئین نشانه داراست که معطوف به آغاز و قدمت کشوری پهناوری بنام ایران است و آنچه تا کنون از این آئین و سنت کهن ترویج گردیده تنها وجه فرهنگی آن بوده است و این سعی و اهتمام آنقدر بود که به دلیل اهمیت و پتانسیلهای تأثیرگذاری این آیین در ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰ میلادی) مجمععمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس را به عنوان «روز جهانی نوروز» به تصویب میرساند و برای نخستین بار در تاریخ، نوروز به عنوان مناسبتی بینالمللی به رسمیت شناخته میشود، اما امروز با توجه به نیازهر ایرانی وطن پرست بر آزادی سرزمین ابا اجدادی خود که در چهل وشش سال گذشته در تصرف گروه ملایان دین فروش بوده، الزام ترویج احیای محتوای سیاسی این آئین کهن، در بین جامعه تحت ستم امروز این سرزمین، بیش از هر زمان احساس میشود تا هر ایرانی واقف به وظیفه سیاسی خود گردد، امروز وظیفه هر ایرانی است که بدون ملاحظه تعلقات مذهبی، پاسداری از ایران را وظیفه خود دانسته و در راستای مبارزه علیه حاکمان امروز این کهنه دیار بپاحیزند.
بی شک به گواهی تاریخ در سرزمینی چون ایران که همواره بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته، فراز و نشیبهای بسیاری ثبت گردیده و حاکمیت دیکتاتوران و غارتگران بسیاری بر امنیت و اسایش این قوم سایه افکندند، اما حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون مردمش رنگین کرده بود، در کنار همان ویرانیهای تخت جمشید، مردم مصیبت زده این گستره تاریخی خیمه نوروز برافراشته بودند ودر سکوت ماتم زده شهرهای ویران شده توسط مغولان بی رحم و اعراب بادیه نشین، در همان آتشکدههای سرد و خاموش، نوروز را گرم و پر شور جشن میگرفتند آنچنانکه هرگز قادر به محو و فراموشی این آیئن مقدس در بین قوم ایرانی نشده آنچنانکه امروز نیز حاکمان مسلط بر این کهنه دیار با همه شقاوت و کینه ورزی عمله گان ظلم ولی فقیه با ایرانیان، قادر به محو آئین و سنت هایی چون نوروز که همواره روح مبارزه برای رهایی از ظلم را در ایرانیان بر میانگیزد، نخواهند بود.
بیژن صف سری
*