Tuesday, Mar 25, 2025

صفحه نخست » برگی از تاریخ؛ آقا بزرگ علوی و نگرش او به دموکراسی، کوروش گلنام

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

پیش‌گفتار

گبروگرفتاری کار ما در کجاست که با همه کوشش‌ها نمی‌توانیم یک هم‌راهی و ‌هم‌گامی گسترده کارساز در برابر حکومت اسلامی داشته باشیم؟ این پرسشی است که بارها به میان‌ آمده و هرکس به فراخور درک و دریافت خود پاسخی به آن داده است تا شاید گشایشی در کار پدید آید که شوربختانه تاکنون بی‌نتیجه بوده است. من در کتاب خاطره‌های زنده‌یاد آقا بزرگ علوی (۱) که به کوشش آقای حمید احمدی تهیه شده است، با دیدگاه ایشان در باره ریشه این گرفتاری و چرایی نبود دموکراسی در ایران روبرو شدم. دیدم بهتر است آن را از زبان یکی از مهم‌ترین داستان نوسان و اندیشمندان ایرانی که نقش بی‌همتایی در شناساندن ادب و فرهنگ ایران به ویژه در آلمان داشته است با خوانندگان گرامی در میان بگذارم باشد که شاید لحن گاه بسیار گزنده آن تکانی در ما ایجاد کرده و در این باره اندکی بیش‌تر ما را به اندیشه وادارد. البته در همین جا به این نکته نیز اشاره شود که دیدگاه آن هنگام آقا بزرگ علوی با وضعیت امروز ایران و درک جوانان امروز ایران بسیار تفاوت دارد و در ایران با وجود همه سختی‌ها گام‌هایی بلند برایِ پدیدآمدن پایه‌هایی برای رسیدن به دموکراسی برداشته شده ولی مشکل نبود هم‌راهی و هم‌گامی در برابر حکومت تبه‌کار اسلامی هم‌چنان پابرجاست.
***

آقا بزرگ علوی یک واژه‌ای در باره مردم ایران به کار برده است بسیار پُرمعنا: "توده منجمد" چرا؟ "
چون: "وقتی که خمینی پیدا می‌شه، ۱۴ میلیون مردم زیر علم او سینه می‌زنند. " برگ ۲۸۰ کتابِ خاطره‌ها
من با درک خود این کاربُرد"توده منجمد" را بر دو پایه ارزیابی کرده‌ام: یکی ناآگاهی در جامعه و نفوذ کشنده اندیشه‌های دینی/مذهبی و نفوذ خرافه‌های ویران‌گر آن در گذرِ قرن‌ها تا مغز استخوان جامعه ما و دیگری نبود پیشینه دموکراسی، ناآشنایی با زیر بنایِ آن که نخستین گام‌ا‌ش رواداری و بردباری در برابر اندیشه مخالف است که یه این توانایی برسد که هر مخالفِ دیدگاه خود را دشمن ندیده و توان نشست و گفت‌و شنود با آن را داشته باشد.
آقا بزرگ علوی در کتاب خاطره‌های خود که در گفت‌‌وشنود و به شکل شفاهی با آقای حمید احمدی و به همت ایشان تهیه شده است، هنگامی که بحث اثرگذاری روشنفکر برای پایه ریزی دموکراسی در جامعه ایران به میان می‌آید از تجربه سیاسی/اجتماعی خود و برداشت‌های خود گفته و نکته‌های جالبی را به میان آورده است. او می‌گوید:
"... اما ایرانیان خصلتن یکه‌تاز واهل تفرقه [اند] و نه اهل همکاری. این دو خاصیت جدایی از هم و ناجور بودن باهم، این‌ها در خصلت ایرانی در اثر قرن‌ها استبداد‌، عجین شده، این‌ها نتوانستند هرگز با هم در یک‌جا و در یک مجلس جمع بشوند و حرف‌هایشان را بزنند و مخالف را بشنوند و نتیجه گیری کنند.
مردم ایران به‌خصوص روشنفکران ایران از هم‌کاری [و] تجمع بیزار هستیم/ بعدها هم دیدیم که کانون نویسندگان تشکیل شد و عده‌ای به جان عده دیگر افتاده و با هم نساختند و جدا شدند و تشکیلات دیگری به وجود آوردند و این تشکیلات هم به هیچ جا نرسید. " برگ ۲۷۵ و ۲۷۶
او در دنباله بحث که آیا روشنفکران در روند دموکراسی چه میزان نقش دارند، از تجربه‌های خود در دنیای سیاست می‌گوید که با وجود بی میلی به سیاست ولی به سبب پیوندهای پیرامونی از آن میان داشتن برادرانی که با سیاست در گیر بوده‌اند به دنیای سیاست کشیده شده و در گروه ۵۳ تن کمونیستی که در دوران رضاشاه به زندان می‌افتند قرار می‌گیرد که ثمره آن ۵ سال زندان و کتاب مشهور "۵۳ تن" او ست که شرحی بر این چندسال زندان و هم‌بندان است. او که در آینده در آلمان در برلین شرقی و زیرکنترل و در پیوند با حزب توده سکونت کرده و در دو پلنوم حزب نیز شرکت می‌کند. رفتاری که او از رهبران حزب در درازنای سالیان و در این دو پلنوم می‌بیند به شدت او را از سیاست بیزار می‌کند:
"وضع داخلی حزب توده که در دو پلنوم‌شان باصطلاح شرکت کردم و چطور این‌ها به جون هم‌دیگر افتاده بودند و فقط راجع به کار و زندگی و منزل و کسی بهتر داره و یا بدتر داره بحث می‌شد. گاهی هم خط روی کارهای ناشایست یک‌دیگر می‌کشیدند... آن هاله تقدس شکست و من به حدی از این وضع بیزار شده بودم که می‌کوشیدم خودم را از این هچل نجات بدهم. " برگ ۳۱۷ و ۳۱۸
سرانجام چون انتقاد می‌کند که دموکراسی در حزب نیست، با احترام او را از حزب کنار می‌گذارند که با خشنودی می‌پذیرد و نفسی به آسودگی می‌کشد. می‌گوید: "... دموکراسی از بالا نمی‌آید و تا کنون هم نیامده"برگ۲۷۷ و در چرایی آن می‌افزاید" برای این‌که ما چندین قرن یا چند هزار سال و"هرودت" هم نوشته که ایرانیان نمی‌توانند با هم بنشینند. ما همیشه زیر اخیه سردمدارانی بودیم که قدرت را در دست گرفته بودند و اجازه نمی‌دادند به مردم که حرف خودشان را بزنند. ببینید در طول تاریخ ایران رجالی پیدا شدند که افسار مردم را در دست گرفتند و آن‌ها را به جلو بردند.... امروز حکومت "خمینی" و "خمینی"ها نشان داد که مردم ایران[نامفهوم در کتاب آمده] اگر کسی افسار آن‌ها را در دست بگیره کوه‌ها بر می‌افکنند. اما مردم ایران به این آسانی دموکرات نمی‌شوند.... دموکراسی یک جریان است... این باید تدریجی باشد. در بعضی کشورهای جهان سوم که سطح سواد نسبتن بالاست ممکن است ۱۵ یا ۲۰ تا ۱۰۰سال طول بکشد و بعضی کشورها ستم‌خورده و سرخم کن مانند مردم ما شاید چندصد[سد]سال طول بکشد اما یک روزی پایه‌های اولیه باید [برقرار شود ]در کتاب به اشتباه "برداشته شود" آمده است " با اندکی کوتاه شده از برگ ۲۷۹
و سرانجام در باره نقش روشنفکر در چنین جامعه‌ای:
" نقش روشنفکران یک قطره آبی است که روی سنگ می‌خوره، همین قطره یک اثری در سنگ می‌گذارد و اما سنگ را با قطره آب نمی‌توان خُرد کرد. " برگ ۲۸۰
باید توجه داشت که این گفت‌و‌شنود "از ۱۶ ژانویه ۱۹۹۵ تا ۱۹ دسامبر ۱۹۹۵ (۱۴ ماه پیش از درگذشت او در ۹۱ سالگی) در خانه او انجام گرفته است. " برگ ۲۴ کتاب. یعنی ۳۰ سال پیش و در این سی سال رویدادها و جنبش‌های اعتراضی خونین فراوانی در ابران حکومت اسلامی رخ داده که جنبش مهسا (ژینا)‌ی ایران، اوج شکوفایی آن بوده و بی بزرگ‌‌‌نمایی زلزله‌ای نه تنها در ایران که در جهان به وجود آورد که نتیجه یکی از بزرگ‌ترین دست‌آوردهای مبارزه تاکنونی مردم ایران در ۴۶ سال حاکمیت حکومت "نکبتِ" اسلامی، بوده است. این دست‌آورد بزرگ: ریشه‌کن شدن اندیشه‌های خرافی/دینی/مذهبی، برملا و آشکار شدن ماهیت حقیقی آخوند مفت‌خوار، بی‌آبرو و اعتبار شدن آخوند و دین و مذهب اسلام در ایران است که هرگز دوباره توان بازگشت نخواهد داشت. این دست‌آورد بزرگ که بانوان و دختران سرفراز ایران با به‌جان خریدن رنج‌ها، زخم‌ها، زندان‌ رفتن‌ها، شکنجه‌ها، توهین‌ها و زحمت ‌ها و کوشش‌های جان‌فرسا و مثال زدنی نقشی بی‌همتا در رسیدن جامعه ایران به آن داشته‌اند، زمینه‌های مهمی برای رسیدن به آزادی و دموکراسی در ایران را فراهم آورده است. بنا براین بخش نخست کاربُرد "توده منجمد" همآن‌گونه که آمد اینک با رشد آگاهی مردم به ویژه نسبت به دین اسلام، ماهیت حقیقی آخوند مفت‌خوار را دیگر نمی‌توان با دوران زنده یاد آقا بزرگ علوی یکسان دانست و دگرگونی بزرگ و مثبتی در ایران رُخ داده است. ولی بخش دیگر که نبود هم‌گرایی و هم‌کاری است، هم‌چنان پا برجا است و به کوششی همگانی نیاز دارد تا بتوان به هم‌راهی و هم‌گامی رسید. برای رهایی و سازندگی آینده ایران ما راهی جز رواداری نداریم و نیازمند پذیرش دیدگاه‌های مخالفانی هستیم که آنان نیز خواستار سربلندی و پیشرفت ایران، یک‌پارچگی ایران، سکولاریسم، دموکراسی و قانون‌مندی در ایران آینده هستند.

کوروش گلنام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس:
۱. خاطرات بزرگ علوی، بکوشش حمید احمدی، عضو جامعه یین‌المللی تاریخ‌دانان شفاهی،
نشر باران ـ سوئد، چاپ نخست تابستان ۱۹۹۷



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy