یورونیوز - رسانه آمریکایی دالاس مورنینگ نیوز با انتشار دیدگاهی نوشت: «جمهوری اسلامی ایران در طول بیش از سه دهه گذشته، همواره بر هنرِ فریبکاریِ دیپلماتیک مسلط بوده است. در رأس این نمایش استادانه، علی خامنهای، دیکتاتور سالخوردهای قرار دارد که با رویکردی متناقض، هدایت نادرست و مهندسی افکار عمومی به پیش میرود.»
عرفان قانعی فرد، تحلیلگر سابق مبارزه با تروریسم و نویسنده کتاب «تغییر رژیم در ایران» به عنوان نویسنده این دیدگاه، توضیح میدهد: «با نزدیک شدن به انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، تهران تله جدیدی را پهن کرد: فریب دادن دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو و متحدان آنها برای ورود به چرخه دیگری از امید کاذب، اتلاف وقت و فرسودگی استراتژیک. روشی که دیپلماسی نیست و فریب است. ولی غرب یکبار دیگر در حال گرفتار شدن در این تله است.»
به نوشته آقای قانعی فرد، «با وجود این که خامنهای بارها اعلام کرده که مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست و تحقیرآمیز است و در عین حال تاکید کرده که نه جنگ میشود و نه مذاکره میکنیم، ولی وقتی نامهای از ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا رسید، موضع رژیم یک شبه تغییر کرد. چنان که وزیر خارجه تهران که ارتباط نزدیکی با سپاه پاسداران و نیروی قدس ایران دارد، علناً اعلام کرد که رژیم مخالف مذاکره نیست و "مذاکرات غیرمستقیم" را ترجیح میدهد.»
او این تغییر ناگهانی رویکرد جمهوری اسلامی را تعجبآور نمیداند و آن را مطابق با الگوی دیرینه جمهوری اسلامی میداند که همزمان با چاپ و نصب بنرهای ایدئولوژیک در سطح شهرها، در پشت صحنه بیسر و صدا مشغول مانوردادن میشود.
آقای قانعی فرد در ادامه دیدگاه خود، تاکید میکند که هدف جمهوری اسلامی حصول صلح نیست و هدف اصلی آن ارسال سیگنالهای متناقض برای از بین وضوح استراتژی خود و ایجاد سردرگمی در میان دشمنانش است.
او معتقد است: «تهران با جایگزین کردن تهدیدها با حرکات مبهم دیپلماتیک، توهم میانهروی ایجاد میکند، آن هم تنها به اندازهای که حملات تلافیجویانه را به تأخیر بیندازد، فشارها را کاهش دهد و برای پیشبرد جاهطلبیهای هستهایاش زمان بخرد.»
آقای قانعی فرد مینویسد: «در حالی که تهران با انزوای فزاینده مواجه است، اکنون سه سناریو خطرناک در جریان است. نخست، تهران ممکن است از معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای خارج شود و حتی به نظارت نمادین آژانس بینالمللی انرژی اتمی پایان دهد. چنین اقدامی به منزله سرپیچی آشکار است و میتواند منجر به اقدام نظامی پیشگیرانه از سوی اسرائیل یا آمریکا شود.»
او ادامه میدهد: «دوم، رژیم ممکن است در حال آمادهسازی یک گریز هستهای باشد. ایران در حال حاضر دارای اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت چندین بمب است. سالها مذاکره و اتلاف وقت رژیم را به طرز خطرناکی به آستانه اتمی شدن نزدیک کرده است. بمب هرگز یک ابزار چانهزنی نبوده و همیشه هدف نهایی بوده است.»
نویسنده کتاب «تغییر رژیم در ایران» معتقد است: «سومین و کم احتمالترین سناریو، رسیدن به نقطه تسلیم کامل است. البته این امر مستلزم برچیدن برنامه هستهای ایران، پایان دادن به جنگهای نیابتی و کاهش اندازه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. شرایطی که کمتر از یک دگرگونی کامل نیست و خامنهای و حلقه نزدیکانش هرگز آن را نمیپذیرند. به عبارت دیگر، آنها ترجیح میدهند خطر جنگ را تجربه کنند ولی این شرایط را نپذیرند.»
آقای قانعی فرد تاکید میکند که هیچ کدام از این مسیرها به صلح منتهی نمیشود بلکه یا بیثباتی را طولانی میکند یا خطر درگیری نظامی آشکار را افزایش مییابد. او در دفاع از فرضیه خود مینویسد: «بازیگران قدرتمند از وضعیت بحران دائمی سود میبرند. بسیاری از بازیگران از جمله سپاه پاسداران، کسانی که از تحریم ها سود میبرند، همچون قاچاقچیان بازار سیاه و روحانیون تندرو هیچ علاقهای به عادیسازی شرایط ندارند. یک محیط نظامی، تحریم شده و دائماً متشنج به آنها اجازه میدهد بر اقتصاد مسلط شوند، مخالفان را سرکوب کنند و کنترل خود را بر حلقه قدرت محکمتر و تنگتر کنند. برای این بازیکنان، صلح سودی ندارد بلکه بحران پرمنفعت است.»
او با اشاره به این که پیامهای متناقض رژیم به غرب ناشی از سردرگمی داخلی نیست و تلاشی است برای فلج کردن اقدام واشنگتن، تلآویو و بروکسل، ادامه میدهد: «هر بار که فشار بینالمللی افزایش مییابد، چه در طول کمپین فشار حداکثری دولت ترامپ یا در طول هشدارهای شدید اسرائیل، رژیم همان بازیهای قدیمی را ادامه میدهد: ارسال پیامهای مخفی، گفتگوهای غیرمستقیم، و حرکات توخالی و انعطافپذیری ناگهانی.»
آقای قانعی فرد سپس میافزاید: «اما یک سناریو وجود دارد که واقعا رژیم را تهدید میکند: فروپاشی از درون. مردم ایران بارها مخالفت خود را با خشونت و سرکوب جمهوری اسلامی نشان دادهاند. از اعتراضهای دهه ۱۹۹۰ تا قیام سراسری اخیر، آنها خواستار عزت، آزادی و آیندهای دموکراتیک بودهاند. آنها برخلاف رژیم شعار "مرگ بر آمریکا" سر نمیدهند. آنها به دنبال صلح، آزادی، رفاه و تعامل جهانی هستند. اما تا زمانی که جامعه جهانی از مشروعیت بخشیدن به مهندسی افکار عمومی توسط رژیم دست نکشد، مردم ایران بین خشونت و سرکوب داخلی و انفعال خارجی گرفتار خواهند ماند.»
او در پایان تاکید میکند: «جمهوری اسلامی ایران سیگنالهای متفاوتی ارسال نمیکند، بلکه یک بازی حساب شده و فریبنده انجام را میدهد. خامنهای میانهرو نیست او در حال انجام مانوری است که هر رهبر آمریکایی یا اسرائیلی را که معتقد باشد میتواند از مذاکره با ایران موفق خارج شود یا از تهران امتیازی بگیرد، در یک تله قدیمی گرفتار میکند... این دیکتاتور دست آخر خود را بازی کرده است و وقت آن است که غرب پایان بازی را اعلام کند.»