Saturday, Apr 26, 2025

صفحه نخست » صبر تا کی و کجا باید؟ دارکوب*

justice.jpgاتحاد بدون رهبری، مبارزه‌ی تن به تن با جمهوری اسلامی و محکوم به شکست!

تقریباً بر کسی پوشیده نیست که هر نوع توافقی با ج ا منجر به گشایش رفاه و آسایش برای ملت ایران نخواهد شد و در این صلح امام حسنی قرار نیست نون و نوایی به ملت رسد، الا گشایشی در مشکلات ج ا؛ تا بلکه با خیال راحت جنگ پیش رو با ملت را به خوبی مدیریت کند.

پس تکلیف چیست؟

به راستی، در سال جدید به نظر شما از کدام مهلکه می‌توان جان سالم به در برد؟ بحران پیش روی کمبود آب؟ کاهش لحظه‌ای ارزش پول ملی و گرانی فوق طاقت بشری؟ کشتار ناشی از آلودگی هوا و تصادفات جاده‌ای؟ تغذیه‌ی مسموم، آلوده به هزاران آفت شیمیایی؟ گران شدن عنقریب بنزین؟ اشغال بدون مقاومت مملکت توسط 15 میلیون افغانی به منظور دستکاری نسل و حفاظت از ج ا؟ اعلان جنگ مشترک آموزش و پرورش و نیروی انتظامی به کودکان؟ و ...

به نظر شما با اعلان توافق جدید بین آموزش و پرورش با فرمانده جنایتکار، از کسانی که کودکان ما را در مدارس شیمیایی کردند، چه کاری ممکن نیست انجام شود که عنوان پلیدترین کار ممکن را نداشته باشد؟!

به فهرست بالا، می‌توان عناوین بی‌انتها از ابر بحران‌ها و جنایاتی نوشت که مخالفان تکنواز ج ا به واسطه سکونت در کشورهای مرفه غربی هیچ حس ملموسی راجع به آن‌ها ندارند و تنها کاری که می‌کنند وقت تلف کردن از طریق مصاحبه، تحلیل، توییت و کوبیدن بر طبل مبارزات فردی بی‌حاصل در افشای جنایات ج ا ست و یا شاید منتظر خیزش دوباره و وقوع جنایات بی‌انتها، تا دوباره ستاره‌ی دوربین‌های کنجکاو شوند.

به فرزند داغدیده جمشید شارمهد چگونه باید تسلی داد آن درنده‌خویی که بر جسد پدرش به هنگام جدا ساختن اجزای بدنش مرتکب شدند، در ایران و در هر لحظه‌ی زندگی این مردم، دارد تجربه می‌شود. دختران این سرزمین در مناطق محروم، فرزندِ زنده در شکم خود را به 10 میلیون تومان، ارزانتر از یک گوسفند، می‌فروشند و عده‌ای آدم زنده در تهران و شهرهای بزرگ -نه مناطق محروم- فقط برای زنده ماندن اعضای خانواده یا جور کردن ودیعه اجاره خانه و یا تامین دارو برای عزیزانشان هر روزه و با «رضایت» کلیه و اجزای غیر ضرور بدنشان! را حراج می‌کنند و این جنایتِ آشکار بر ملت، آنقدر عادی شده که دیگر هیچ وجدانی را نمی‌آزارد...

فریاد مکرر روایتِ این جنایت و جنایات بی‌شمار و در حال وقوعِ این حکومت علیه نامیه، جنبنده و اندیشنده، بدون جهت‌گیری هدفمند، دیگر چه فایده‌ای دارد؟ این افشاگری‌ها به کدام روی نریخته‌ی این جمهوری خدشه وارد می‌کند؟

حکومتی که دیگر هیچ انگیزه‌ای برای پنهان کردن رذائل خود ندارد و در ارتکاب هر جنایتی علیه ملتش گوی سبقت از جنایتکارترین حکومت‌های تاریخ ربوده، چه آبرویی برای از دست دادن دارد که نگرانش باشد؟

پس آیا بهتر نیست این خشم مقدس غزل و غزل‌ها را با ایجاد کانونی واحد، هزاران و میلیون‌ها بار، قدرتی برای براندازی ببخشیم؟ آیا بهتر نیست این تریبون‌های پراکنده متعلق به نیروهای میانی در خدمت اتصال قدرت مردم به رهبری جنبش قرار گیرد؟ آیا نباید درک کنیم که جنبش‌های اجتماعی نیز، همچون یک موجود زنده، دوران رشد و بلوغ دارند و ما باید این جسارت را داشته باشیم تا اجازه رشد به جنش اجتماعی خود را بدهیم.

بعد از سرنگونی دودمان پهلوی در 57 این دوران‌ها را سپری کرده‌ایم:

فاز احساسات: انقلاب

فاز انقلابی‌گری: موج اعدام و خشونت، مبارزه با امپریالیسم، محدودیت آزادی‌های اجتماعی، جنگ و ناکارآمدی نهادها؛

فاز درک و انتظار: فهم تدریجی مصیبتی به نام انقلاب و در جستجوی موقعیت برای عصیان؛

فاز اصلاحات: تلاش برای رفرم؛

فاز افشاگری: پرده برداشتن از موج فسادها و جنایات؛

فاز اعتراضات: اعتراضات صنفی و نافرمانی مدنی؛

فاز آغازین انقلاب: با سر دادن شعار رضاشاه روحت شاد در زمستان 1396؛

و فاز نهایی ورود به رویارویی و جنگ با آغاز جنبش مهسا.

پس آیا منطقی نیست با عبور از فازهای پیشین، از تکنوازی در فازهای منقضی‌شده دست برداریم و خشم مقدس خود را برای ایجاد یک فضای دو قطبی بین جمهوری اسلامی و مردم با موجودیت یک کانون رهبری ذخیره کنیم؟ و در این بین، عمدتاً صدای آن کسی باشیم که برای نجات ایران به رغم وجود عده‌ای پادشاهی خواه، از خیر تاج و تخت خود گذشته و خودش را فقط وسیله و طریقیت نجات ایران دیده است؟

آیا واقعاً این نوازندگان که هریک در گوشه‌ای و در تنهایی به نواختن مشکلات خود و به زعم خود، دردهای مردم ایران مشغولند به یک رهبری واحد در ایجاد یک سنفونی معنادار برای سرنگونی این جمهوری پلید، نیاز ندارند؟ نواختن هماهنگ سنفونی مرگ ج ا و به اندازه‌ای بلند که ترامپ و همه دیگران صدایش را چنان واضح بشنوند تا بفهمند میز مذاکره را اشتباه انتخاب کرده‌اند...

پس آیا نباید در پاسخ به توئیت خانم نازنین بنیادی که در شبکه X به انگلیسی و با این مضمون می‌نویسد:

«شکست دادن جمهوری اسلامی نیازمند ائتلاف است، نه فرقه‌گرایی. بی‌عدالتی با انصاف خلع سلاح می‌شود. تعصبات به عقل تسلیم می‌شوند. مشت آهنین تنها با گرمای مداوم وحدت باز می‌شود.»

نوشت:

‏‎خانم نازنین!

شما که در دنیای فانتزی خود سیر میکنی! مخاطبتان کیست؟

نه حزب داریم نه گروه؛ اشخاص داریم.

ما برای شکست ج ا نیاز به ائتلاف نداریم.

نیاز به یک جو عقل و یک عدد چشم داریم که رهبری جنبش رو ببیند و مثل مردم ایران صدایش کند.

و بدون هیچ ملاحظه‌ای ادامه داد:

با وجود مثل شما کنشگران و باشندگان میانیِ تکنواز در میدانِ سیاست عملی، حتی به رغم نیت خوب، اصلی‌ترین مانع نجات سریع ایران هستید، چون در شرایط حاضر، ایجاد حائل و حد وسط برای مبارزه‌ی تن به تن، فقط سرابی برای پیروزی و در نهایت به نفع بقای ج ا ست!

*س. بزرگنیا، ا. ارسلان و س. ق. کاویان



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy