به عنوان یک فعال جمهوریخواه که تحقق دمکراسی در ایرانی آزاد اولویت اولیه او است برای چندمین بار تاکید میکنم که تندروی آفت هر دو جریان جمهوری و پادشاهیخواه و در جهت تخریب مصالح ملی است.
در این نوشته، روی سخنم با کسانی است که به اسم جمهوریخواه، فقط با زبان تحقیر درمورد پادشاهی و طرفداران آن سخن میگویند، پادشاهی خواهی را بازی مورد نظر نظام اسلامی برای بقای خود میشمرند و این تندروی تا آنجا پیش میرود که برخی از آنان حتی منکر وجود زندانیان باورمند به پادشاهی مشروطه در زندانهای جمهوری اسلامی هستند.
از قضا، اخیرا محسن امینزاده، معاون وقت وزارت امورخارجه در زمان حمله آمریکا به افغانستان، به نشر اطلاعاتی دست زده که از نگرانی و ترس جمهوری اسلامی از حضور و تاثیرگذاری ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان در تحولات دوره گذار این کشور پرده برمیدارد.
امینزاده در ابتدا، ظاهرشاه را به عنوان فردی مورد اجماع ملی و بینالمللی برای سرپرستی دولت انتقالی افغانستان و دارای نزدیکی فرهنگی با ایران معرفی میکند:
"ظاهرشاه چهره سمبليک و جذابی بود. پشتون بود...اما فقط فارسی صحبت میكرد و به ادبيات فارسی تعلق خاطر داشت و ميان مردم افغانستان خوشنام بود."
وی در ادامه به تلاش دولتهای اروپایی خصوصا آلمان، ایتالیا و بریتانیا برای تشکیل دولت موقت به رهبری ظاهر شاه نیز اشاره دارد.
اما در این میان جمهوری اسلامی و "به ويژه" خامنهای-تاکید از امینزاده- به شدت با حضور ظاهر شاه در دولت موقت و احتمال احیای نظام پادشاهی در افغانستان مخالف هستتد تا جایی که خامنهای در این مورد برای وزارت امور خارجه "ماموریت ویژه" تعریف میکند.
رفسنجانی نیز در خاطرات در ۴ آذر ۸۰ خود چنین مینویسد:
"رهبری گفتند اخيرا دو پيام از آمريكا رسيده، در يكی اظهار خشنودی شده از عمل هماهنگ ايران و آمريكا در افغانستان و خواستار ادامه هماهنگی درتشكيل دولت شدهاند و در ديگری خواستار توافق با آمدن ظاهر شاه به عنوان سمبل وحدت شدهاند و ايشان [خامنهای] به وزارت خارجه گفتهاند جواب محكم و تندی در این مورد بدهند."
البته این اتفاقات در برههای رخ میدهد که ارتش آمریکا به همکاری اطلاعاتی سپاه قدس در افغانستان نیاز مبرم دارد، چرا که از طرفی سپاه قدس نفوذ اطلاعاتی گسترده در افغانستان داشت و از سوی دیگر پاکستان شریک منطقهای آمریکا نیز به دلیل نزدیکی به طالبان، اطلاعات ناکافی و گاه عمدا اشتباه به آمریکاییها میداد و به این ترتیب با موافقت خامنهای جلسات مشترک بین فرماندهان سپاه و ژنرالهای آمریکایی تشکیل شده جمهوری اسلامی نیز از همین نیاز برای حذف شاه سابق افغانستان از معادلات دوره گذار افغانستان استفاده مینماید.
امین زاده مینویسد:
با توجه به نظرات [مخالف] رهبری اجلاس بن [برای انتخاب نهایی ظاهرشاه در راس دولت موقت افغانستان] باز هم به تاخير افتاد و قرار شد پيش از تشكيل مجدد، همه مسائل حساس ميان ايران و آمريكا تعيين تكليف شود."
او همچنین مینویسد:
"مشخص شد كه آمريكايیها روی اين موضوع [انتخاب ظاهرشاه به سرپرستی دولت موقت] تاكيد و پافشاری ندارند...آنان اختيار اين انتخاب را به ايران دادند...و با اروپائيان همراه نشدند."
رفسنجانی نیز در روزنوشت ۱۱ آذر ۸۰ خود چنین مینویسد:
"كنفرانس بُن امروز پيشرفت داشته و با صراحت گفته شده نه ربانی و نه ظاهر شاه در راس دولت موقت نخواهند بود."
امین زاده نیز در خاطرات این روز ضمن اشاره به همین مساله، از تعیین نظام ریاستی (رئیسجمهوری) برای آینده افغانستان در این جلسه میگوید و تاکید میکند که بر سر اینکه ظاهرشاه حتی به عنوان کاندیدای رئیس جمهوری هم در آینده افغانستان مطرح نباشد، با آمریکا توافق صورت گرفته است.
بنابراین به جز وجود مستندات تاریخی در مورد نقش بازماندگان نظام پادشاهی قبلی در تحق گذار-در یادداشت "چراغ به دست بر گسل میان پادشاهی و جمهوریخواهان" بدان پرداختهام-ظاهرا جمهوری اسلامی نیز نسبت به این مساله حساس و ضربه پذیر مینماید تا جاییکه حتی از آورده شدن نام یک شاه سابق در تحولات گذار، آن هم در کشور همسایه خود به شدت بیمناک بوده، تمام سعی خود را بر حذف او از تحولات افغانستان نموده است.
بنابراین به وجود چنین موقعیتی باید عنوان یک فرصت بالقوهی ملی نگریسته، به جای رد کورکورانه، با تعریف شرایط و تعیین ضمانتهای لازم کارآیی آن را بررسی و مشروط کرده در صورت امکان از آن در جهت تحقق یک گذار دمکراتیک استفاده نمود.
نکته مهم اینکه استفاده از این موقعیت برای تحقق گذار، ربطی به تعیین نوع حکومت آینده ندارد که امری مستقل و جداگانه بوده، نه به خواست این فرد یا آن گروه که بر اساس رای و نظر مردم و در بستر یک رفراندوم آزاد تعیین خواهد شد.رفراندومی که نتایج آن برای تمام افراد و گروههای سیاسی دارای دغدغه ایران و نه تشنه قدرت فصلالخطاب خواهد بود.

در بارۀ آن ائتلاف مستعجل و برخی بازیگرانش! م.سحر