تنگه بابالمندب، گذرگاهی باریک اما حیاتی، نقش کلیدی در معادلات ژئوپلیتیکی و تجاری جهان ایفا میکند. این تنگه نهتنها شریان ارتباطی بین دریای سرخ و اقیانوس هند است، بلکه نقطه تماس منافع سه قدرت مهم - ایران، چین و ایالات متحده آمریکا - در منطقهای پرتنش به شمار میرود. در شرایطی که بیثباتی در شاخ آفریقا، جنگ در یمن و رقابتهای جهانی در حال اوجگیری است، بابالمندب به صحنهای برای نمایش قدرت، نفوذ و رقابت استراتژیک تبدیل شده است.
- ایران: نفوذ منطقهای در سایه تحریمها
جمهوری اسلامی ایران در دهههای اخیر با در نظر گرفتن راهبرد «نفوذ پیرامونی»، تلاش کرده حضور فعالی در نقاط حساس دریایی نظیر بابالمندب داشته باشد. تهران با شناخت اهمیت این تنگه، حضور دریایی خود را از سال 2008 در خلیج عدن آغاز کرد؛ زمانی که کشتیهای ایرانی برای مقابله با دزدی دریایی سومالی به منطقه اعزام شدند. این حضور اما به تدریج از ماهیت دفاعی به راهبردی تغییر یافت و اکنون در قالب نفوذ نظامی، همکاریهای اقتصادی و ارتباطات سیاسی با کشورهای منطقه بهویژه یمن، جیبوتی و اریتره دنبال میشود.ایران با بهرهگیری از مناسبات خود با گروههای سیاسی در یمن، تلاش دارد بر تحولات دریای سرخ تأثیرگذار باشد. همچنین، با ایجاد زمینههایی برای حضور اقتصادی در شرق آفریقا و دریای سرخ، تهران به دنبال آن است که از این موقعیت برای کاهش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها استفاده کند. بازار مصرفی یمن، دستمزد پایین نیروی کار و نزدیکی به بازار آفریقا این کشور را به گزینهای مطلوب برای سرمایهگذاری صنعتی و صادرات تبدیل کرده است.
- چین: پایگاهسازی برای کمربند راهبردی
چین با راهاندازی نخستین پایگاه نظامی خود در خارج از مرزهایش در جیبوتی در سال 2015، نشان داد که پروژه «یک کمربند، یک راه» تنها به جادهها و خطوط ریلی محدود نمیشود. این پایگاه که سالانه 20 میلیون دلار برای پکن هزینه دارد، امکان استقرار حدود 10 هزار نیروی نظامی چینی را دارد و علاوه بر پشتیبانی از عملیاتهای صلحبان، نقشی کلیدی در تأمین امنیت مسیرهای دریایی و حفاظت از منافع چین در آفریقا و غرب آسیا ایفا میکند.چین که در سالهای اخیر سرمایهگذاری گستردهای در کشورهای شرق آفریقا انجام داده، به دنبال تضمین دسترسی پایدار به منابع و بازارهای این منطقه است. بابالمندب برای چین صرفاً یک مسیر عبور کالا نیست؛ بلکه پیوندی حیاتی در زنجیره تأمین و تجارت جهانی است که در صورت ناامنی میتواند خسارتهای چند میلیارد دلاری به اقتصاد پکن وارد کند. حضور نظامی چین در این منطقه از نظر بسیاری، گذر از سیاست خارجی سنتی این کشور و گامی مهم به سوی ایفای نقش فعالتر جهانی است.
- ایالات متحده: تضمین هژمونی دریایی و امنیت انرژی
آمریکا از دیرباز به اهمیت راهبردی بابالمندب واقف بوده و با استقرار نیروهای خود در پایگاه لمونیر در جیبوتی، عملاً کنترل بخشی از تنگه را در دست دارد. این پایگاه بهعنوان تنها پایگاه دائمی آمریکا در آفریقا، محوری برای عملیاتهای ضدتروریستی، کنترل تردد دریایی و نظارت بر تحرکات چین و ایران محسوب میشود.با عبور روزانه بیش از 6 میلیون بشکه نفت و گاز از این تنگه و حجم تجارتی بالغ بر 750 میلیارد دلار در سال (تا سال 2024)، هرگونه ناامنی در بابالمندب مستقیماً منافع اقتصادی و امنیتی ایالات متحده را تهدید میکند. واشنگتن در سالهای اخیر با افزایش حضور پهپادها، گشتهای دریایی و سامانههای ضد موشکی، کوشیده است تهدیدهایی همچون مینگذاری دریایی، پرتاب موشک و حملات پهپادی به کشتیها را مدیریت کند.
- بابالمندب بهمثابه گلوگاه ژئوپلیتیکی نوین
در حالیکه ایران، چین و آمریکا هر یک اهداف و اولویتهای متفاوتی در بابالمندب دنبال میکنند، نقطه مشترک آنها اهمیت ژئواستراتژیک این منطقه برای تأمین منافع ملیشان است. ایران با نگاه به آزادی عمل در آبهای آزاد و کاهش اثر تحریمها، چین با تمرکز بر زنجیره تجارت جهانی و آمریکا با هدف حفظ موقعیت برتر نظامی و انرژی، هر سه از مسیرهای متفاوتی اما با انگیزههایی مشابه در این منطقه فعال شدهاند.تحلیلگران معتقدند در صورت بروز بحران نظامی یا بستهشدن موقت تنگه، قیمت جهانی انرژی به شکل کمسابقهای افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر، رقابت پنهان میان این قدرتها احتمالاً به افزایش نظامیگری در منطقه منجر خواهد شد، که خود میتواند ثبات شکننده شاخ آفریقا را تضعیف کند.
- چشمانداز پیش رو: تقابل یا همکاری؟
بابالمندب اکنون دیگر تنها یک تنگه جغرافیایی نیست؛ بلکه صحنهای برای تقابل ایدهها، منافع و قدرتهای جهانی است. در حالیکه خطر رقابت تسلیحاتی و نظامی در منطقه وجود دارد، برخی ناظران نیز بر امکان همکاری چندجانبه در حوزههایی مانند مبارزه با دزدی دریایی، مقابله با تروریسم، و حفاظت از تجارت جهانی تأکید دارند.
در نهایت، آینده بابالمندب به تعادل بین رقابت و همکاری این سه بازیگر اصلی بستگی دارد. اگرچه مسیر تقابل کوتاهتر و کمهزینهتر بهنظر میرسد، اما تجربه منطقهای نشان داده که تنها با درک منافع مشترک و گفتگو، میتوان از این گلوگاه مهم برای ثبات و توسعه بهرهبرداری کرد.