در دو ھفتہ اخیر بارھا با این پرسش روبرو شدہام کہ آیا جزو امضا کنندگان اطلاعیہھای منتشر شدہ از سوی "کانون ھنرمندان ایرانی فیلم و تئاتر برونمرز"، و "انجمن مستقل فیلمسازان ایران" ھستم یا نہ.
گرچہ پاسخ روشنم این بودہ که من عضو هیچیک از این دو نهاد هنری نیستم، باز از من انتظار دارند نظرم را در این بحثی کہ در مورد حضور دو فیلم از سینمای ایران در بخش مسابقہ جشنوارہ کنِ امسال درگرفتہ، ابراز کنم.
این است کہ اینجا بہ مختصرترین شکلی نظرم را مینویسم:
من گرچہ این شانس را داشتہام کہ فیلم زیبا و متہورانہی جعفر پناھی، "یک تصادف سادہ" را ببینم ولی متاسفانہ تا کنون فیلم "زن و بچہ"، ساختہ سینماگر جوان، سعید روستائی را ندیدہام و طبعا قضاوتی در مورد آن نمیتوانم داشتہ باشم، ولی با شناختی کہ با دیدن آثار ارزشمند قبلیاش بہ دست آوردہام، و نیز شناختم از "جشنواره جہانی فیلم کن"، بہ من این اطمینان را میدھد کہ تردیدی در کیفیت ھنری فیلمی کہ در رقابتی بسیار سخت برای بخش مسابقہ انتخاب میشود بہ خود راہ ندھم.
اگر سینماگران خلاق ایرانی، علیرغم سانسور خشن حکومت جھالت اسلامی در ایران نمیماندند، یا بہ دلیل دردسرھای جدیاش با فیلمسازی وداع میکردند و در حفظ و حراست از سینمای ایران نمیکوشیدند، ملایان حاکم بر ایران تا کنون ھمچون طالبانِ افغان، چیزی بہ نام "سینمای ایران" باقی نگذاشتہ بودند.
در یک کلام:
حضور "یک تصادف سادہ"ی جعفر پناھی، و "زن و بچہ"ی سعید روستائی در جشنواری کن را به عنوان یک ایرانی افتخار انگیز میدانم، نہ اعتراضبرانگیز.