Saturday, May 17, 2025

صفحه نخست » ایران، سرزمینی که ساکنانش ایرانی نیستند، داریوش مجلسی

Darioush_Majlesi.jpgقبل از هر چیز باید اذعان کنم در نوشتن این مقاله دچار نوعی تزلزل بودم، از یک سو شاهد مطالب و خبرهائی از گوشه و کنار کشورمان، گاهی همراه با عکس و فیلم بودم، و همینطور تماسهائی که با هموطنان داخل دارم و درست یا نادرست ، نگرانی از عمق فاجعه ای دارند ،که ظهور وبهتر بگویم وارد کردن عمدی این تازه واردین، برای آینده سرزمینمان دارد. و از سوی دیگر پرهیز و دوری از شائبه افغان ستیزی. یعنی در حقیقت گام برداشتن دریک خط میانی که امیدوارم بضاعت آن را داشته باشم.

مرحوم بختیار میگفت فردی که مخالف نداشته باشد و همه با همه نوشته ها و گفته های او موافق باشند فردی بسیار بی بو خاصیت است.

آنچه را که در مورد حضور بی شمار افغان ها در ایران نباید از نطر دور داریم و تاکید نگرانی ها هم روی همین موضوع بود، فاصله بسیار زیاد فرهنگی و اجتماعی این قشر، افغان های وارداتی با جامعه امروز ایران میباشد. من این مهمانان نا خوانده و تازه وارد را به این دلیل "وارداتی" می نامم که دقیقا با انگیزه سیاسی از سوی جلیلی ها و رئیسی های نوعی، یعنی تند روها، به ایران آورده شدند. نه صادراتی هستند و نه مهاجر. یعنی اگر قرار است انگشت اتهام به سویی دراز کنیم در درجه اول متوجه وارد کنندگلان وتندرو هایی میباشد که برای استفاده از این موج خطرناک برای سرکوب مخالفان و رقیبان اصلاح طلب و حضور در تظاهرات و حتی شرکت در رای گیری و انتخابات، عقب افتاده ترین و خطرناک ترین قشر جامعه افغانستان را به ایران آوردند. مضافا به این که طا لبان هم زیاد از این جا بجائی بسیار وسیع بخشی از هم فرهنگی های خودشان به ایران، نا راضی که هیچ، بلکه بسیار هم از وجود یک ستون پنجم از انسان هائی همانند خودشان، برای اجرای مقاصدشان در سرزمین ما، شادمان و راضی میباشند.

شما کمتر کشور، یا شاید هیچ کشوری را، نمی یابید که بخاطر مقابله با نفرت مردم از حاکمان آن کشور، حاکمیت بطور سازمان داده شده و با پرداخت مزایا، قشر بزرگی از عقب افتاده ترین ساکنان کشور همسایه را به درون کشور خودش منتقل کند. این جماعت وارداتی گاهی دست به جنایاتی میزنند که شدت زشتی آن در کشور ما بی سابقه بوده. برای اینکه درک کنید شدت سبعیت این جماعت برای خودشان تا چه حد عادی و کم اهمیت است، فیلمی که استثنائی هم نبود و در واتس آپ ها هم دست به دست شد را مشاهده میکنید که چهار فرد افغان به یک زن نگون بخت ایرانی تجاوز میکنند و بعدا سر بریده او را، خیلی آرام و عادی، به دست همدیگر میدادند و با کمال تعجب از این صحنه فیلم گرفته بودند. البته صحنه اعدام هر چهار نفر را هم در همان فیلم نشان دادند.

پزشکیان زمانی که برنامه های آینده دولتش را منتشر کرد یکی از موارد آن، برگرداندن افغانهای وارداتی به کشورشان بود که این مورد هم مانند سایر اهداف دولتش، از جمله، حجاب، فیلترینگ و امنیت کولبران، ناقص و نا تمام ماند

در اینجا کمال بی انصافیست اگر قضاوت درباره جنایات افغان های وارداتی را نسبت به تمام افغان ها سرایت دهیم. نه همه بلکه بخشی از این افغان ها، متعلق به قوم هزاره در افغانستان میباشند، قومی که در آن کشور همیشه سنگ زیر آسیاب بوده اند و در تمام دوران تاریخ آن کشور (به استثنای دوران حکومت کمونیستی) قربانی تبعیض، بی عدالتی و حتی قتل و جنایت گردیده اند، آن هم فقط به یک دلیل، فقط به دلیل هزاره بودن. طالبان بیشترین خصومت و جنایت را نسبت به آنها روا داشتند که البته تاجیک ها هم آنها را ،از لحاظ تبعیض و ظلم، بی نصیب نگذاشتند.

این از حوصله این مقاله خارج است که به علل تاریخی و قومی، ظلم و بی عدالتی نسبت به قوم هزاره بپردازیم. منتها این ها در طول تاریخ ان کشور همیشه قربانی ظلم و تبعیض بوده اند. اکنون هم بیشترین شغل های پائین و بیکاران آن کشور را هزاره ها تشکیل میدهند بنا بر این طبیعی است که افغان های وارداتی اکثرا از همین قوم باشند. مضافا به اینکه اکثرا ، قربانیان قتل و نسل کشی بوده و این در روحیه و رفتارشان بدون تاثیر نبوده. برای هزاره ها فرار از دست سرکوب گران کار آسانی نبوده چون از ظاهر و چهره آسیای شرقی شان (شبیه چینی ها) میتوانستند آنها را براحتی شناسایی کنند.

ما در طول دوران گذشته و نزدیک با افغان هائی آشنایی داشتیم که هیچ قرابتی با این جماعت وارداتی نداشتند. در همین هلند و اصولا اروپا، خانواده های افغانی زیادی را میشناسیم که در صلح و صفا با محیط اطراف خودشان زندگی میکنند و فرزندانشان به بالاترین درجات علمی دست یافته و حتی نماینده انجمن های شهر و یا پارلمان شده اند. در کشور خودمان افغان هایی را میشناختیم که در کشور خودشان اموزگار یا دبیر بودند ولی در ایران به ناچار به سرایداری یا خدمتکاری اشتغال داشتند.

در حیطه سیاست هم نمونه هایی از چپ تا ملی داشتیم که دارای کارنامه خدماتی درخشانی بودند. در زمان محمد ظاهر شاه چنانچه انقلاب کمونیستی با حمایت شوروی اتفاق نمی افتاد، افغانها به آرامی و در طول مدت، پله های پیشرفت را پشت سر میگذاردند و بطور یقین الان در شرایط کاملا متفاوتی به سر میبردند. آنها هم مانند ما در ایران، هرگاه که به دوران تغییر و تحول نزدیک میشدند، مجددا با یک کودتا یا براندازی دوباره از صفر شروع میکردند. آنها به طالبان رسیدند و ما هم به جمهوری اسلامی.

رهبران ایران دوست و حامی زبان فارسی در افغانستان، مانند رهبران جنبش شمال، احمد و اکبر شاه مسعود ، همیشه مورد علاقه رهبران جبهه ملی ایران بودند، دکتر نجیب الله رهبر حزب دموکراتیک خلق افغانستان در دوران آخر حکومتش پروژه آشتی ملی را ارائه داد که متاسفانه مورد موافقت گروه های مختلف سیاسی قرار نگرفت. به دفتر سازمان ملل در کابل پناه برد و در حالی که آنجا تحت حمایت سازمان ملل به سر میبرد، طالبان زمانی که به قدرت رسیدند او را به بیرون ساختمان سازمان ملل کشاندند و به فجیع ترین وضع به قتل رساندند در حالی که کوچک ترین اعتراضی نه از سوی سازمان ملل ونه از سوی کشور های غربی صورت گرفت. افغانستان را در حال حاضر میتوان در زمره عقب افتاده ترین کشور ها شمرد. کشور ما هم در مرز بین عقب افتادگی و حرکت به سوی پیشرفت در حال دست و پا زدن است و به همت جامعه مدنی، هم امکان حرکت به سوی مسیر تغییر وجود دارد و هم با تلاشهای اطاق های تاریک وحشت، امکان سقوط به منجلابی بس مخوف تر.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy