Tuesday, May 20, 2025

صفحه نخست » خاورمیانه، ایران و دو راهی سرنوشت: نگاهی به پیامدهای سفر ترامپ، حسین لاجوردی

Hossein_Lajavardi_2.jpgنخستین سفر دونالد ترامپ به خاورمیانه، اگرچه در نگاه نخست یک سفر اقتصادی تلقی شد، اما واقعیت‌های پنهان در دل آن، به‌ مراتب فراتر از قراردادهای چند میلیارد دلاری است. این سفر، نقطه عطفی در تغییر موازنه قدرت در منطقه و آینده مسیری تازه در تحولات ژئوپلیتیک بود که پیامدهایش می‌تواند سرنوشت فرزندان این سرزمین را دگرگون کند.

از معامله‌های میلیاردی تا ترسیم خاورمیانه‌ای نوین

اکثریت قریب‌به‌اتفاق تحلیلگران جهانی و منطقه‌ای، هدف اصلی سفر ترامپ را اقتصادی دانستند: امضای قراردادهای عظیم با کشورهای عرب منطقه، که با موفقیت قابل‌توجهی نیز به سرانجام رسید. اما در سایه این دستاورد های اقتصادی، اهداف سیاسی و استراتژیکی نیز دنبال شد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.

ملاقات بی‌سابقه ترامپ با احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، با وساطت محمد بن سلمان و وساطت حقارت بار امیر قطر برای حکومت ننگین جمهوری اسلامی (اگر نتیجه بخش باشد) نقطه اوج این تحرکات بود. وعده لغو تحریم‌ها علیه سوریه، در ازای خروج از محور ایران، روسیه و چین، و پیوستن به پیمان ابراهیم، گامی بود در جهت شکل‌دهی به نسخه‌ای تازه از نظم نوین منطقه‌ای؛ نظمی که در آن، اسرائیل از تهدیدهای حزب‌الله، حماس و دولت سوریه احساس امنیت بیشتری خواهد داشت و سوریه، در عمل به زیر چتر عربستان و اسرائیل قرار خواهد گرفت.

تهدیدهای آشکار علیه جمهوری اسلامی و آینده ایران

در جریان این سفر، ایران بیش از ۷۸ بار به‌طور مستقیم مورد اشاره و تهدید قرار گرفت. ترامپ، بدون پرده‌پوشی، حکومت ایران را مسبب بحران‌های منطقه‌ای و رنج ملت ایران دانست؛ حکومتی که به‌گفته او، دیگر فرصتی برای بقا ندارد.

اما آنچه در این تهدیدها نهفته بود، تنها تقابل سیاسی با یک نظام نبود؛ بلکه تلاشی آشکار برای بازتعریف جایگاه ایران در آینده منطقه، و حتی تحریک مردم برای به چالش کشیدن حاکمیت فعلی بود. از نگاه ترامپ، جمهوری اسلامی نه‌تنها پاسخی برای مردم ندارد، بلکه کارنامه‌ای از ناکارآمدی، فساد، تروریسم، سرکوب و فقر از خود به‌جای گذاشته است.

ایران در دو راهی تاریخ‌ساز: استمرار سیاهی یا بازگشت به خود

مردم ایران، امروز در برابر یک انتخاب تاریخی ایستاده‌اند؛ انتخابی که آینده فرزندان این سرزمین را رقم خواهد زد:

راه نخست، ادامه مسیر موجود است، با چهره‌هایی تکراری و مطرود مانند مجتبی خامنه‌ای، سناریوهای کودتای سپاه، یا احیای اصلاح‌طلبان ورشکسته و بد تر از کُل نظام. این مسیر، چیزی جز امتداد ۱۴۰۰ سال تاریکی و استبداد دینی نیست؛ با نتایجی چون فقر، بیکاری، فساد، غارت، نابودی محیط زیست، خشونت، شکنجه، اعدام و جنگ. تنها بخشی از این فاجعه را می‌توان در آمار مرگ بیش از یک میلیون و دویست هزار کودک و جوان ایرانی در چهار دهه گذشته مشاهده کرد.

راه دوم، انتخاب حاکمیتی ملی، عقل‌گرا و ایرانی است، بر پایه برابری، آزادی و دموکراسی، عدالت اجتماعی ...، و با بهره‌گیری از تجربه و توانمندی نخبگان ایرانی در داخل و خارج کشور. حاکمیتی که در آن، بازسازی ایران نه یک آرمان دور، بلکه پروژه‌ای عملیاتی و قابل تحقق باشد.

نمونه‌هایی از توان ایرانی

در میان ایرانیان توانمند، چهره‌های بسیاری وجود دارند که تجربه، دانش و مدیریت جهانی را با هویت ملی خود پیوند داده‌اند. از جمله، دارا خسروشاهی، مدیرعامل ایرانی‌تبار شرکت «اُوبر» که موفق شد در کمتر از ۸ سال، ارزش سهام این شرکت را از ۳۰ میلیارد دلار به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار برساند. نبوغ مدیریتی او، وی را در فهرست مدیران ممتاز جهانی وزارت امور خارجه آمریکا قرار داده است.

اما دارا خسروشاهی ها تنها نیستند. نسل تازه‌ای از ایرانیان در عرصه‌های علمی، فناوری، پزشکی، اقتصاد، و فرهنگ، توان اثبات‌شده‌ای برای بازسازی ایران دارند. بسیاری از آن‌ها از نسل پدرانی هستند همچون لاجوردی‌ها، خسروشاهی ها و خیامی‌ها که پیش‌تر در آبادانی ایران نقش‌آفرین بودند و مردم نیز، قدردان این تلاش‌ها بوده وهستند.

اجازه ندهیم ابرقدرت‌ها برای ما تصمیم بگیرند.

تاریخ بارها نشان داده است: هیچ قدرت خارجی دلسوز و آینده ساز ما نیست. آمریکا، چین، روسیه، اروپا، همه به دنبال منافع خود هستند. ما نمی‌توانیم و نباید آینده فرزندان‌مان را به تصمیمات واشنگتن یا مسکو بسپاریم. راهی جز اتکا به اراده ملی، خرد جمعی و اعتماد به توان داخلی وجود ندارد.

ایران فرزندانش را صدا کرده است. پاسخگویش باشیم.

دکتر حسین لاجوردی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy