
برای آنکه گفتار و داو خود را پیشبرم؛ و بنیادی را که در همبستهگی ی جریانها ی جمهوریخواه میبینم و میجویم بپزم، دو پیشآورد را بهگونهای بسیار فشرده با شما درمیانمیگذارم؛ و امیدوارم حرفی درخور و برآمدی سازنده داشته باشد.
پیشآورد نخست زبانشناسانه است و دومی زیستبومشناسانه؛ از هموندی و همآمیزی ی آنها به داوری ی من چشماندازی گشوده میشود، که دریافتی ژرفتر از تاریخ ایران و آسیبشناسی واماندهگی (انحطاط) ایرانیان در دوران معاصر را پوستگیری میکند.
کردمان چیست؟
همه میدانیم که گفتمان همان گفتار یا گفتوگو نیست؛ بسیار بیشتر و پهناورتر است. گفتمان به یک سامانه ی بسیار کلان و تنومندی اشاره دارد که بسیاری از گفتوگوها و گفتارها ی هموار و ناهموار در آن قررار دارند. در گفتمان ما با یک گفتوگو ی انباشتی، سامانمند و گروهی روبهرو هستیم؛ انبوهی از گفتارها و پادگفتارها و زنجیرهای از برهانها و پادبرهانها که گاهی زادگان(نسل)ها ی چندی را بههم پیوند میدهد. کردمان همانند گفتمان است اما به سامانه ی کرداری و رفتاری ی گروهی از مردم یا مردمان و یک ملت اشاره دارد.
کردمان در تراماند (سنت) در ادبها، رسمها، اخلاقها و حتا دینها جای میگرفت و پابرجامیشد، اما پس از نوینش (مدرنیته) کردمان و بنیادها ی در متنها ی حقوقی و نهادها جاخوشمیکند؛ ماندگار میشود؛ و کار را در زادگانها ی پسین آسان و هموار میکند.
زبان در جایگاهی شگفت هم ابرگفتمان است و هم ابرکردمان، که همه چیز، حتا تراماند و نوینش را هم بههم پیوند میدهد.
فرآیند جانشینی از گفتمان تا کردمان
در زیستشناسی و بومشناسی برساختی هست بهنام جانشینی (Succession) که اندرگفت و برگفتی است بر جانشینی گونهها ی زیستی و گوناگونیها زیستی، هرگاه همبودمانی گرفتار گسست و شکسست میشود. بهانگارید همبودمانی پس از زلزله، آتشسوزی یا فوران آتشفشان چه ایستار و هستمانی دارد؛ و خواهد یافت. فرآیند برآمد گونهها ی گوناگون زیستی پس از این گسستها و شکستها «جانشینی» و راهها و سازوکارهایی که در این فرآیند جانشینی بهکار میرود، گذار نامیده میشود. در ایستاری همانند زلزله ویرانی بسیار است، اما به گونهای نیست که همه ی گوناگونیها و گونهها ی زیستی نابود و نیست شوند! در این هستمان پس از بازه ی زمانی ی کوتاهی همه ی گونهها ی جانوری و گیاهی به آسانی بازخواهند گشت و همبودمان زندهگی خود را بازخواهد یافت.
پس از آتشفشان اما همه ی زیستبوم وگونهها ی زیستی نابود میشود؛ و فرآیند جانشینی (۱) دههها و حتا سدهها به درازا خواهد انجامید. در این چشمانداز با یورش بنژاد (قوم)ها ی گوناگون به ایران ناپیوستهگی(disruption)ها ی بسیاری به تاریخ و همبودمان ما وارد آمده است. آنچه پس از این یورشها به جا مانده است، میتواند بگوید که آنچه آوار شده است، زلزله، آتش، یا سیل ویرانگر بوده است یا یک آتشفشان که همه چیز را نابود کرده است.
ایران، تاریخ و همبودمان کلنگی (۲) ی ما همیشه گرفتار زلزله و آتش نبوده است؛ شوربختانه گاهی بسیار بیشتر و ژرفتر رفته است؛ یورش عربها ی مسلمان به ایران و نیز نوسازیآمرانه در دوران پهلویها دو نمونه ی برجسته از گسستها ی بسیار ژرف در تاریخ ایران هستند که بهداوری من ایران را قربانی بیرونریزها ی آتشفشان کرده است. در دوران معاصر بیش از یکسده است که ایران گرفتار آتشفشانی نابودکننده است. آتشفشان سرکوب و ستمسالاری در پیوند با نفت، همبودمان ایران را بیتراز و بیتعادل کردهاست. این ناترازی از دوران پهلوی نخست آغاز شد، در دوران پهلوی دوم کامل شد؛ و در دوران جمهوری اسلامی ادامه یافته است.
برای گذار از جمهوری اسلامی باید گذار را به گذار از این بیترازیها هم کشاند. نماد برجسته ی این بیترازی امروز دولتی نوین، توانمند، تنومند و پهناور و ملت بیاندام، تودهوار و بیدستوپا است؛ ایستاری که میتواند برگفتی بر ناتوانی ملی ما هم برای گذار از جمهوری اسلامی باشد.
این ناترازی است که به شیخ، شاه و کسانی که از پی آنها میآیند امکان داد و میدهد بهآسانی و با آسودهگی «دیگری» را سرکوب کنند؛ دیگری که در دل یک جسد پریاخته و بیاندام بیپناه و بیسنگر است.
این ناترازی است که به شیخ، شاه و کسانی که از پی آنها میآیند امکان داد و میدهد بهآسانی و با آسودهگی «دیگری» را سرکوب کنند؛ دیگری که در دل یک جسد پریاخته و بیاندام بیپناه و بیسنگر است.
هرگاه یک ملت توده میشود، این بیاندامی، بیسامانی، بیدستوپایی و زندهگی تودهای آغاز میشود.
جسدی که امروز روی دست ماست در برابر دولتها ی نوین و سرکوبگر اوج این بیترازی است. این بیترازی از آغاز برآمدن نوسازی که دیگران آمرانه خواندهاند و من آن را «نوسازی ی خرکی» میخوانم بالا آمد و بر ایران چیره شد. غربیها به نوسازی بهسبک رضاشاه و محمدرضاشاه میگویند: forced modernization که در فرهنگ ایرانی میشود، نوسازی خرکی. این بیترازی در پیوند با ایستار کلنگی ایران است که نوینش و فرآیند جانشینی، گذار و ساکسشن را در ایران دشوار و بخت آن را بسیار پایین آورده است.(۳)
دشواری ی بنیادین در این فرآیند، نهادسازی است؛ و دشواری بنیادین جریانها ی پیشرو (همانند جمهوریخواهان) در ایران هم نهادسازی است.
در نبود نهاد و اندام هر همبودمانی در «گفتمان» هوادار جریانها ی پیشرو خواهد بود، اما اگر فرآیند نهادسازی و اندامیدن همبودمان پیش نرود و به جایی نرسد در میدان کار و کردمان مردم بیاندام و بیسازمان سرانجام به پاسخها ی آماده که همواره ریختهایی از فرمانسالاری (دیکتاتوری) و داومندی خیرخواهی است تن میدهند. یعنی «همبستهگی نوین» (اتحاد) برآمد متنها ی استوار و نهادها ی استخواندار نوین و پهناور است. متنها و نهادهایی که مردمان ایران را از بختگرایی و تندادن به یک فرمانسالاری بینیاز میکند.
جمهوریخواهانی که پا در راه نهادسازی میگذارند، پیشگامان این فرآیند دشوار جانشینی و گذار هستند؛ و گزینشها، گزیرشها، چارهها و پاسخها ی آنها به این ناگزیریها اهمیتی دوچندان مییابد.
*در تاریخ ۱۸ ماه می به در خواست گروهی از جمهوریخواهان کانادا در سومین همآیش جمهوریخواهان مردمسالار ایران با گروهی از اندیشمندان و کنشگران سیاسی-اجتماعی جمهوریخواه ایران بودم، سخنرانی کوتاهی هم داشتم. متن پیشنویس آن گفتار است و امیدوارم از بازخوردها ی مهربانانه ی شما بهرهمند شوم.
سخنرانان گردهمآیی: پوران ناظمی، خانم مهرانگیز کار، ناهید حسینی، صبا شاهچراغی، نسرین افضلی، شعله پاکروان، عطیه نیک نفس، مریم شیرین سخن، سودابه فرخ نیا و محمد رضا خسروی، اکبر کرمی، بهروز ستوده، بهروز اسدی، بهروز بیات، امید مصیر، احمد پورمندی، سپهرداد گرگین، تقی توکلی و فرزاد نیساری
پانویسها
۱) در فرآیند جانشینی و گذار اگر به زیستبومشناسی برگردیم، برساختهایی همانند غنا ی گونهها (species richness)، برابری گونهها (species evenness)، گونهها ی نخستین(primary species)، جانشینی نخستین(primary species) و دومین (secondary species) و گونهها ی پیشگام (pioneer species)اهمیت بسیار دارد. در این میدان معنایی برساخت کلایمکس (climax) یا «استبودمان» هم هست که بر همبودمانی مینشیند که در آن گوناگونی و رنگارنگی گونهها پایدار و ترازیده است.
۲) این نگرمان را همایون کاتوزیان در پدیدارشناسی ایستار درماندهگی در ایران پیشگذاشته است.
۳) زندهگی تودهای و بیاندامندی ی سیاسی در پهنه ی همبودمان شهری (جامعه ی مدنی) در چشماندازی که میشل فوکو میگشاید، از آنجا که قدرت را در برابر پادقدرت و ایستادهگی میگذارد و بازمییابد، در بنیادها قدرت را نابود میکند و فرآیند جانشینی را با بحران روبهرو خواهد ساخت.