حمید آصفی
اکنون، بهزعم محافل امنیتی اسرائیل، لحظهای طلایی فرارسیده؛ لحظهای که ایران از درون با بحران اقتصادی، بنبست جانشینی و شکاف در ساختار قدرت دست به گریبان است، و از بیرون نیز محورهای منطقهایاش در لبنان، یمن و سوریه دیگر آن کارت بازدارندگی سابق را ندارند.
در چنین فضایی، اسرائیل وضعیت را بیش از هر زمان دیگری برای اقدام پیشگیرانه علیه تأسیسات هستهای ایران مناسب میبیند. این ارزیابی با یک تحول دیگر نیز تقویت شده: بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید. در حلقه تصمیمسازی امنیتی، شرایطی فراهم کرده که اسرائیل آن را «پنجره اقدام تاکتیکی بدون مزاحمت» مینامد؛ پنجرهای که ممکن است خیلی زود بسته شود.
نتانیاهو و تیم امنیتیاش در این میان با یک چالش دوگانه مواجهاند: از یکسو، احساس فوریت برای جلوگیری از رسیدن برنامه هستهای ایران به «نقطه بازگشتناپذیر» بیش از همیشه بالا گرفته؛ و از سوی دیگر، نبود چراغ سبز رسمی از سوی واشنگتن، همچنان سایهای از تردید بر سر هرگونه اقدام نظامی گسترده انداخته است. تردیدی که اسرائیل در تلاش است با فشارهای امنیتی و اطلاعاتی، آن را به یک اجماع اضطراری تبدیل کند.
در این فضا، تلآویو نه صرفاً به یک عملیات محدود نظامی، بلکه به ساختن صحنهای فکر میکند که در آن، «ضرورت اقدام» چنان جا بیفتد که نه تنها ایالات متحده، بلکه افکار عمومی غرب نیز از آن استقبال کنند. برای این منظور، تشدید تهدیدات علنی بخشی از سناریو است؛ سناریویی که در صورت شکست مذاکرات رم، وارد فاز عملیاتی خواهد شد.
عباس عراقچی، در نامهای به دبیرکل سازمان ملل، رئیس شورای امنیت و مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هشدار داده که «در صورت هرگونه حملهای به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی از سوی اسرائیل، دولت آمریکا نیز در آن سهیم بوده و مسئولیت حقوقی دارد». او همچنین از «تدابیر ویژه برای حفاظت از تأسیسات و مواد هستهای» سخن گفته و تأکید کرده که ایران به هرگونه «تهدید یا عمل متخلفانه، قاطعانه پاسخ خواهد داد».
پرسش این است که آیا ایران در حال حاضر در موقعیتی قرار دارد که بتواند بهطور قاطع بازدارندگی مؤثری ایجاد کند و تهدیدهایش برای طرف مقابل هزینه واقعی ایجاد کند؟ این خلأ بازدارندگی، همان خلئی است که اسرائیل بر آن تمرکز کرده تا یک «تغییر فاز» در برخورد با برنامه هستهای ایران را رقم بزند.
اسرائیل هدفش تثبیت این پیام راهبردی است که: هیچ نقطهای از برنامه ایران از دسترس تلآویو خارج نیست.
در این بازی شطرنج امنیتی، هر حرکت تهران ـ یا حتی هر سکوت و تعلل ـ ممکن است دستاویزی شود برای قانعسازی جهان به پذیرش یک «اقدام پیشگیرانه». سؤال اصلی اینجاست: آیا تصمیمگیران جمهوری اسلامی، که درگیر بنبستهای درونی و انزوای منطقهای هستند، پیام این لحظه را دریافتهاند؟
یا همچنان با تکیه بر سیاست «صبر و پایداری» میخواهند زمان بخرند، بیآنکه بدانند این بار شاید زمان، نه متحد آنها، بلکه دشمنی بیرحم باشد؛ دشمنی که منتظر هیچکس نمیماند.