رژیم اسلامی بلای جنگ را به ایران کشاند تا مرگ ایرانی پلی برای ادامه بقايش شود. در جنگی که آغاز شده است، اسرائيل امده است كه بنشيند و به طريقی "كار را تمام كند".
بی شک ارتشی كه مقاومتی در برابرش نيست، راه خود را برای هر ماجراجويی باز می بيند. از جمله مرگ حاکم شر و از پا انداختن دستگاه حکومتی. دیده ایم که نیروهای پاسداران توان نظامی مقابله با ارتش تهاجمی اسرائيل را ندارد.
هر نیروی بیگانه ای كه تا به اين میزان جلو بيايد، و آسمان را تا به این میزان تسخیر کند، بی شك آلترناتيو سیاسی خود را در آستين دارد: يا جناب پهلوی، يا جناحی از حاشيه رژيم بهمراه برخی نيروهای مسلح و يا یک سازمان در خارج از مرز. اما بهتر آن است که نیروهای ملی برتوان خود تکیه زنند و از مردم هواداری بخواهند بجای قدرت های بیگانه.
عراق و ليبي را نديديم؟
ما خودمان بايد دست بكار شويم.
اما چه كنيم كه يك نيروی سوم پا بگيرد تا بجای الترناتيوهای دیگر، بجای کودتا چیان، اصلاح طلبان سابق، و دیگر هواخواهان قدرت، این نیروی مردمی بر مدار حكومت بنشیند. نیروی سوم نماینده مردم خواهد بود نه بيگانگان..
برپايي اجماعی در غالب يك "شورای نجات ملی" بعنوان یک ارگان متکثر، توسط بهترين هايمان، دلسوزان وطن، و نیروهای میهن دوست، با احترام به همه گرایشات، ضروتی عام و عملی می نمايد. این افراد متشکل از مخالفین فعال مدنی/سیاسی داخل کشور و فعالین سیاسی خارج باید باشد. اما نقشه راه کدام است؟
نخست: بهم اطمينان كنيم. اميد داشته باشيم. زياده خواه نباشيم. رو به داخل كشور داشته باشيم. و بلاخره كليدواژه ای ره گشا بسازيم تا شورای نجات ملی دردلها جای گيرد: «نه جنگ، نه غنی سازی، نه رژيم اسلامي، آری به صلح». گزاره ايجابی آن میشود: برپايي يك حكومت سكولار - دمكراتيك برپايه انتخابات آزاد.
لیکن پیش از این لازم می آید که ساختاری معین برای آغاز گفتگویی حداقل گرا، میان مهمترین شخصیت های دمکراسی خواه و نیز فعالترین ارگانهای سیاسی مهیا شود.
این تلاش را باید بسرعت محقق کرد پیش از آنکه دیر شود. نباید امکان داد تا رژیم این جنگ را فرسایشی کند و از زمان برای باقی ماندن بهره ببرد. بی تردید در شرایط جنگی، که مردم در وضعیت «ادامه بقا» بسر می برند، دعوت به شورش عمومی و گسترش اعتراضات سیاست سنجیده ای نیست.
روشن است که در این جنگ نیروی بیگانه میتواند نظامی که مانع دمکراسی در ایران است را بردارد، اما هیچ چیز نشان نمیدهد که بتواند به سادگی عکس آنرا بسازد. نمونه اش عراق و لیبی. شروع جنگ شاید آسان بنماید، لیکن خاتمه جنگ همیشه دشوار است. در هنگام جنگ منطق دیگری حاکم است که گاه با منطق سیاسی و عقلانی تطابق ندارد. شاید در این ستیز میهن ما از دست نظامیون مهاجم در آمان نماند. باید از تخریب ایران و منابع و مراکز حیاتی آن در این جنگ ابلهانه جلوگیری کرد.
اپوزيسيون سياسي و سکولار دمکرات ايران تاكنون هيچ عامليتی نداشته و در صحنه سیاسی اثر گذار نبوده است. و اگر امروز نيز همچون گذشته عمل شود، زمينه تکرار «گذشته در آینده» مهیا میگردد.