برای من خیلی کم پیش می آید که برای نوشتن مطلبی، چند بار آن را خط بزنم و دوباره شروع کنم تا احیانا باعث برخوردن به کسی در اپوزیسیون نشود و بگذارم کار ش را همانطور که می خواهد انجام دهد و به عنوان کسی شناخته نشوم که با بیان واقعیت ها و آینده نگری ها تخم یاس در دل اشخاص می کارد و با راهی که آن ها برای رفتن در پیش می گیرند هنوز راه نیفتاده مخالفت می کند و انتهای آن را بن بست یا ته دره می نامد.
جنبش ۱۴۰۱ خاطرتان هست؟ کنفرانس کذایی جورج تاون خاطرتان هست؟ اصرار همیشگی من به حفظ خط و خطوط فکری و سیاسی، و آماده شدن برای زمان هایی که موج جامعه بر می خیزد و جهت دادن به این موج برای سرنگون کردن حکومت نکبت خاطرتان هست؟
الان موجی عظیم و نابود کننده ی نظام نکبت،،، نه از درون جامعه ی ایران بلکه از درون جامعه ی جهانی و قدرت های بزرگ و بخصوص توسط اسراییل بر خاسته و ما مثلا اپوزیسیون صد در صدی، به جای این که از این موج استفاده کنیم و مردم را رهبری کنیم، فعلا روی آن لم داده ایم و منتظریم ببینیم این موج به شکل خود بخودی ما را به کجا می برد. به عبارت دیگر نشسته ایم و داریم پای رایانه ها به حرکت این موجِ برای حکومتِ نکبتْ ویرانگر نگاه می کنیم و منتظریم ببینیم آیا این موج به صورت خود به خودی ما را به ساحل آزادی می رساند یا نه؛ آیا بنیاد های جمهوری نکبت را ویران می کند یا نه و آیا ما را روی تخت قدرت حاکم پرتاب می کند و عنان هدایت کشور را به دستمان می دهد یا نه.
نه. ما موج سواران خوبی نیستیم. هیچ وقت هم نبوده ایم. موج سوار خوب، خمینی ملعون بود. او به محض بر خاستن موج به کمک خارجی ها و مردم داخل روی آن سوار شد و به قدرت رسید.
نمی دانم حرف ام را چطور بزنم که روی کسانی که منظور نظر من هستند بدون نام بردن از آن ها اثر بگذارد.
راستش بعد از شروع حملات اسراییل به بنیان های جمهوری نکبت، طرحی کاملا عملی و بسیار موثر بر جامعه ی ایران که می تواند بنیان حکومت نکبت را «از داخل» بر کند، به ذهن ام آمد که بعد از چند روز آن را از ذهن ام دور کردم چون با وضعی که در اپوزیسیون واقعی می بینم، بیشتر به طرحی مسخره و غیر قابل انجام شبیه است تا کاری که رهبران آزادیخواهان جهان آن را عینا انجام داده اند و موفق هم شده اند اما این جور کارها برای ما مثل فیلم سینمایی ست که بنشینیم آن را روی پرده ی سینما موقع تخمه شکستن تماشا کنیم و به هیجان بیاییم و بگوییم به به! چه قهرمانان از جان گذشته ای!
باری. سخن را کوتاه کنم و در دو کلمه بگویم: آقایان موثر در اپوزیسیون! آیا منتظرید قدرت سیاسی و حاکمیت را اسراییل و امریکا در سینی طلا و در نهایت آرامش و امنیت خدمت شما تقدیم کنند یا چی؟ سال های قبل که جز تماشا کردن و زدن حرف ها و دادن طرح های بی حاصل کاری نکردید. امروز که خیلی هم دیر است باز نشسته اید چشم به آسمان دوخته اید؟ اسراییل دیگر باید چه کار برای ما مردم ایران بکند که نکرده است؟ چه درها و دروازه هایی را برای ما باز کند که نکرده است؟ منتظرید لقمه ای را که شما باید خودتان بجوید و بخورید، آن را هم او برایتان بجود و در دهان تان بگذارد؟
فردا هراسان نشوید که امریکا از بمب سنگر شکن یا بمب اتمی تاکتیکی استفاده کرد و شماها باز یکهو از خواب پریدید. نهراسید اگر آن ها فردا چلپی های ایرانی را بر سر کار نهادند و قدرت کشور را به دست آن ها دادند. فعلا همین.

راه حلی برای تغییر در ایران

سخنان جنجالی مهدی نصیری، گند زدیم!