عراقچی: اسرائیل را نابود نمیکنیم | رهبری تأیید میکند یا نه؟
اگر عراقچی میگوید ایران دنبال محو اسرائیل نیست، این حرف باید از زبان رهبر نظام بهصورت رسمی و علنی اعلام شود
حمید آصفی
جمهوری اسلامی اگر میخواهد ایران نابود نشود و خودش هم نابود نگردد، باید بجنبد. سریع، صریح، بدون تردید، بدون بازیهای دوگانه. راه نجات، روشن است. ادامه دشمنی رسمی با اسرائیل، ادامه جنگ نیابتی، ادامه شعارهای پوسیده، ادامه رابطه خصمانه با آمریکا، فقط یک معنا دارد: انتحار سیاسی. انتحار اقتصادی. انتحار ملی.
هیچ دولت عاقلی چهلوهفت سال تمام نمیجنگد، بدون اینکه حتی یک سنگ از جای دشمن تکان داده باشد. اگر بعد از این همه سال، هنوز اسرائیل سر جایش است، اگر هنوز در حال امضای قراردادهای امنیتی با کشورهای عربی است، اگر در قلب جهان عرب سفارت دارد، پس یا جمهوری اسلامی شکست خورده، یا این جنگ از ابتدا دروغ بوده. هر دو حالت، یک نتیجه دارد: پایانش باید همینجا باشد.
نه به خاطر اسرائیل. نه به خاطر اخلاق. نه به خاطر فلسطین. به خاطر ایران. به خاطر این مردم. به خاطر این خاک لهشده زیر چکمه تحریمها. جنگی که نه سود دارد، نه دستاورد، فقط خرج دارد. خرج پول. خرج امنیت. خرج آینده.
اگر عراقچی میگوید ایران دنبال محو اسرائیل نیست، این حرف باید از زبان رهبر نظام بهصورت رسمی و علنی اعلام شود. نه با ایما و اشاره. نه با مذاکره پنهانی. نه با نیمجملههایی که فقط مصرف خارجی دارند. یک بیانیه رسمی، شفاف، در تهران، با صدای بلند: ایران با اسرائیل در حال جنگ نیست و ترک مخاصمه کامل میکند. ایران هیچ اقدام عملی برای نابودی این کشور انجام نمیدهد. ایران سیاست خارجیاش را بر مبنای حمایت از نیابتیها تنظیم نمیکند. تمام.
چنین موضعی، استراتژیکتر از همه مانورهای نظامی جمهوری اسلامی در طول تاریخ است. مهمتر از تمام موشکهایی که شلیک شد. مؤثرتر از صدها میلیارد دلار پولی که خرج حزبالله و حشد و حماس شد. چون این حرف، اگر گفته شود و پای آن بایستند، یعنی زیر میز بازی میزنند. یعنی تمام آن چیزی که آمریکا و اسرائیل بر پایهاش ایران را تهدید میدانند، ناگهان از بین میرود. یعنی زمین زیر پای تحریمها خالی میشود.
این تصمیم، نه خیانت است، نه سازش. نه نیاز به شناسایی رسمی دارد، نه باز کردن سفارت. فقط یک انتخاب است: بقا یا فنا. سادهتر از این نمیشود گفت.
تا وقتی که جمهوری اسلامی حاضر نیست دشمنی را متوقف کند، نه تحریمها لغو میشود، نه اقتصاد راه میافتد، نه منطقه آرام میگیرد، نه مردم احساس امنیت میکنند. فانتزی مقاومت، اقتصاد را نمیچرخاند. شعار نابودی اسرائیل، سفره مردم را پر نمیکند. رابطه با حماس و انصارالله، باعث صادرات نمیشود. اینها ابزارهای سوختهاند.
اگر تا امروز جواب میدادند، ایران در این وضعیت نبود.
وضعیت کنونی، نتیجه همین دشمنی مصنوعی است. همین جنگهای نیابتی. همین منازعه بیپایان با آمریکا به بهانه حمایت از فلسطین. نتیجهاش: اقتصاد در لبه پرتگاه، جامعه خسته، نسل مهاجر، سرمایه فراری، مردم بیپناه. تا کی؟
مخالفان این حرف، دو گروهاند: یا مزدبگیر همین نوع بحرانها و مدافع جنگاند، یا از جهان بیخبرند؛ همان افراطیون متوهّمی که توهم قدرت ابدی دارند، جهان را هنوز با عینک دهه شصت میبینند، و با چند آیه و شعار، برای سیاست خارجی نسخه مینویسند. نه سیاست میفهمند، نه قدرت، نه اقتصاد. فقط یک ایدئولوژی منجمد را تا ته خط میبرند، ولو به قیمت مرگ ایران. دشمنی با اسرائیل برایشان اعتقاد نیست، هویت است. حذف آن یعنی فروپاشی شخصیت سیاسیشان. به همین دلیل تا آخر با هر تغییر استراتژیک میجنگند، حتی اگر کشور را به آتش بکشند.
اما جمهوری اسلامی اگر واقعاً به فکر بقای ایران است، اگر هنوز تصمیم نگرفته خودش را در لبنان و سوریه و غزه دفن کند، اگر هنوز تصور میکند ایران آیندهای دارد، باید به این جنگ ساختگی پایان دهد. همین حالا. با اعلام رسمی ترک مخاصمه با اسرائیل. نه داشتن رابطه. فقط پایان دشمنی.
این کار، فراتر از دیپلماسی است. یک جراحی سیاسی است. بریدن زائدهای که دهههاست سرطان شده. جمهوری اسلامی نمیتواند از یک سو در عمان با آمریکا مذاکره کند، از سوی دیگر شعار مرگ بر اسرائیل بدهد. این دو خط موازی، بالاخره همدیگر را قطع میکنند. مردم ایران، دیگر دروغ نمیخرند. اگر واقعاً میخواهید به اسرائیل حمله کنید، حمله کنید. اگر نه، بس کنید. نمیشود چهل سال شعار داد و هربار، جوان ایرانی تاوانش را بدهد. این بازی تمام شده. اگر هنوز زندهاید، نشان دهید که میتوانید تصمیم بزرگ بگیرید. نه برای فلسطین. برای ایران.