احمد زیدآبادی
فردی که چهره در نقاب خاک فرو میکشد، در ابتدا مورد داوری ترحمآمیزی قرار میگیرد، اما همینکه خاکش سرد میشود، داوریهای بیرحمانه هم از راه میرسند!
قاعدتاً در مورد مرحوم احمد توکلی هم داستان همینگونه رقم خواهد خورد. مرحوم توکلی در دانشگاه پهلوی شیراز دانشجوی بسیار فعال و پرجنب و جوشی بوده و در حوزهٔ عقاید مذهبی، خود را سختگیر نشان میداده است. در ابتدای انقلاب هم گویا برای مدتی سمت قضایی داشته است.
دربارهٔ عملکردش در آن دوره شایعاتی وجود دارد، شایعاتی که اگر هم رنگی از واقعیت داشته باشند، به شدت اغراقآمیز به نظر میرسند چرا که عمدتاً دشمنانش آن را بر سر برخی زبانها انداختهاند و به همین جهت، بدون ارزیابی دقیق و بیطرفانه قابل اتکاء نیستند.
حضور در دولت مهندس میرحسین موسوی دورهای دیگر از فعالیت مرحوم توکلی بود. او که در آن زمان هنوز چهرهای بسیار جوان به شمار میرفت، عملاً سهم جناح فقاهتی و بازاری در دولت میرحسین محسوب میشد. توکلی در مقام وزیر کار، خواهان تنظیم روابط کارگر و کارفرما بر اساس رسالههای عملیهٔ مراجع فقهی بود و هر نوع نوآوری به نفع حقوق کارگران را از جنس التقاط اسلام با کمونیسم میدانست و با آن مخالفت میکرد. از این جهت، حضورش در دولت شبهسوسیالیستی میرحسین وصلهای ناچسب بود و نهایتاً با دلخوری، کار به جدایی کشید.
حضور چشمگیر بعدی مرحوم توکلی در سیاست، رقابتش با مرحوم هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1372 بود. هاشمی در آن دوره به صورتی پنهان مورد غضب بخشی از متحدان راستگرای سنتی خود قرار گرفته بود که چهارنعل رو به سمت بنیادگرایی داشتند.
مرحوم توکلی با نقد سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی و انگشت نهادن بر پیامدهای تورمزا و آزاردهندهٔ آن، مخاطبانی در بخشی از تودهٔ محروم پیدا کرد، اما رأی نزدیک به پنج میلیونش در آن انتخابات عمدتاً ناشی از حمایت حزباللهیهای سرخورده از مرحوم هاشمی بود. بعدها مرحوم توکلی با بورسیهٔ وزارت علوم راهی بریتانیا شد تا در آنجا در رشتهٔ اقتصاد دکترا بگیرد.
بعد از بازگشت از بریتانیا دیدگاههای اقتصادی مرحوم توکلی نسبت به دورهٔ حضورش در کابینهٔ میرحسین انگار چرخشی 180 درجهای پیدا کرده بود. حالا دیگر عنایتی به مکانیسم بازار آزاد و حرمت مالکیت و قواعد فقه سنتی در حوزهٔ کار و تجارت، از خود نشان نمیداد. گویی یک پا سوسیالیست شده بود.
در این دوران، او به جای مناصب حکومتی، وارد حوزهٔ مطبوعات خصوصی و آموزش غیرانتفاعی شد. عملکردش در این حوزهها بدون شائبه نبود و موفقیت چشمگیری هم به دنبال نداشت، با این حال، شائبهها که برخی از آنها از سوی مطرحکنندگان آن نیز تکذیب شد، ظاهراً او را بسیار دلشکسته و رنجور کرد.
ورود مرحوم توکلی به مجلس هفتم، او را در موقعیت تصمیمساز قرار داد. او رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شد تا آنچه را از علم اقتصاد در فرنگ آموخته بود، در جهت ارتقاء موقعیت سیاسی جناح اصولگرا به کار گیرد. او در مجلس، سردمدار طرحی به نام تثبیت قیمتها از جمله قیمت بنزین شد، طرحی که اصولگرایان با سر و صدای فراوان آن را نشانهٔ تعهد خود به عدالت و معیشت طبقات فقیر جامعه جا زدند اما این طرح عوامپسندانه چنان خاکی بر سر اقتصاد ایران کرد که به این سادگیها زدودنی نیست! مرحوم توکلی در اواخر عمر خود مقابله با فساد اقتصادی و افشاگری در بارهٔ آن را در دستور کار خود قرار داد.
فساد یک سری مظاهر بیّن و مورد اجماع دارد، اما تعریف تمام ابعاد آن تا اندازهای به گرایش اقتصادی افراد و فهم آنها از توسعهٔ عادلانه وابسته است. در چشم کارل مارکس، مالکیت چیزی جز دزدی نیست و هر صاحب صنعت و ملک و مکنتی فاسد است! در نگاه آدام اسمیت اما تولید ثروت از طریق بنگاهداری خلاقانه بزرگترین فضیلت و خیر عمومی است.فساد در چارچوب نظری هر کدام از آن دو، مصادیق کاملاً متفاوتی دارد. بنابراین صرف ادعای فسادستیزی چیزی را توضیح نمیدهد و ارزشی به حساب نمیآید. باید ابتدا فساد از غیرفساد را باز شناخت و به دقت تعریف کرد تا مخاطب ارزش کار طرف را تشخیص دهد.
در جامعهٔ ما برخی طیفها، فسادها و تبعیضهای بیّن سیاسی و رانتخوریهای آشکار ناشی از آن را نه فقط فساد به حساب نمیآورند بلکه آن را عین عدالت و حق طبیعی و خدادادی خود و دوستانشان مفروض میگیرند اما در همان حال، هر گونه زحمت معطوف به تولید ثروت مشروع و موفقیت اقتصادی خلاقانهٔ شهروندان را به عنوان فساد معرفی میکنند و حکم به مصادرهٔ اموال مردم میدهند. فسادستیزی مرحوم توکلی خالی از اینگونه مشکلات نبود گرچه در مواردی هم انگشت روی جای خوبی میگذاشت.
خدایش بیامرزد.

اسرائیل دشمن است یا دوست؟ دیدگاهی خاکستری*