الف. ارجمند - ویژه خبرنامه گویا
:
وطن افتاده در گرداب سرگردان، چه باید کرد
به هرسو می کشد، می افکند توفان، چه باید کرد
:
چو دیدم آسمان قهر است با او از سرِ خِسّت
ز چشمم می دَوَد هر روز و شب باران، چه باید کرد
:
گرفته دیو خشکی از جنوب و شرق سرتاسر
رسیده پایش اکنون مرکز و تهران، چه باید کرد
:
نه تنها مرکز و شرق و جنوب و غرب خشکیده
تنیده خشکسالی تا دلِ گیلان، چه باید کرد
:
بزرگی گفت خشکیده است کشت ما جوار کشت همسایه
همان همسایه گر خشکانده کشت مان، چه باید کرد
:
چو جمشید از وطن راندیم و با ضحّاک پیوستیم
نپرسیدیم با ماران بد دندان، چه باید کرد
:
گنه کردیم و پی در پی نبیذ توبه می نوشیم
کنون با قلب توبه کرده و پژمان، چه باید کرد
:
به هرسو گردش و دور فلک برنامرادی هاست
برای تابش روی خوش دوران، چه باید کرد
:
وطن چون بیژنی درچاه افتاده است بس تاریک
نگیرد دست او را رستم دستان، چه باید کرد
:
شکوه کوروش و دارا کجا شد، داد کیخسرو
برای بازگشت دور نوشروان، چه باید کرد
:
همه فرزند ایرانیم، با هر گوهر و گفتار
الا فرزند ایران، گو که با ایران چه باید کرد
:
جوانان جمله بیکارند و پیران روز و شب بیمار
ابا این خیل بیکاران و بیماران چه باید کرد
:
شفای ما تو گویی نیست در قانون بوسینا
نمی دانم که با این درد بی درمان، چه باید کرد
:
هنوز از خوان دی نگذشته، خوان دیگری زاید
بگو با پیلتن در تنگۀ هر خوان، چه باید کرد
:
هرآن کو پرّ و بالی داشت، مهر آشیان بگذاشت
برای آشیان مرغ سرگردان، چه باید کرد
:
تو گویی نیست امّیدی که ایمانی برافروزد
زبهرِ بازگشتِ قدرتِ ایمان، چه باید کرد
:
نشسته در دل میهن، هزاران شوکِ اهریمن
برای شوکتِ مام وطن، ایران، چه باید کرد
:
به جای جبهه و حزب و شعار راستی یا چپ
به هم آییم و بندیشیم ای یاران، چه باید کرد
:
الا پیر خِرَد، ای آسمان، ای چرخ، ای یزدان
بگو با این «چه باید کرد» بی پایان چه باید کرد
: