Wednesday, Jul 30, 2025

صفحه نخست » همایش همکاری ملی - عدم استقبال فرصت‌شماران، سایت نقطه

noghteh.jpgسایت نقطه ـ روزنه‌های امید برای رهایی از رژیم خونخوار ملایان، دیگر با عینک‌های فلسفی و سیاسی و جامعه‌شناسی قابل مشاهده نیستند؛ مردم امروز ایران درون یک طوفان روانشناختی و روحی خشمگین به پیش میروند. رفتار مردم از پارادایم‌های دسترسی به توسعه‌ی مدرن و کشوری دموکراتیک، خارج رفته است؛ مردم در یک گردباد تند برای دستاویزی به اتکای روانی و اعتماد و امید یکدیگر را می‌پویند و می‌سایند. این ناقدان سخت‌مدار هرگز شاید نفهمند که در شرایط بسیار بحرانی و جانفرسا، انسان به تک‌ضربه‌های عاطفی و باور به وجود انسانیت پایبند و معتاد می‌شود.


چهارم مرداد ۱۴۰۴ خورشیدی، همایشی به دعوت شاهزاده رضا پهلوی در شهر مونیخ آلمان برگزار شد. همایشی بود با چند ویژگی متفاوت در مقایسه با همایش‌هایی که در طول سالهای اخیر از سوی اپوزیسیون خارج ایران دیده‌‌ایم. بی‌شک این همایش نقاط‌ قوت و ضعف داشت و می‌توانست بهتر از این هم باشد. دیگر هدف نگارش این متن، پرداختن به سازمان‌ها و کسانی‌ است که دستکم با پالودن آنها، انتظار میرفت تا در این همایش دیده و شنیده شوند یا همکاری خود را حتی با شروط اعلام دارند. اینکه ادعا شود: دعوت نشدیم پس نرفتیم یا اینکه خلاف رسوم دعوت شدیم، توجیه قابل قبولی برای کسانیکه در فکر شکستن شیشه‌ی عمر رژیم ایران هستند، نیست.

از آتش بس تا همایش

آن رویداد تاریخ‌نشین، که با عنوان جنگ دوازده روزه‌ی اسراییل و جمهوری اسلامی دیده شد، بر تمام معادلات و محاسبات حکومت جمهوری اسلامی و حتی موافقان و مخالفان این حکومت، سخت کارساز افتاد. ما ایرانیان در سالن نمایشخانه‌ای‌، ۴۶ ساله‌ نمایش جمهوری اسلامی را می‌نگریستیم و پذیرفته‌ها و ناپذیرفته‌هایمان را با خود نجوا می‌کردیم! اما یکباره پرده فرو افتاد! بیدار شدیم، که این، نمایشی طولانی بیش نبود؛ و ما را واکنش‌های مزمن روی صندلی نمایش نگاه داشته بود. ورق برگشت و دست رو شد. آتش‌بسِ این جنگ هم، دور از انتظار بود و شگفتی آفرید! آتش‌بسی که برای حکومت ایران و باورمندان به این حكومت، نوعی تنفس شد تا خود را جمع و جور کنند و برای ادامه‌ی نمایش کهنه‌ی خود، ساز و کاری را صورت بخشند. آتش‌بس در دل بسیاری هم ناامیدی خزاند؛ آنهاییکه ناچارند منتظر ادامه‌ی حملات تا رسیدن به شورش‌های مردمی شوند.

اینجا بود، که آنکه فراست داشت و پیشبینی کرده بود؛ زمان بازی خود را باید غنیمت می‌شمرد و جرات رقابت را از خود نشان میداد. دو دسته شدیم: آنهاییکه خود را، در راه مبارزه با جمهوری اسلامی تا فروپاشی آن، متنعم از این جنگ می‌دیدند و آنهاییکه خود را متضرر می دیدند. منظورم از نفع و ضرر، یک امر شخصی نیست. بلکه در این جهت است که این جنگ آیا به نفع مردم ایران بود یا به ضرر مردم ایران بود؟ اگر ادامه پیدا میكرد چگونه بود؟ باری دو دسته شدیم. طبل‌ها برای چه به صدا در‌آمدند؟ خودمان بهتر از هر کس دیگر میدانیم انگیزه‌ سر و صداها چه بود! کافیست ساعاتی را به خواندن مقالات در آنروزها یا گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی صرف کرده باشیم.

چه با جنگ و چه بی جنگ - مبارزه‌ با جمهوری اسلامی، برای کسی که فروپاشی جمهوری اسلامی را تنها راه نجات ایران میداند، نباید متوقف یا توجیه یا تحریف شود. تنها کسی که بطور علنی و پیگیر، با افتادن در شرایط روزهای اولیه جنگ اسراییل و جمهوری اسلامی، زمان را زمان مناسبی دید و مهیادیده‌ها و تدارکات خود را آماده کشاندن به میدان همگان نمود، شاهزاده رضا پهلوی بود. دستکم اینکه از دیگران چیزی ندیدم و یا نشنیدیم. سکوت! حتی سازمان مجاهدین خلق! حتی سازمانهای کرد متکی به مشی مسلحانه‌! نه در داخل و نه در خارج، هیچ نیروی اپوزیسیون، نتوانست خود را با وقوع این جنگ و حملات شگفتی‌آور اسراییل، به‌روز کند. گویی آپدیت نیاز داشتند! در کنار این جریان آکنده از سکوت چریک‌های پیر و جوان، مجاهدان فرسوده و تازه نفس، کنشگران سیاسی باورمند به نیروی قهریه‌‌ی مردم، کسی باید در لوا، حاشیه، درون متن یا بستر این واقعه‌ی بزرگ، کاری می‌کرد آخر! یا اینکه نه، نباید می‌کرد؟‌ چه کاری؟! استفاده بهینه برای ادامه‌ی مبارزه با جمهوری اسلامی ایران!

آتش‌بس در ۲۴ ژوئن روی داد و شاهزاده در ۲۶ ژولای اولین «همایش همکاری ملی» را پایه نهاد. **

باشگاه

منتقدین، تا انتهای تاریخ خواهند گفت که در جنبش مهسا شاهزاده جلو افتاد و نگذاشت اپوزیسیون کار خود را بکند. و اگر نه، مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون چهار ستون رژیم را شکسته بودند. اینبار هم خواهند گفت که فروغلتیدن شاهزاده به جریان متولد از جنگ دوازده روزه، و همایش همکاری ملی، از ائتلاف دراز مدت جمهوری خواهان جلوگیری کرد. در حالیکه، پر واضح است، اینها همانا بهانه‌های درخور سیاستمدارانی است که «دولت» بدست می‌گیرند و تا ماهها از عملکرد دولت قبلی می‌نالند. زیرا جوابگوی نان و آب مردم هستند. در حالیکه درون اپوزیسیون خارج کشور، سرمایه هست، تجربه هست، خواص کم نیستند. انتظار مردم از اپوزیسیون چیست؟ در یک کلام: هیچکس جلوی اقدامات گروه‌های سیاسی اپوزیسون خارج را نگرفته است! جز، دو چرخ‌دنده‌ی مستهلک: بیم از سرزنش مردم؛ شکست و بیم از عدم موفقیت؛ تاریخچه‌ی مخدوش‌تر کنشگری.

این نکته‌ی مهم قابل یادآوری است که در دنیای امروز، اگر قرار باشد که ترتیب و آراستن قدرت سیاسی بر موازین مدرنیته و آزادی‌های سیاسی روی دهد، هرگز روند مسائل سیاسی کاملا باب میل و دقیقا سازواری شده با خواست کنشگران و سازمانهای سیاسی نیستند. چه در پیش‌برنامه‌های رسیدن به قدرت، چه هنگام بازشدن دروازه‌های مشارکت سیاسی و چه هنگام کسب نمودن نقش دلخواه در سیستم قدرت، سازمانها و افراد سیاسی نمی‌توانند از چالش‌های همردیف شدن با رقیب دور بمانند. هرگز در درون کشورهای دموکراتیک اروپایی نمی‌توان حزبی را پیدا کرد که پس از ماهها تلاش منظم و پیگیر طاقت‌فرسا، جز در چند ساعت اولیه پس از کسب پیروزی در انتخابات، همچنان شادکام و خرسند در توهمی از «خودستایی» راهی اداره‌ی وزارتخانه‌ها شود. حتی در حکومت‌های نیمه دموکراتیک هم چنین نیست. اگر جز این باشد، تلقی ما از قدرت سیاسی همان جوهر حرکت انقلاب سیاه سال ۵۷ است و باز آرزو داریم روزی «خمینی‌وار» پیروز شویم.

حال ما ایرانیان کنشگر خارج از کشور،

که نه در درون سیستم حکومت یا اداره‌ی کشور نقشی داریم،

نه در احزاب مدرن «ایرانی»، رقابت سالم و دموکراسی را آموخته‌ایم،

نه در سازمانهای سیاسی با چند ده هزار «عضو» توانسته‌ایم خود را بیابیم تا کار تشکیلاتی را بیاموزیم - و بلکه تعداد تمام «اعضای» سازمانهای سیاسی‌مان به پنج هزار نفر هم نمی‌رسد،

نه قدرت مالی و سرمایه‌ی مخالفان جمهوری اسلامی ایران در ساز و کارهای پرمحصول و زایا متمرکز شده‌اند،

همچنان و همواره بسی امید داریم که، منفردانه یا هر از چند تن، متکی به خود یا جمع، ادعای برتری‌مان را لبیک بشنویم.

پا جلو نمی‌گذاریم زیرا درست می‌بینیم و ریسک نمی‌کنیم زیرا تجربه داریم! : باشگاهی که از ترس باخت، مدتهاست هیچکدام از مدعیان به رینگ وارد نمی‌شوند. آنکه شود هم، یا نفوذی باشگاه دیگری است یا رینگ و حریف را نمی‌شناسد.

ملاحظات

در شروع همایش همکاری ملی سرود شاهنشاهی که در زمان حیات محمدرضا‌شاه در جایگاه سرود ملی کشور بود، خوانده شد. بی‌شک این اقدام خارج‌خوانی بود. این سرود از هر دو طرف که می‌نگریم، درست در بین نت‌های این همایش قرار نمی‌گرفت. از دید مخالفان پهلوی‌ها پخش این سرود کاملا حرکتی ناجایز بود و هست. زیرا، تجلیل از دوران قبل از انقلاب بود و سرودی را که می‌توان آنرا صوری دید؛ از یک فرد می‌گوید نه از مردم! (در حالیکه واژه «شاهنشاه» واژه‌ای فرافردی هم هست و بار تاریخی آن از پیوند شخص شاه با ملک و مردم می‌گوید!) از سویی پخش این سرود، و از طرف قدرشناسان شاه فقید و دوران قبل از انقلاب، در همان شروع داستان همایش، در را بروی قضاوت تاریخی علیه شخص پادشاه فقید بست. یک ضربه‌ی کوچکی به شانه‌‌ی انقلابیون زد که: زمان گذشت و قضاوت‌ها دگرگون شده‌اند! یقین دارم لحظه‌ای که این سرود پخش شد، بخشی از حاضران برای تنظیم عکس‌العمل خود با یک غافلگیری روبرو شدند، اما بسرعت همان دادگاه ۴۷ ساله‌ای که از دیو به فرشته مسیر پیمود، همسویی در برابر چشمانشان نشست. باری، کاری بود بس متهورانه:

مهتری گر بکام شیر در است
رو خطر کن ز کام شیر بجوی

در سخنرانی‌های کوتاه و در شعارها، خطاب کردن شاهزاده با نام عنوان پادشاه و شاهنشاه، هرچند یک رفتار سلیقه‌ای هم می‌تواند تعبیر شود اما با وجود تاکید‌های قبلی و مکرر خود شاهزاده در سخنرانی‌های قبلی‌اش و حتی درخواست از عدم شعارهای همسو از سوی حاضرین، چندان ردیف کار نبود، ولی گویی ایرانیان را جدل خوش آید!

در برنامه‌ی چشم‌انداز ایران اینترنشنال با اجرای مهدی مهدوی آزاد، نقدی بر این مضمون شنیده شد که «چرا شاهزاده خود را «پدر» مردم نامید! در جهان سیاسی امروز، مردم نیاز به پدر ندارند.» کسانیکه بر پروسه‌ی چند دهه‌ای از تلفیق کلمه‌ی «شاه» و «رهبر» تا رسیدن به کلمه‌ی «پدر» ایراد می‌گیرند، کاملا «کرسی‌نشستگان» خارج‌نشین باید باشند. جوری سفت و محکم حرف می زنند که گویی در مصاف با جمهوری اسلامی نیستند و عنقریب پوزه‌ی ملایان را به خاک خواهند مالید. طوری از نظم و ارزش‌های سیاسی و جایگاه انسان در مبارزه‌ی سیاسی تصویر می‌سازند که اگر ناشناسی از راه برسد و چیزی از این تاریخ رفته‌ی بر ایران پس از انقلاب را نداند، گمان می‌کند یک فرد از اپوزیسیون لهستان یا بلغارستان در برابر دولت آن کشور قد علم میكند. این، منوال سازش با جمهوری اسلامی بوده است و هست که در پس ماسک کژپنداری شکلک در می‌آورد. در حالیکه مردم ایران در ناامیدی، ناتوانی و درماندگی با رژیم در جدالند. دل‌شکسته از اصلاح‌طلبان، خسته از اپوزیسیون خارج، به مبارزه مشغولند. بر واژه‌ی پدر ایراد میگیریم، زیرا کورذهنی برای درک شرایط و ضرورت براندازی داریم. شرایط جانکاه امروز ایران، افت کم‌نظیر رفاه مردم ایران، بسته‌شدن همه‌ی روزنه‌های امید برای رهایی از رژیم خونخوار ملایان، دیگر با عینک‌های فلسفی و سیاسی و جامعه‌شناسی قابل مشاهده نیستند؛ مردم امروز ایران درون یک طوفان روانشناختی و روحی خشمگین به پیش میروند. رفتار مردم از پارادایم‌های دسترسی به توسعه‌ی مدرن و کشوری دموکراتیک، خارج رفته است؛ مردم در یک گردباد تند برای دستاویزی به اتکای روانی و اعتماد و امید یکدیگر را می‌پویند و می‌سایند. این ناقدان سخت‌مدار هرگز شاید نفهمند که در شرایط بسیار بحرانی و جانفرسا، انسان به تک‌ضربه‌های عاطفی و باور به وجود انسانیت پایبند و معتاد می‌شود.

فرصت‌

از چند و چون میزان و روش دعوت برگزارکنندگان این همایش چیزی زیادی نمی‌دانیم - که هیچ نمی‌دانیم. این خود از کاستی‌های این همایش بود و هست و امید که در آینده اینگونه‌ها را با روش‌های مدرن و اقتباس از کار دیگران بهبود بخشند. البته، این نکته که تعدادی چهره‌های جدید و بدون پیشینه‌ی سیاسی کار در اپوزیسیون، در این همایش بودند، ابدا نکته‌ی منفی نبود که مثبت هم بود. حضور خانواده‌های جانبازان مبارزه با رژیم هم این همایش را آراست، و عاطفی و باورکردنی ساخت.

اما، آنهاییکه همایش را ناجایز دانستند، تحریم کردند، به سخره گرفتند و یا ناچیز شمردند، ای بسا که اشتباه‌شان حتی استراتژیک بود. سپهر سیاسی ماههای آتی ایران باردار است. اینبار سکوت آنها سرشار از ناگفته‌ها نیست که بیست و چهار ساعته سالهاست دارند می‌گویند. سکوت آنها، در راستای مبارزه براندازانه با جمهوری اسلامی، اگر تعبیر بر بی‌اعتنایی باشد، بیشتر به سوزاندن فرصت می‌ماند. امیدواریم که این بی‌اعتنایی، از روی کج‌فکری‌ها نباشد.

احزاب کرد جایشان بسیار خالی دیده می‌شد! منظور، دو حزب «دموکرات کردستان ایران» و «حزب کومله» است. «اشتباه استراتژیک سازمانهای کردهای ایران آیا قرار است تکرار شود - به قیمت جا گرفتن در بازیهای خطرناک خاورمیانه؟ امروز خاورمیانه خاورمیانه‌ی زمان بیل کلینتون نیست! از سویی شناخت و ارزیابی کردهای ایران از خاورمیانه، کم‌توشه و سطحی نیست. آنان، خوب در حیطه‌ی منطقه‌ی جغرافیایی چهار کردستان اشراف به سیاست‌ها و پیامد‌ها دارند. منتهی، اقدام اخیر عبدالله اوجالان، رهبر سیاسی کردهای ترکیه، می‌بایست یک پژواکی از پراگماتیسم مناسب با اوضاع خاورمیانه را، در موضع کردهای ایران نشان میداد. در زمان جنبش مهسا، همگرایی کوتاه‌مدت و نازای شاهزاده رضا پهلوی و ٰعبدالله مهتدی، دبیر حزب کومله‌، برای مهتدی فشار‌های سیاسی زیادی را ایجاد کرد. بدون شک در بین کنشگران کرد، تعامل‌گزین و مطلق‌گرا وجود دارد. اما اینبار، کاملا بسیار جالب است که فهمید در فکر هموطنان کرد شجاع و دموکراسی‌خواه ما چه می‌گذرد؟ منتظر چه هستند؟ این «روش» کردهای ایران، که در زمان‌های خاصی به کنار و حاشیه مسائل کلان کشور‌ها می‌روند، بارها دیده شده است. اگر نابخردانه نفهمیده باشیم، نوعی آشفتگی در بین کردها وجود دارد: گاهی با شما هستیم اما مشروط - گاهی با شما نیستیم! محصولی کاملا تلخ! زیرا کردها نمی‌توانند جز براندازی، سیاست دیگری داشته باشند. دست تفاهم و تفهیم کردها با جمهوری اسلامی ایران، بسیار دردناک گزیده شده است حتی به قیمت از دست‌دادن یکی از پخته‌ترین سیاستمداران منطقه‌ی خاورمیانه یعنی عبدالرحمان قاسملو. اگر با شاهزاده رضا پهلوی نه، کردها با کدام جریان خالص برانداز می‌توانند همراه شوند؟ یا اینکه پس از جنگ دوازده روزه، استراتژی کردها دگرگونی بنیادین و بر اساس کدام منظر، یافته است؟ شک‌برانگیز هم هست!

براستی عده‌ای باور دارند که ایران تکه تکه، و تکه‌ای هم به‌ آنها میرسد؟ تکه‌های امروز خاورمیانه ما را درس نیست؟ آیا اقلیم کردستان ٰعراق، مدلی ایده‌‌آل و شدنی برای ایران هم هست؟ مدل اوجالان چطور؟ اگر اوجالان به پست‌های سیاسی دست یابد چطور؟ اشتباه نشود، این پرسش‌ها ایراد و اتهام و انگ نیستند - هیچ جریان سیاسی حق ندارد جریان سیاسی دیگری را بخاطر عدم مشارکت یا مخالفت، یا تفکر سیاسی ویژه مواخذه نماید - که این خود فاشیسم است. اما، دور ماندن کامل کردها از یک جریان قوی و بالقوه ایرانی که بسوی فروپاشی رژیم میرود و می‌تواند تامین کننده‌ی بستر مناسب شکل حکومتی «نامتمرکز» باشد، بسیار عجیب است. ‌اگر جنگ با اسراییل، ایران را به سوی تجزیه نبرد، آیا ایستادن در کنار شاهزاده رضا پهلوی، راه رسیدن به بستر مناسب برای ایالت‌ها نمی‌تواند باشد؟ شاید جدا حافظه‌ی سنجابی بخشی از ایرانیان، ویترین دلبندی شده است.

از مجاهدین نوشتن نشاید و به قول شاعر بسنده کنیم:
چو ملک کر شود و نشنود مراد ملک
دو چیز باید دینار زرد و تیغ کبود.

نقطه

بیست و نهم ژولای ۲۰۲۵

** همانگونه که مراد ویسی در تحلیل روز یکشنبه‌ی خود گفت، همایش همکاری ملی، سرتاپا همایش براندازان بود.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy