حمید آصفی
ساده بگوییم: هیچ سناریویی از جنگ مستقیم یا نیابتی با اسرائیل، برای ایران قابل پیروزی نیست. نه به دلیل ضعف اعتقادی یا نظامی، بلکه به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، وضعیت اقتصادی داخلی، نداشتن مشروعیت بینالمللی و همچنین تغییر نظم جهانی.
در بهترین حالت، ایران میتواند خسارتهایی فراوانی به اسرائیل وارد کند؛ اما زیرساختهای نابود شده اسرائیل در مدت کوتاهی با منابع جهانی بازسازی خواهد شد. اسرائیل پشتوانهی فوری مالی، فنی و سیاسی دارد. ایران چنین چیزی ندارد. ایران نه در داخل توان بازسازی سریع دارد، نه در خارج پشتوانهی سیاسی برای جذب منابع یا کمک بینالمللی.
حتی اگر جنگ با ضربات اساسی به اسرائیل توسط ایران تمام شود، چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. زیرا پاسخ متقابل، گسترده و مرگبار خواهد بود. زیرساختهای حیاتی ایران، پالایشگاهها، نیروگاهها، سدها، فرودگاهها، بنادر و مراکز مخابراتی و مالی، در مدت چند روز نابود خواهند شد. نه فقط به دست اسرائیل، بلکه با ورود آمریکا.
در این شرایط، تکرار گفتمانهای مقاومت، به معنای پذیرفتن و مشروعسازی فروپاشی است. حاکمیتی که آگاهانه وارد این مسیر شود، مسئول مستقیم فروپاشی کشور خواهد بود.
هیچ دلیل راهبردی وجود ندارد که ایران امروز وارد جنگی شود که نسبت قدرت در آن بهشدت نامتوازن است. ایران توان پاسخ موشکی دارد، و میتواند ضربات اساسی به زیرساختهای اسرائیل هم بزند. اما آسمان ایران عملاً باز است. اسرائیل و آمریکا توانایی کامل برای نابودسازی مراکز استراتژیک ایران را دارند. اگر اراده کنند، قطع کامل اینترنت، انرژی، سیستم بانکی، مخابرات و حملونقل ایران در مدت بسیار کوتاهی ممکن است.
این شرایط با ۱۳۵۹ یا حتی ۱۳۸۵ تفاوت دارد. نه ملت در موقعیت جنگ روانی و اقتصادی هستند، نه اقتصاد ایران توان تحمل یک فاز جنگی را دارد. هیچ اقتصاد ورشکستهای نمیتواند پشتوانهای برای جنگ باشد.
مفهوم «مقاومت» بدون پیوست سیاسی و اقتصادی، یک فریب است. مقاومت نمیتواند بدون پشتوانهی ملی، مشروعیت بینالمللی و حمایت منطقهای ادامه پیدا کند. ایران هیچکدام را ندارد.
اکنون تنها دو مسیر روی میز جمهوری اسلامی است:
ادامه گفتمان جنگ و مقاومت، به قیمت تبدیل شدن ایران به یک زمین سوخته و از دست رفتن توان بازسازی در نسل حاضر.
پذیرش ضرورت تعامل برای بقای کشور، باید با تجدیدنظر بنیادی در بسیاری از سیاستها، روایتها و ساختارهای قدرت باشد.
برخی فکر میکنند پذیرش تعامل، به معنای شکست یا تسلیم است. در حالی که تعامل، تنها ابزار بقای ایران است. تعامل به معنای تغییر گفتمان حاکم است. اگر این گفتمان عوض نشود، حتی بدون جنگ نیز کشور در معرض انحلال تدریجی قرار دارد.
واقعیت دیگر این است که آمریکا و اسرائیل، تا زمان غیرقابل پیشبینی، اجازه نخواهند داد هیچ نظام سیاسی مبتنی بر سیاست "فلسطین آزاد" در منطقه شکل بگیرد یا ادامه پیدا کند. این تحلیل نیست، تجربه است. در لبنان، در سوریه، در عراق، در یمن و در مصر.
بنابراین، جمهوری اسلامی اگر میخواهد بماند، یا باید وارد نظم جهانی شود، یا در نهایت نابود میشود. نه بهدست مردم، بلکه بهدست ترکیب جنگ، تحریم، فروپاشی داخلی و انزوای بینالمللی.
و در پایان: اگر جنگ شود، ایران خواهد باخت؛ حتی اگر در میدان پیروز شود. چون کشوری که زیرساخت، اقتصاد، نظام بانکی، انسجام اجتماعی و سرمایهی ملی ندارد، حتی از پیروزیاش هم نمیتواند استفاده کند.