مهدی تدینی
واقعیت اینه که پس از حملات اسرائیل و آمریکا مذاکره دیگه معنای سابق رو نداره. آمریکا در مذاکره دنبال هدف مشخصی بود: تعطیل غنیسازی در ایران؛ صفر کردن غنیسازی. اون ابهاماتی که در چند دور اول مذاکرۀ ایران و آمریکا وجود داشت حالا دیگه به طور کامل برطرف شده؛ مشخص شد ترامپ دنبال «برجامِ دو» نیست؛ دنبال یک برجامِ بزکشده نیست؛ جدیجدی دنبال به صفر رسوندن غنیسازیه و این یعنی توافق مورد نظرش با برجام تفاوت ماهوی داره.
به محض اینکه احساس کرد این خواسته در میز مذاکرات به دست نمیاد، به حملات اسرائیل پیوست و تأسیسات هستهای رو بمباران کرد ــ چیزی که به نظر میرسه خود اسرائیل توانش رو نداشت. واقعیت اینه که «میزان تخریب» در اینجا اهمیت ثانوی داره؛ چیزی که از میزان تخریب مهمتره، رویکرد طرف مقابله که برای هدفش حاضره دست به اسلحه ببره ــ و این یعنی مذاکره برای تحمیل خواستهست و اگر در مذاکره محقق نشه، خواستهش رو با زور به دست میاره.
الان دو گیر اساسی برای مذاکره وجود داره: ترامپ دائم دوباره همون حرفای مثبت رو دربارۀ مذاکره مطرح میکنه، اما دیگه نشستن با آمریکا سر میز مذاکره اون ابهام قبلی رو نداره؛ کسی که تأسیسات هستهای رو هدف قرار داده، با حملۀ نظامی به کسی باهاش مذاکره میکرده همراهی کرده، دیگه ابهامی در موضع نداره. مگه میشه با مذاکره نظر کسی رو عوض کرد که با ابزار نظامی به هدفش رسیده و از این بابت هم دائم ابراز خرسندی و افتخار میکنه؟
بنابراین این مذاکره یعنی نشستن سر میز با کسی که در عزمش برای به صفر رسوندن غنیسازی سر سوزنی تردید نیست. پس برای کسی که مطمئنه حاضر نیست از حق غنیسازی دست بکشه، مذاکرۀ دوباره چیزی جز یک فیلم تکراری با دور تند نیست.
گیر دوم اون چیزیه که در دور اول نادیده گرفته شد؛ به ویژه با تلاش بیوقفۀ خبرسازان فیکنیوزها. اسرائیل سر میز مذاکره حضور فیزیکی نداره، اما عملاً حاضر و ناظره و میتونه همهچی رو متلاشی کنه. فیکنیوزهای خارجی و آرزواندیشان داخلی به این تصور دامن زدند که ترامپ و نتانیاهو با هم اختلاف دارند، بینشان بگومگو وجود داره، نزدیکان نتانیاهو از دولت ترامپ اخراج میشن، و خبرهای جعلی از این دست... حتی فلان چهرۀ شاخص اصلاحطلب میگفت ــ با همین ادبیات ــ ترامپ نتانیاهو رو به کاخ سفید احضار کرد و گوشش رو پیچوند تا دیگه در مذاکرات دخالت نکنه!
یک بار برای همیشه باید پذیرفت بین نتانیاهو و ترامپ حداکثر هماهنگیِ ممکن که میان دو دولتمردِ دو کشور میتونه وجود داشته باشه، وجود داره. از اینجا میرسیم به گیرِ دوم: مقامات وزارت خارجه تأکید دارند برای ورود دوباره به مذاکره لازمه آمریکا تضمین بده دوباره اسرائیل ــ یا خودش ــ دست به حملۀ نظامی نمیزنه. اما ترامپ چنین تضمینی نمیده. چند ساعت قبل از شروع حملۀ اسرائیل نوشت «آمریکا به دیپلماسی پایبند است»؛ اعلام موضع از این وارونهتر؟ اگر چنین تضمینی وجود نداشته باشه، یعنی کسی که سر میز نیست، نقشی تعیینکنندهتر از کسانی داره که سر میز هستند.
میشه این گیرها رو دور زد، اما واقعیت اینه که با این شکاف عمیق در افکار و خواستههای دو طرف، دیگه بیابهام میشه گفت چیزی از این مذاکرات درنمیاد.

دموکراسی یعنی اتحاد، نه حذف دیگری

چرا من افتخار نداشتم به دست اسراییل پرپر شوم؟