سرویس سیاسی، انصاف نیوز: الهه شریفپور-هیکس، میگوید ترامپ آگاهانه از بیثباتی بهعنوان ابزاری برای مذاکره و اعمال فشار روانی استفاده میکند.
این بخشی از تحلیل خانم هیکس در گفتگو با انصاف نیوز، دربارهی اظهارات ضدونقیض و مواضع بیثبات ترامپ در مصاحبهها و پستهایی در شبکههای اجتماعی است.
این وکیل حقوق بشر و فعال رسانهای همچنین به آینده روابط ایران امریکا و پیشنهادش دبارهی اینکه مواضع طرف ایرانی چگونه باید باشد نیز پرداخته است.
متن این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: برخی نوسان در اظهارات ترامپ را برآمده از یک بیثباتی در تصمیمگیری میدانند و برخی دیگر، اظهارات او و تغییراتش را بخشی از برنامهای از پیش برنامهریزی شده میدانند. از نظر شما کدامیک از این برداشتها به واقعیت نزدیکتر است؟ تحلیل شما از رفتار و اظهارات ترامپ در مواجهه با ایران چیست؟
الهه هیکس: بهنظر من هر دو برداشت، بخشی از واقعیت را در بر دارند، اما آنچه در رفتار ترامپ بیش از همه جلب توجه میکند، استفاده آگاهانه از بیثباتی بهعنوان ابزاری برای مذاکره و اعمال فشار روانی است.
ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوریاش با اعتمادبهنفس چشمگیری ظاهر شده است. پیروزی قاطع در انتخابات، حمایت گسترده حزب جمهوریخواه، و ترس آشکار بسیاری از چهرههای بانفوذ این حزب از او، موقعیت مستحکمی برایش ایجاد کرده است. از سوی دیگر، بخش عمدهای از مخالفان دموکراتش نیز، در برابر مواضع تند او، بهویژه در قبال ایران و اسرائیل، سکوت اختیار کردهاند.
ترامپ چه در مورد ایران، چه در مواجهه با چین، روسیه، و حتی نسبت به متحدان اروپایی، رفتاری تناقضآمیز، پرنوسان و غیرقابل پیشبینی داشته است. اما این نوسانات، در بسیاری موارد، نه از آشفتگی ذهنی یا تصمیمگیری لحظهای، بلکه از استراتژیای حسابشده برای اعمال فشار حداکثری و مذاکره از موضع قدرت ناشی میشود.
در قبال ایران، او بارها از آمادگی برای گفتوگو بدون پیششرط سخن گفته، و همزمان، از تحریمهای سنگین و در نهایت، متأسفانه اقدام نظامی علیه ایران استفاده کرده است.
این تضادها را نباید صرفاً به بیمنطقی یا بیثباتی شخصی نسبت داد؛ بلکه باید آن را بخشی از دیپلماسی ضربهزننده و غیرقابل پیشبینی دانست، روشی که هدفش، فرسایش طرف مقابل و کشاندن او به واکنشهای احساسی، شتابزده یا اشتباه است.
درنهایت با همهی فرازونشیبها براساس آنچه رئیس جمهور امریکا میگوید، آیا ترامپ واقعا خواهان مذاکره است یا واقعا دیگر علاقهای به مذاکره ندارد؟ یا اصلا از ابتدا بدنبال فریب بوده است؟
پیش از هر چیز باید به یاد داشت که خروج یکجانبه ترامپ از برجام نشان داد او تمایلی به حفظ یک رابطه متوازن و مبتنی بر تعهدات بینالمللی با ایران ندارد. افزون بر آن، دولت ترامپ در همان دور نخست ریاستجمهوریاش دستور ترور سردار قاسم سلیمانی را صادر کرد--اقدامی که هم نقض آشکار حقوق بینالملل بود و هم در عمل، میتوان آن را در آن زمان نوعی اعلام جنگ علیه ایران تلقی کرد.
با توجه به مواضع پرنوسان و متناقض ترامپ، اکنون که برای دومینبار به قدرت رسیده، بهسختی میتوان با قطعیت گفت که هدف نهایی او از ابتدا چه بوده است. با این حال، الگوی رفتاری او نشان میدهد که ترامپ مذاکره را نه بهعنوان یک هدف، بلکه بهمثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی خود تلقی میکند--ابزاری که تنها در صورتی برایش مطلوب است که طرف مقابل از موضع ضعف یا عقبنشینی وارد گفتوگو شود.
در مجموعهای از اظهارات و اقدامات او--از اعلام آمادگی برای گفتوگو بدون پیششرط، تا اعمال تحریمهای بیسابقه و نهایتاً اقدام نظامی--عنصر ثابت، تلاش برای تحمیل ارادهٔ یکجانبه است، نه دستیابی به توافقی متوازن، محترمانه و پایدار.
از این منظر، نمیتوان گفت که ترامپ اصولاً مخالف اصل مذاکره است؛ اما نوع مذاکرهای که در ذهن او شکل گرفته، بیشتر شبیه به یک نمایش قدرت است تا گفتوگویی مبتنی بر دیپلماسی متقابل و احترام متقابل.
بر این اساس، این احتمال جدی وجود دارد که دعوتهای او به مذاکره، دستکم در برخی مقاطع، بیشتر جنبهای تاکتیکی داشته باشد--برای مدیریت افکار عمومی، افزایش فشار روانی، یا ایجاد شکاف در جبههٔ مقابل.
با شرایط فعلی آیندهی روابط ایران و امریکا را چطور پیشبینی میکنید؟
پیش از پاسخ به این پرسش، باید توجه داشت که نه تنها دونالد ترامپ، بلکه تمامی رؤسایجمهور آمریکا طی چهار دههٔ گذشته نگاهی عمدتاً خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. در واقع، ساختار سیاسی ایالات متحده همواره ایران را نه بهعنوان یک شریک بالقوه، بلکه بهعنوان دشمن راهبردی تعریف کرده است.
رویکرد دولت جو بایدن در چهار سال گذشته نیز، نمونهٔ روشنی از تداوم همین نگاه در سطح راهبردی است.
نکتهٔ دوم آن است که دونالد ترامپ اساساً بهدنبال برقراری روابط دوستانه و پایدار با سایر کشورها نیست. سیاست خارجی او بر پایهٔ منافع شخصی، قدرتنمایی و ابهام راهبردی شکل گرفته است. شاید تنها فردی که ترامپ تاکنون از او بهعنوان «دوست واقعی» یاد کرده، ولادیمیر پوتین بوده است--و این نیز بیش از آنکه ناشی از یک رابطهٔ سیاسی متعارف باشد، برخاسته از تحسین شخصی او نسبت به الگوی اقتدارگرایانهٔ رهبری پوتین است.
با توجه به وضعیت فعلی، آیندهٔ روابط ایران و آمریکا را نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد؛ اما برخی شاخصها نشان میدهند که مسیر پیش رو--دستکم در کوتاهمدت--بیشتر بر پایهٔ تنشِ مدیریتشده و پرهیز از درگیری مستقیم خواهد بود، نه بازگشت به مذاکره یا دستیابی به توافقی جامع.
از یک سو، ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری خود با اعتمادبهنفس و قدرتنمایی بیشتری ظاهر شده و بهویژه در قبال ایران، هیچ نشانهای از تمایل به دیپلماسی متوازن یا توافق مبتنی بر امتیاز متقابل بروز نداده است. از سوی دیگر، فضای سیاسی داخلی ایران نیز بسته، محافظهکار و عمیقاً بیاعتماد نسبت به هرگونه گفتوگوی مستقیم با آمریکاست--بهویژه در پی تجربهٔ خروج یکجانبهٔ آمریکا از برجام و هزینههای سنگینی که بر مردم ایران تحمیل شد.
با این حال، در بلندمدت نمیتوان منطق گفتوگو را بهطور کامل نادیده گرفت. هرچند احتمال بازگشت به توافقی جامع در آیندهٔ نزدیک ضعیف به نظر میرسد، اما ممکن است در قالبهایی محدود و غیررسمی، امکان برخی اشکال از ارتباط وجود داشته باشد.
در مجموع، روابط ایران و آمریکا در وضعیت «فرسایش فعال» قرار دارد؛ نه در مسیر جنگی آشکار، و نه در مسیر صلحی پایدار. بلکه درگیر بازی پیچیدهای از جنس ژئوپلیتیک، روانشناسی سیاسی و رسانهای است--و آنچه بیش از هر چیز در دستور کار قرار دارد، مدیریت موقت بحران است، نه حلوفصل بنیادی آن.
سیاست ایران در قبال ترامپ و آمریکای ترامپ با همهی شرایطی که اشاره کردید باید چگونه باشد؟ آیا امکان دست گرفتن ابتکار عملی همچنان وجود دارد؟
پیش از آنکه مستقیماً به پرسش شما پاسخ دهم، اجازه دهید بهعنوان کسی که سالها در زمینهٔ پیشبرد و حمایت از حقوق بشر فعالیت داشته، تأکید کنم: اگر مقامات جمهوری اسلامی از پشتوانهٔ واقعی مردم برخوردار باشند، هیچ ابرقدرتی قادر نخواهد بود حاکمیت ملی ایران را بهطور جدی تهدید کند.
بخش قابلتوجهی از رأیدهندگان به آقای پزشکیان، با امید به ایجاد وفاق ملی و تقویت وحدت داخلی پای صندوقهای رأی آمدند.
در شرایطی که مردم ایران برای دوازدهمین روز پیاپی زیر آماج حملات قرار گرفتند، انتظار این است که کلیه مقامات کشور آنان را تنها نگذارند و صریح و موثر مدافع اساسیترین حقوق ملت ایران باشند.
اما در خصوص مواجهه با ترامپ:
ایران باید رویکردی هوشیارانه، غیرواکنشی و چندلایه در پیش بگیرد--نه عقبنشینی، نه تحریک؛ بلکه مدیریت تنش بدون واگذاری امتیاز راهبردی.
ابتکار عمل همچنان ممکن است، اما نه از مسیر تقابل مستقیم، بلکه از طریق تولید روایت مستقل، بهرهبرداری سنجیده از شکافهای درون غرب، و طراحی گفتوگوهای محدود و هدفمند برای کاهش فشار و زمانسازی.
در نهایت، سیاست مؤثر در برابر ترامپ نه در انفعال خلاصه میشود و نه در هیجانزدگی؛ بلکه در بازیسازی دقیق و هوشمندانه در میدانی است که او میکوشد کنترل کامل آن را بهدست گیرد.

سردار سرافراز وطن