مرثیهای برای "ایران" عزیزم
رحیم قمیشی
زندانیان سیاسی و مسالمتجو، که دلشان برای ایران و مردمش میتپد را، از زندان آزاد نکنید!
محصورها را از حصر رها نکنید!
هر کس گفت؛ به نظر مردم باید اهمیت داد، بزنید به دهانش!
هر کس گفت رفراندوم، دندانهایش را خُرد کنید.
کسی گفت؛ کار شما اشتباه بوده، زندانش ببرید.
پشت سر هم تکرار کنید؛ مردم که نمیفهمند!
در شرایط حساس جنگی، دائم بگویید ما دنبال ترور این و آنیم!
با بیعقلی جایزه برای سرشان تعیین کنید.
به گرانیها توجه نکنید، بگویید همین است که هست.
مهاجرت جوانها و مغزهای کشور را جشن بگیرید، بگویید هر کس ما را قبول ندارد، باید برود!
به استقبال جنگ با آمریکا بروید، همان مذاکرات غیرمستقیم را هم لغو کنید.
مدیریتهای مهم را به چاپلوسها بدهید.
حکم پنجساله جبلی و جلیلی را بیست ساله کنید.
گشتهای ارشاد را دوباره راه بیندازید، مصوبه حجاب را برای آزار دختران و خانوادهها، فعال کنید.
کافیشاپها، همه را ببندید.
تفریح را ممنوع کنید!
سگ گردانی را معظل بزرگ کشور اعلام کنید.
اینترنت را کامل ببندید.
اگر مردم در انتخابات شرکت نکردند، یواشکی بخندید.
بگویید بین همینها، باید یکی را انتخاب کنید.
بین آنها که نوکر و چاکرتان هستند...
مجلس را بهجای فضایل ملت، پر کنید از لمپنها
حکم آقای جنتی را، صد سال دیگر تمدید کنید.
بگویید در انتخابات بین پنج نفر، پنج تا را انتخاب کنیم!
دستور دهید در کتابهای درسی، داستان تولد مقامات و خندیدن مردههایتان را بنویسند.
از معجزاتتان زیاد بنویسند!
بنویسند شما اصلا ندزدیدید. ظلم نکردید
بنویسند در همه جنگها شما پیروز شدید...
و ایران بزرگ را در برابر یک کشور یک وجبی بیدفاع نگذاشتید.
بنویسند ما همه، احساس حقارت نکردیم...
شما پوزه همه قدرتها را به خاک مالیدید!
بگویند شما موفق شدید مردم را به زور بهشت ببرید.
کاری که خدا و پیامبران هم نتوانستند بکنند، شما کردید!
به تمام شدن آبها در ایران توجه نکنید.
نابودی محیط زیست را یک شوخی تلقی کنید.
شهرهای بزرگ را بکنید دالان دوده
مقاماتی را به کار بگیرید که مطمئن باشید مردم بدشان میآید.
کارهایی بکنید که مردم احساس حقارت کنند.
کمتر از ده درصد را، حاکم بر سرنوشت نود درصد کنید، ذرهای هم به روی خودتان نیاورید!
فقط
نام "ایران" عزیزمان را بر زبانتان نیاورید!
ما به نام "ایران" حساسیم.
نمیخواهیم هفتتیرکشها، ایران ایران کنند
نمیخواهیم زشتخوها بشوند نماد ایران
ایران را بگذارید برای ما
با همه خرابیها، که ساختید
با همه مشکلاتی که فزودید!
ما میخواهیم ایران را ذره ذره فردا بسازیمش
بگذارید ایران زخم خورده، بماند برایمان!
ما میخواهیم ایرانیان دور از وطن را برگردانیم
به جوانها بگوییم دیگر نروند!
با کمک آنها، با دستهای خودمان، با کمک همآنها که زندان یا خانهنشینشان کردید
آجر به آجر بگذاریم
و ایران را دوباره بسازیم
ما حاضریم هزاران سختی را تحمل کنیم
اما ایران بماند
آن را از ما نگیرید!
ندیدید همانها که در خیابان دستگیرشان کردید، کتکشان زدید، چطور برای ایران و علیه متجاوزان خروشیدند.
ندیدید بچههای زندانی برای ایرانشان به عزا نشستند.
ندیدید آنجا که نام ایران آمد، همه یکی شدند!
و دشمن چطور دست به دهان شد.
لطفاً کلمه ایران ما را ندزدید
بگذارید همچنان سربلند بگوییم
ما ایرانی هستیم...
با دخترکانی زیبارو
با پسرانی آیندهجو
بگوییم ما ایرانی هستیم
با هزاران سال تمدن
با مردمانی صلحجو
ما فرزندان حافظ و سعدی
ما فرزندان آرش و رستم
ما را جهان با آوازهای دلنوازمان میشناسد!
بزنیدمان، بشکنیدمان، بیخانمانمان کنید
تنها...
نام "ایران" عزیز را
از ما نگیرید!
ما با "ایران"
زندهایم!