البته واضح و بدیهی ست که شاهزاده ی پهلوی بد است و مهندس موسوی خمینی خوب، و نفس شاهزاده چون بچه ی شاه است با هزار آب زمزم و کوثر تطهیر نمی شود ولی هزاران جنایت زمان نخست وزیری موسوی با یک بیبیدی بَبیدی بوو از حافظه تاریخ و انسان ها پاک می شود، اما خب برای انسان سالم العقل، یک سری تضادهای استدلالی به وجود می آید که بد نیست به آن ها جوابی داده شود!
شاهزاده این همه گفت و می گوید و خواهد گفت تعیین سرنوشت سیاسی ایران را به رفراندوم بگذارید و این حرف را از زمان بچگی اش تا همین امروز بدون کلمه ای کم یا زیاد گفته و تکرار کرده طوری که امثال من که این حرف ها را برای امروز و «دوران جنگ با جمهوری نکبت» حرف های لوکس می دانیم دچار دل آشوبه می شویم، آن وقت ایشون می شود آدم بَدِه ی عرصه ی سیاست ایران و جناب مهندس موسوی، مُبْدِعِ «اجرای بی تنازلِ قانون اساسی شتر گاو پلنگ مناسب هزار سال پیش جمهوری نکبت اسلامی» و «بازگشت به دوران طلایی کشتار حضرت امام قاتل» تا می فرماید «رفراندوم» عده ای مخالف و منتقد دو زاری که مخالفت شان با حکومت در حد مخالفت با عدم حضور خودشان در سلسله ی قدرت جهنمی اسلامی ست مثل این که موسوی اصلا کلمه ی رفراندوم را اختراع کرده می ریزند دور و برش و برایش رقص سرخپوستی می کنند و در تایید او و این که رفراندوم خوب است «هولا هولا» می کنند؟
حالا هم که یکی از نمایندگان مستقر در واشینگتن جمهوری اسلامی که ریخت اش را با دو تُن اصل هم نمی توان خورد می فرماید تعداد امضا کنندگان بیانیه ی رفراندوم موسوی به هزار و هفتصد هشتصد تن رسیده که هر لحظه بیشتر هم می شود و اغلب شان هم افرادی ناشناس و اگر ساخته ی ذهن نباشند رهگذران بی نام و نشان هستند برای باقی نگهداشتن جمهوری نکبت اسلامی با ورژن جدیدتر و اندکی رحمانی تر!
هیچی دیگه! بفرماییم دو باره بیفتیم توو چاله ی مهندس موسوی و بانو زهرا خانم و بریم تا ۵۰ سال دیگه....

باید بجای پیرمردهای صد ساله جوان ها را بیاوریم