روزشنبه 4 امرداد 1404 عده ای، حدود 450 نفر، به دعوت شاهزاده رضا پهلوی در تالاری در شهر مونیخ جمع شدیم تا شاهد آن باشیم که آخرین قدم ها برای اعلام موجودیت نهادی به نام «آلترناتیو سکولار دموکرات» به مرکزیت و محوریت و پرچم داری و رهبری ایشان برداشته شود.
در آن مجلس ادعای بزرگی در کار نبود. نه شاهزاده دنبال تاج و تخت از دست رفته اش بود و نه وعدهء بازگشت به «دوران طلائی قبل از انقلاب 57» را می داد. او حتی با توحه به موئی که طی سالیان غربت نشینی سفید کرده بود متواضعانه گفت که دوست دارد «پدر» و نه هیچ چیز دیگر خوانده شود. (با احمق های مغرضی که این پدری را نشانی از پدر سالاری می دانند، آنسان که خودشان پدر نداشته اند، کاری ندارم).
مجلسی بود برای اعلام موجودیت نهادی به نام «آلترناتیو سکولار دموکراتِ مبارزه کننده علیه رژیم اسلامی». حتی از یکه بودن و منحصر بفرد بودن این نهاد نیز سخنی نرفت. و در این سکوت این نکته نهفته بود که «آلترناتیو سکولار دموکرات حافظ تمامیت ارضی ایران» خود را صرفا یکی از گزینه های معرفی شده به ملت ایران می داند، برنامه ها و آرزوهایش را بیان می کند، و منتظر می ماند تا بداند این بار که ملت ایران علیه حکومت اسلامی به خیابان آمد گزینهء منتخب اش چیست و کیست.
و واقع اینکه تا امروز، بجز مجاهدین و شورای مقاومت شان، که دارای حتی رئیس جمهور و رهبر و کادر اجرائی از پیش تعین شده هستند، دیگر رقبا هنوز نه برنامه دارند و نه تشکیلات و نه رهبر. و این همه فقر دلیل اصلی آن بوده که مخالفان بی خرد آلترناتیو سکولار دموکرات بخواهند شتابزده پای این نهاد تازه تأسیس را لنگ کنند و در نتیجه، چه آکاهانه و چه غافلانه، در بقای هرچه بیشتر رژیم اسلامی بکوشند.
من در جائی دیگر دربارهء اینکه این رقیبان بی کفایت از یکسو رضا پهلوی را فاقد پایگاه مردمی و ناتوان از رهبری می دانند و از سوی دیگر همه شان، هراسیده و ناجوانمردانه، به همین «آدم بی پایگاه و مدیریت» حمله می کنند نوشته ام، و در اینجا مکرر نمی کنم.
اما بگذارید در اینجا صراحت بخرج داده و به افاضات یک ظاهرا مدرس دانشگاهی وابسته به جناح چپ (که معلوم نیست در عصری که خودش آن را "پسا ایدئولوژی" می خواند با کدام نظریه و برنامهء غیر ایدئولوژیکی به مصاف آمده و سر قلم رفته است) اشاره کنم. و برای این کار اجازه دهید ابتدا دو پاراگراف از آن افاضات دانشمندانه را نقل کنم.
آقای مهرداد درویشپور در مقاله ای با عنوان «میهمانی اشباح در مونیخ؛ صنعت بیعتگیری پهلویسم و تمنای آیندهای ناممکن؟» در حالی که من و 450 نفر دیگر را جزو اشباح قلمداد کرده است، در قسمتی از مقاله اش با عنوان فرعی «رونق صنعت بیعتگیری» چنین نوشته:
«مفهوم "صنعت بیعتگیری" در توصیف روابط عاطفی و اقتدارگرایانه کاربرد دارد؛ جایی که پیروی از رهبر نه بر مبنای عقلانیت، بلکه بر پایهی تسلیم و امید شکل میگیرد... مدل وفاداری در اینجا ترکیبی است از خودصغیرپنداری، اطاعتطلبی، و تمنای نجات. خطرناکتر آنکه این الگو به بخشی از اپوزیسیون مدعی مدرنیسم و سکولاریسم نیز سرایت کرده است». (پایان نقل قول)
من می خواهم در پاسخ به این آقای بیسواد فقط توضیح دهم که «بیعت کردن» یعنی چه و چرا و چگونه اشخاص بی اطلاعی مثل آقای درویش پور به ضرب و زور تعریف های الکی و من درآوردی می خواهند مائی را که با اشتیاق و علاقه به مونیخ رفته بودیم اشباح خوانده و تحقیر کنند.
یادتان باشد که «بیعت» در فرهنگ این استادِ نمی دانم کدام دانشگاه بخت برگشتهء سوئد عبارت است از «داشتن روابط عاطفی و اقتدارگرایانه در جایی که پیروی از رهبر نه بر مبنای عقلانیت، بلکه بر پایهء تسلیم و امید شکل میگیرد. و مدلی است از خود صغیرپنداری، اطاعتطلبی، و تمنای نجات».
و نمی دانم که این آقا چنین تعریف سخیفی از بیعت را از کجای ذهن خود استخراج کرده است چرا که تعریف واقعی بیعت کاملا خلاف نکاتی است که ایشان با آن بر سر منبر رفته اند.
بیعت از بیع، به معنای داد و سند و خرید و فروش، می آید. کسی متاعی را عرضه می کند و کسی هم آن متاع را می خرد. و هر کجا که این داد و ستد اتفاق افتد بیعت انجام شده است.
البته در طول زمان این رابطه به داد و ستدهای غیر مادی - مثل پذیرش رهبری - هم کشیده است و شما وقتی با کسی یا با نظریه ای و یا حزبی هم بیعت می کنید رهبری و زعامت آنها را می پذیرید.
اما این پذیرش، درست بر خلاف گفتهء آقای درویش پور، نه بر پایهء تسلیم و امید بلکه بر مبنای آگاهی و عقلانیت شکل میگیرد، حتی اگر داستان داستان بیعت مسلمانان اولیه با پیامبرشان باشد. چرا که، از یکسو، هم در فقه شیعه و هم در شرایع سنی اسلامی و، از سوی دیگر در مبحث «معاملات مدرن»، همیشه این داد و ستد هم مشروط به آگاهی است و هم دارای ملاحظاتی منسجم.
در فقه اسلامی، در هر دو شاخهء سنی وشیعه، چند شرط برای بیعت وجود دارد که اگر لحاظ نشوند بیعت منتفی است. این شرایط چنین اند:
1. رضایت و اختیار: بیعت باید از روی آکاهی و اراده باشد
2. بیعت کننده باید بالغ، عاقل و آزاد باشد
3. بیعت معمولاً علنی و در جمع انجام میشود تا محقانیت اجتماعی پیدا کند.
4. پس از بیعت، در صورت ظلم و عهدشکنی آشکار بایع (یا فروشنده)، خروج از بیعت مجازو عقلانی است.
شما همین شرایط را مقایسه کنید با نظامهای حقوقی مدرن (غیرشرعی و سکولار)، که در آنها مفهوم خرید منصفانه و اختیاری (Fair and Voluntary Transaction) بر اصولی استوار است که از حقوق مصرف کننده، آزادی اراده و قواعد بازار آزاد حمایت میکنند. این شرایط، که با حقوق قراردادها (Contract Law) و حقوق رقابت (Competition Law) تعریف میشوند، عبارتند از:
الف) رضایت و آزادی اراده (Free Consent): قرارداد باید بدون اجبار، تهدید، فریب یا سوء استفاده از وضعیت ضعف طرف مقابل بسته شود و هرگونه فشار یا اجبار، معامله را قابل ابطال میکند.
ب) اهلیت قانونی طرفین (Legal Capacity) به این معنی که خریدار و فروشنده باید سن قانونی، سلامت روانی و اختیار قانونی برای انعقاد قرارداد داشته باشند.
ج) شفافیت و اطلاعرسانی کامل (Full Disclosure). فروشنده باید اطلاعات واقعی دربارهء کالا یا خدمت مورد نظر ارائه دهد.
د) موضوع بیعت باید قانونی باشد. (Legality of transaction)
هـ) قابلیت اجرا و تحویل داشته باشد (Possibility of Performance) به این معنی که فروشنده باید توانایی تحویل کالا یا اجرای خدمت را داشته باشد؛ خرید چیزی غیرقابلدسترس یا غیرممکن باطل است.
و) و حق فسخ. امروزه در بسیاری از کشورها خریدار حتی حق دارد در مدتی مشخص (مثلاً ۷ یا ۱۴ روز) بدون ارائهء دلیلی خاص معامله را فسخ کند.
بدین ترتیب یک خرید منصفانه و اختیاری در چارچوب حقوق سکولار مدرن هم بر پایه این اصول است: آزادی اراده + اهلیت قانونی + شفافیت و صداقت + قانونی بودن کالا + امکان تحویل + انصاف در قیمت + و حق فسخ.
باری، اجازه دهید سحنانم را با حرفی خطاب به این شحص چپ گرای جاعل به پایان برم:
من، اسماعیل نوری علا، 82 ساله، با تدقیق در سخنان شاهزاده رضا پهلوی (که من بر اساس آن قبلا ایشان را بعنوان وکیل خود انتخاب کرده بودم) و با آگاهی کافی از برنامه هائی که ایشان و تیم شان برای ایران پس از رژيم اسلامی دارند، در روز شنبه 4 امرداد 1404 در شهر مونیخ در سلامت کامل، در قامت واقعی و مادی خود، به ایشان دست بیعت دادم و تا زمانی که ایشان به پندار و گفتار و رفتاری که در 45 سال اخیر بصورتی مستمر از خود نشان داده اند پای بند هستند ایشان را بعنوان رهبر جریانی به نام «آلترناتیو سکولار دموکراسی» شناخته و خود را عضوی از این آلترناتیو مبارزه کننده با رژيم اسلامی مسلط بر ایران برهبری ایشان می دانم و بر عهد خود با ایشان وفادار خواهم بود.
چه آقای درویش پور جاعل و همگنان اش بپسندند و چه نه.
دنور کلرادو - ایالات متحده
12 امرداد 1404 - 3 اگوست 2025