(بخش اول)
این تحقیق به علت طولانی بودن، احتمالا در 10 قسمت منتشر خواهد شد.
مقدمه
در اینجا، تحقیقی طولانی در رابطه با جنگ اوکراین، چرایی انجام آن، بستر تاریخی و چرایی طولانی شدن آن، از طریق اسناد و مدارکی که روایت سازان حاکم بر دولتها و رسانه های غربی، آن را از دیده ها پنهان کرده اند و نیز چرایی اهمیت آن برای ما ایرانی ها به هموطنان گرامی عرضه می شود. در لابلای این تحقیق، خواننده می تواند تراژدی در حال انجام اوکراین که خود را به مرکز ثقل مبارزه میان روسیه و آمریکا و دیگر کشورهای ناتو تبدیل کرده است را مشاهده کند و این فاجعه رخ نمی داد اگر نخبگان سیاسی اوکراین، اصل استقلال و حاکمیت ملی اوکراین را که در قانون اساسی آنها مندرج شده بود، رعایت کرده، قدرتهای خارجی را به درون اوکراین دعوت نمی کردند و در نتیجه، خود را به مهره های شطرنج صحنه مبارزه دو قدرت خارجی تبدیل نمی کردند و کشورشان نیز به صفحه شطرنج این مبارزه، در جنگی که مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا آن را «جنگی نیابتی بین دو قدرت اتمی» (1) توصیف کرد، و بوریس جانسون نیز سخن او را تایید کرد،(2) تبدیل نمی شد و اوکراین نیز اینگونه ویران نمی گردید.
این درسی است برای ما تا حساسیت خود را نسبت به رعایت اصل «استقلال» و «حاکمیت ملی» در مبارزه بر علیه رژیم خیانت، جنایت و فساد، صد چندان کنیم و از این راه مانع شویم تا قدرتهای انیرانی، در راستای منافع خود، همین بلا را بر سر وطن ما بیاورند. یعنی کوششی که در جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا و در واقع، قدرتهای غربی بعمل آوردند و اگر نبود فعال شدن وجدان تاریخی ایرانیان در محکوم کردن نقض تمامیت ارضی وطن و به زمین ریختن خون هزاران ایرانی، همیاری و همکاری با یکدیگر و حمایت از نیروهای نظامی مدافع وطن و عملکرد موشکهای ایران، در اینکار موفق شده بودند.
آموختن از اشتباه: تجربه جنگ لیبی
در رابطه با جنگ داخلی لیبی و سرنگونی و قتل قذافی، نویسنده در هفته های اول جنگ، اخبار جنگ را از طریق رسانه های اصلی مانند بی بی سی و سی ان ان و نیویورک تایمز و... دنبال می کرد و در نتیجه، روایتی را باور کرده بود که بر اساس آن، قذافی، هیتلر زمان تصویر شده بود که کوشش در قتل عام مخالفان خود دارد و قدرتهای غربی برای جلوگیری از این کشتار، دست به "مداخله بشر دوستانه" زده و به لیبی حمله آوردند. در نتیجه از مبارزه مخالفان مستبد لیبی حمایت می کردم. چند هفته طول کشید تا که کم کم متوجه بعضی از تناقض ها در روایت تولید شده از طریق این رسانه ها شدم و در نتیجه به دنبال رسانه های اجتماعی و کارشناسانی رفتم که این روایتها را به چالش کشیده بودند. هر چه بیشتر با اطلاعات سانسور شده آشنا شدم، از فریبی که خورده بودم شرمگین تر و بر فریب دهندگان خشمگین تر شدم. تنها زمانی که کار رژیم قذافی تمام شد و کشور لیبی که مدرنترین و ثروتمندترین کشور شمال آفریقا بود در هم شکست، بعضی از این رسانه ها کم کم به نقش سازمان سیا و دیگر دستگاه های اطلاعاتی غرب، بخصوص فرانسه در سرنگونی مستبدی که دیگر نمی خواست نفت خود را به دلار بفروشد و در مقابل آن طلا می خواست (3) اشاره کردند. یعنی زمانی که دیگر دیر شده بود و لیبی به میدان برخورد قدرتهای منطقه ای و جهانی، در جنگی نیابتی گرفتار آمده بود.
البته اینگونه روایت سازی را قبلا در رابطه با حمله ناتو به کشور یوگسلاوی که با نقض قوانین بین المللی و تحت عنوان "دخالت بشر دوستانه" انجام داده بودند شاهد بودم با این توجیه که صرب ها برای اهالی کوزوو، در حال ساختن آشویتس می باشند و میخواهند نسل آنها را از بین ببرند. (4) بعد از آنهم که همه از داستان سلاح های کشتار دسته جمعی صدام حسین که بهانه ای شد تا جورج بوش پسر در سال 2003 به عراق حمله کند اطلاع داریم. البته ساختگی بودن این داستان هم زمانی معلوم شد که حمله به عراق صورت گرفته و کشور ویران شده و عراق گرفتار جنگ داخلی شده بود.
البته به عنوان کسی که بیش از 40 سال در انگلستان زندگی می کند و با روشهای سانسور و تحریف و روایت سازی دستگاه های اطلاعاتی غرب بسیار آشناست، باید بگویم که هیچگاه با چنین یکسان سازی روایت جنگ اوکراین که تمامی رسانه های اصلی و دولتها و دولتمردان و دولت زنان تکرار می کنند را تجربه نکرده بودم. در جریان حمله به یوگسلاوی و عراق و لیبی، همیشه فضایی در رسانه های اصلی بود که نظرات منتقدان این جنگها منتشر می شد. ولی در رابطه با اوکراین داستان کلا عوض شده بود و تمامی نظرات مخالف حذف شده بود. شاید این نمونه برای هموطنان گویا باشد:
توضیح اینکه یکی از برنامه های تفسیری و تحلیلی مسائل جهانی را که بیشتر تعقیب می کردم، برنامه ای در تلویزیون فرانسوی انگیسی زبان/France 24 بود /است به نام «بحث/The Debate» که در آن معمولا چهار نفر شرکت می کنند که از دیدگاه های متفاوت و مخالف به بحث می پردارند. بعد از حمله روسیه به اوکراین، در این برنامه دیدم که تنها یک نفر از چهار نفر، روایت غالب از علت جنگ اوکراین را با توان بسیاری به چالش کشید و براحتی توانست دیگران را که مدافع روایت رسمی بودند را در وضعیت دفاعی قرار دهد. ولی بعد از آن برنامه، نه تنها آن فرد که دختری از هندوستان بود از برنامه حذف شد بلکه از این ببعد فقط کسانی به برنامه دعوت می شدند که مداقع روایت حاکم بودند. وضعیت جالبی بود و هست. چرا که «بحث» باید گفتگوی نظرات مختلف و مخالف باشد، در حالی که در اینجا همه با یکدیگر هم نظر بودند و اینگونه، برنامه، علت وجودی خود را از دست داده بود ولی روایت رسمی نیاز داشت تا بگونه ای مستمر باز تولید شود. (5)
به همین علت بود که از زمان "انقلاب نارنجی" در سال 2003 اوکراین و از آنجا که از زمانی که در دانشگاه آمریکایی آسیای مرکزی تدریس می کردم و عده زیادی از دانشجویان دانشگاه، اوکراینی و روسی بودند و متوجه رابطه بسیار صمیمانه بین آنها شدم نسبت به مسئله اوکراین حساس شدم. سرنگونی رئیس جمهور کشور، ویکتور یانوکویچ در سال 2014 و فرار رئیس جمهوری قانونی کشور، از ترس کشته شدن، به روسیه، که به «انقلاب میدان» معروف شد و لو رفتن نوار مکالمه ویکتوریا نولاند/ Victoria Nuland، معاون امور اروپایی و اوراسیایی دولت آمریکا با جفری پیات/ Geoffrey Pyatt سفیر آمریکا در اوکراین، دو هفته قبل از سرنگونی یانوکویچ که سخن از این می گفتند که بعد از سرنگونی رئیس جمهور، پتروویچ یاتسنیوک /Petrovych Yatsenyuk نخست وزیر شود و نوع رابطه او با نئو نازیهای اوکراین که نقش اصلی را در سرنگونی رئیس جمهور بازی کرده بودند و دقیقا همانگونه شد که نیولاند و سفیر آمریکا خواسته بودند، (6)
بسیاری از اهل تحقیق را متوجه کرد که داستانی در پشت روایت عرضه شده وجود دارد و کاسه ای زیر نیم کاسه است. از این ببعد، حوادث اوکراین را با دقتی بیشتر تعقیب کردم.
البته تا زمان حمله ارتش روسیه به اوکراین، رسانه های اصلی انگلیسی زبان، روایت یگانه ای را تولید، مصرف و باز تولید نمی کردند و به همین علت، هنوز فضاهایی برای انتشار اطلاعات پشت پرده وجود داشت و از آن اسناد در تحقیقات خود استفاده کرده ام. برای نمونه، نوار گفتگوی ویکتوریا نولند با سفیر آمریکا بگونه ای وسیع منتشر شده بود ولی با حمله ارتش روسیه به اوکراین در 22 فوریه 2022، به ناگهان همه چیز تغییر کرد و به سرعت یک روایت ساخته و بسرعت باز تولید شد و آن اینکه پوتین هم به قصد بازسازی شوروی و هم وحشتش از اوکراین دموکراتیک بدون کوچکترین تحریکی از طرف دولت اوکراین به این کشور حمله کرده است. اینگونه نقش اصلی «روایت سازی» پنهان کردن و به زیر خاک بردن اسناد و امور واقع بود.
وضعیت گونه ای شد که هر پژوهشگری که روایت حاکم که حال به «فکر جمعی جبار» تبدیل شده بود را از طریق اسناد به چالش می کشید و یا حتی مورد سوال قرار می داد در جا متهم می شد که طرفدار و یا عامل پوتین است و در بهترین حالت او را به عنوان «احمق مفید پوتین/Putin's useful idiot» وصف می کردند. حتی متهم می شدند که با راستهای افراطی اروپا که خواستار پایان جنگ هستند همراه هستند. البته با بکار گیری گسترده سانسور، تناقض در اتهام خود را می پوشاندند چرا که می دانستند بعضی از معتبر ترین تئوریسین های روابط بین الملل، کار کشته ترین دیپلماتهای غربی، کارشناسان اقتصادی و سیاسی از لیبرال گرفته تا چپ و واقع گرا، از جمله پروفسور جان میر شایمر/John Meirsheimer، پروفسور جفری ساکس/Jefferey Sachs، پروفسور یانیس واروفاکیس/Yanis Varoufakis، و بسیاری دیگر که از رسانه های اصلی حذف شدند، روایت حاکم را بطور مستند به چالش می کشیدند و این با وجودی بود که حمله روسیه به اوکراین را محکوم می کردند. این کارشناسان، در عین حال یادآوری می کردند که این جنگ، جنگی است «تحریک شده/ provoked» و مقصر اصلی آن آمریکا می باشد که ناتو را به مرزهای روسیه هر چه ممکن نزدیک کرده و به هشدارهای پی در پی که به عضویت درآوردن اوکراین در ناتو و ورود موشکهای ناتو به اوکراین، عبور از قرمزترین خط قرمز روسیه است، توجهی نکرده است.
نوع نگاه ایرانیان به جنگ اوکراین دارای دو پیچیدگی مهم است و در واقع از دو فیلتر رد می شود که سبب شده است تا واقعیت امر را تا حد قابل توجهی آنگونه که رخ داده است نبینند:
- سابقه تاریخی روسیه در ایران سابقه ای دردناک است. تاریخ تجاوز و تهاجم است و جدا کردن بخشهای وسیعی از خاک وطن و در این دست اندازیهای پی در پی بوطن و اعدامها و تجاوزات به نوامیس مردم فراوان رخ داده است. هم این ذهنیت تاریخی و هم روابط بسیار نزدیک روسیه با جمهوری اسلامی، یعنی با رژیمی مستبد و فاسد که اکثریت مطلق جامعه با آن بشدت مخالف می باشند و تداوم سوء استفاده های روسیه از ضعف رژیم، نوع نگاه جامعه ملی نسبت به روسیه را منفی تر کرده است.
- منبع اصلی رسانه هایی که اطلاعات در باره روسیه و اوکراین و جنگ را به ایران می رساند، رسانه های غربی می باشد و همانگونه که نشان داده خواهد شد. این رسانه ها، وظیفه خود را که به چالش کشیدن قدرت/دولت است از یاد برده و نقش پروپاگاندای دوبتهای خود را بازی می کنند.
اینگونه، واضح است تنها تعداد اندکی در خود آمادگی شنیدن روایتی که روایت مسلط شده را به چالش می کشد دارند و البته با مقاومت روبرو شده و حتی پیام آور مورد حمله قرار می گیرد، چرا که، بسیار کم هستند افرادی که حاضر هستند تا باور آنها به چالش کشیده شده و اینگونه از «مکان امن» روحی خود خارج شده و شهامت شک کردن در باور خود را پیدا کنند. در نتیجه آن افرادی که حاضر نیستند تا محل امن روحی خود را ترک کنند، از آنجا که پیام را بر نمی تابند و بقول سعدی، در انجام «کار گل» پژوهش، کاهلی می ورزند، روش ساده را برگزیده و با انگ و برچسب زدن به پژوهشگر، مرتکب ترور شخصیت وی شده و او را متهم به طرفدار پوتین بودن می کنند. این در حالیست که زمانی که پوتین شهر گروزنی را به توپ بست و صدهها هزار کودک و مرد و زن را کشتار کرد و اروپا و آمریکا نگاهشان را به طرف دیگر برگرداندند، چرا که قربانیان، مسلمان بودند، نویسنده، پوتین را جنایتکار جنگی توصیف می کرد.
در هر حال، جستجو گری که در پی یافتن امور واقع آنگونه که رخ داده می باشد، هیچگاه نباید اجازه دهد که خارهای مغیلان تهمتها و برچسب ها و توهینها و تهدیدها، او را از قدم زدن در وادی حقیقت برای یافتن و بیان حقایق باز دارد.
(1)
https://www.state.gov/secretary-of-state-marco-rubio-with-sean-hannity-of-fox-news/
(2)
https://www.aljazeera.com/opinions/2025/3/6/the-blame-game-over-the-debacle-in-ukraine-has-started
(3)
(4)
(5)
https://www.facebook.com/photo/?fbid=122238539498219118&set=a.122109970802219118
(6)
https://www.bbc.co.uk/news/world-europe-26079957