کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، یک تصویر ثابت در صفحهای از آلبوم تاریخ نیست، یک قسمتی از یک فیلم طولانی با عنوان «تجاوزهای قدرتها به مردم، برای سلطهگری» است. گرچه انقطاع کوتاهی است، ولی به قبل و بعد آن متصل و مرتبط است.
برای تاراج منابع طبیعی مناطق و کشورهای دور دست، کشورهای استعمارگر در قرون گذشته، به آن مناطق قشونکشی و حمله میکردند، و ساکنان را به خاک و خون میکشیدند، و ضمن تجاوزهای گسترده به حقوق، منابع آنها را به یغما میبردند.
با فشار افکار عمومی، این روش از اواخر قرن پیش، رو به مشکلتر شدن گذاشت. از آن زمان استعمارگران لازم دیدند که برای استثمار سرزمینهای دیگران، وطنفروشان و هموطنفروشان، و بلکه خودفروشانی از آن سرزمین را به خدمت خویش درآورند.
هفتاد و دو سال پیش بدین ترتیب در وطن ما، متاسفانه تعدادی «ایرانی» وطنفروش و هموطنفروش، و بلکه خودفروش، به انیرانیان مراجعه کردند، و رسما سفرهٌ چپاول منابع میهن ما را برای آنها گستردند! چرا که قدرتهای خارجی، خود را در مقابله با مصدق، شکستخورده و ناکام دیدند:
«...در 31 ژوئیه 1952، سفیر امریکا در تهران، به وزارت خارجه آمریکا گزارش میکند، چارهای جز حل مسئله نفت بر اساس پیشنهادهای مورد قبول مصدق نیست. او این پیشنهادها را نیز به اطلاع وزیر امور خارجه امریکا میرساند.
اما در 7 و 11 اوت 1952، میدلتون [جرج میدلتون (George Middelton) دیپلمات انگلیسی، کاردار سفارت بریتانیا در تهران] به وزیر خارجه انگلستان و هندرسن [لوی هندرسون (Loy Henderson) سفیر امریکا در تهران] به وزیر خارجه امریکا گزارش میکنند چارهای دیگر دارد پیدا میشود. میدلتون گزارش میکند: زاهدی به ما مراجعه کرده است که کاشانی و بقائی و مکی و ... با مصدق مخالف شدهاند. او اینک نامزد نخستوزیری است. در آن نوبت، مصدق موفق میشود مخالفان را بیاثر کند.
نوبتی دیگر، 5 روز پیش از کودتا، سفارت امریکا در تهران گزارش دیگری به وزارت خارجه امریکا میدهد که مصدق بر اوضاع مسلط است و خطر حزب توده جدی نیست و مسئله نفت را باید با حکومت مصدق حل کرد. این بار نیز این "ایرانیها" هستند که به قدرت خارجی مراجعه میکنند: "دست نگهدارید تا ما حکومت مصدق را براندازیم و مسئله را به دلخواه شما حل کنیم."...»
https://alisedarat.com/2025/08/19/14506/
در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پهلوی و شرکا به سراغ انیرانیان رفتند و آنها را مجاب کردند با کودتا حکومت زندهیاد دکتر محمد مصدق را ساقط کنند.
امروز همپالکیهای همان خائنان به وطن و هموطنان، توسط ژنرالهای جنگ روانیِ سلطهگران، به عنوان «خادم!» یا «ناجی!» یا «سخنگو!» یا «آسِ برنده!» یا «تنها راهِ نجات!» یا«تنها راهِ چاره!» یا «تنها آپوزیسیون!» یا «تنها بدیل موجود!» یا «کس دیگهای را نداریم!» و یا... به مردم باورنده میشوند. قدرتها در همین حال، خادمان حقیقی به وطن و به هموطنان را با تخریب و ترور شخصیت، از صحنه دور نگه میدارند. اِعمال سانسور و تحمیل خودسانسوری، قدم بعدی بوده است. سپس ایجاد بیثباتی و تولید بحران بعد از بحران و اضطراب ناشی از آنها، مردم را بیشتر به انفعال جمعی سوق داده است. درست مانند روانشناسی برخی از زندانیانی که به علت شکنجه، «بریده» و «شکسته» شدهاند.
امروزه در رابطه با ایران، نقش خائنان خادمنما، توسط فرقهی پهلوی و شرکا، و فرقهی رجوی و شرکا، و فرقههایی که در ظاهر تشکیلات و احزاب قومی هستند که در مرزهای کشور قرار دارند و با تزویر فدرالیسم، کمر به تکهپاره کردن وطن بستهاند، ایفا میگردد. لازم به یادآوری و تاکید است که اینها همه از یک جنس، و همه همجنس خامنهای و نتانیاهو و ترامپ و پوتین و... هستند.
هفتهُ گذشته، بخشی از این ماجرا در یک نشریهٌ اسرائیلی، به قلم یک «افسر سابق تفنگداران دریایی امریکا که اکنون ژورنالیست و تحلیلگر مسائل امنیتی و ژئوپولیتیک خاورمیانه»، آورده شده است:
اعلام جنگ جهانی در جبههٌ هشتم توسط نتانیاهو، بسیار گویای دارد، بهخصوص برای ایران. با این یادآوری که وی میگوید «دشمن» اصلی در هفت جبهه دیگر هم، ایران و ایرانیان هستند! البته ما ایرانیان از دید ایشان عمالقه یا عمالیق هستیم!
https://alisedarat.com/2025/08/14/14492/
بحث در باره سلطهسالاری، توجه به دو طرف قضیه را میطلبد: سلطهگری و سلطهبری.
سلطهگری، بدون پذیرش سلطه (سلطهبری) غیرممکن است.
مردم تحتِ سلطه، سلطهبران، در شرایط خاصی سلطهپذیر و سلطهبر میشوند.
بخشی از این شرایط در اندیشهُ راهنما و در بنمایهٌ تفکر و تعقل است. به این معنا که یک فرد، تا چه اندازه به اصالت قدرت و زور و خشونت باور داشته باشد، و به آن معتاد باشد، و آن را پرستش کند. اندازهی باور یک فرد به اصالت قدرت، اندازهی ورود او را در توازن قوا، و بهکارگیریِ روشهای تقابل را معین میکند. یعنی آنچه مصدق با عمل به «موازنهٌ منفی» انجام نداد، و مصدق شد.
سلطهبری:
در زندانهای سیاسی، با انواع روشهای شکنجه، بهخصوص شکنجههای روحی-روانی، در محیطی پرخشونت!
و نیز:
در جامعه، با انواع روشهای شکنجه، بهخصوص شکنجههای روحی-روانی، در محیطی پرخشونت!
در هر دو محیط، سلطهبران پذیرفتهاند که به درجات مختلف، همجنس سلطهگران بشوند!
مخرج مشترک این هر دو گروه سلطهبران، شکستخوردگی در جنگ روانی است. جنگ روانیِ قدرتها علیه ما مردم، جهت «تولید رضایت» برای ادامهٌ سلطهگری.
به این مقوله نباید با نگاهی قضاوتمندانه نگریست. هیچ معلوم نیست که افرادی که با نگاه تحقیرآمیز به شکستخوردگان در جنگ روانی مینگرند، اگر خود در همان شرایط قرار بگیرند، از آنها شکستخورهتر هم نشوند!
برخی از شکنجههای روحی-روانی، در محیط پرخشونت در خارج از زندانها، از جمله از این قرار هستند:
بیثباتی در عرصهُ اقتصادی، و اجتماعی، و فرهنگی، و سیاسی، و احساسی-روانی،
درد معیشت، (فیلمی که امروز در شبکهبندیهای اجتماعی منتشر شده و ظاهرا نشانگر یک مرد میانسال از کار اخراج شده، و تلاش او برای خودسوزی در ایستگاه مترو است. این صحنه بسیار تاثرانگیز، فقط یک مثال در این زمینه است)،
سایهٌ تاریک ناامنی، انفجارها، آتشسوزیها، خرابکاریها، قتل و ترورها، که بسیاری معتقدند ساخته و پرداختهٌ اسرائیل است، و توسط «ایرانیانی» است که ننگ مزدوری را پذیرفتهاند.
افزایش آمار دستگیریها، و اعدامها، و...
خطر فعال شدن «مکانیسم ماشه» و شدیدتر شدن تحریمها، و...
از سوی دیگر «روشنفکرانی» که یا عملا و علنا مزدور هستند و یا بدون جیره و مواجب، ننگ پیادهنظام قدرتها شدن را پذیرفتهاند، با مقالهها و مصاحبههای حسابشده، زمینه را برای حمله مجدد اسرائیل به ایران فراهم میکنند. یکی میگوید ...نتانیاهو این بار انقدر میزند تا بالاخره مردم به خیابانها بریزند...! و دیگری دوران «رضا شاه» را استبداد نمیداند، آن را «اقتدار» میخواند! و راهی بهجز «تغییر از بالا» را نمیفهمد، که البته آن را هم فقط توسط تجاوز قشون اجنبی به وطن میبیند!
تحمیل اینها همه، و بسیاری دیگر بیثباتیسازیها در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و احساسی-روانی، برای زمینهسازی استیصال و درماندگی و «بریدن» و «شکسته شدن» جامعه، توسط قدرتها مدیریت میشود.
اندیشیدن به این و سایر روشهایی که قدرتهای برای خواری و تسلیم شدن ایرانیان بهکار میبرند، بسیار مهم است. زیرا که بدین ترتیب است که ما میتوانیم در این جنگ روانی، دفاع جانانه و پیروزمندانهای از خود نشان دهیم. پیروزی در جنگ روانی، این مادر همهُ جنگها، حتی توانایی بازدارندگی در مقابل حمله بعدی نتانیاهو و ترامپ خواهد داشت. اگر تحلیل و برآورد دستگاههای اطلاعاتی قدرتها، نمایانگر این واقعیت باشد که در اثر حمله مجدد به ایران، ایرانیان از پهلوی و شرکا و رجوی و شرکا از یک سو، و از سوی دیگر از ترامپ و شرکا و نتانیاهو و شرکا و امریکا و اسرائیل متنفرتر میشوند، مجبور خواهند شد از این جنگطلبیها و خشونتگستریها، دست بردارند.
علی صدارت
❊

پاسخ به آقای مصطفی تاجزاده، بهروز ورزنده