Wednesday, Sep 3, 2025

صفحه نخست » مصدق و همه مخالفان او، شاهین جهانبانی

mosadegh.jpgپاره دوم

از جمله ویژگی‌های خصلتی و اخلاقی مصدق، «دشمن» پنداری مخالفان خود و «وابسته به ایادی خارجی و بیگانگان» نامیدن آنها بود. مصدق هیچ مخالفتی را با برنامه‌ها، مقاصد و نظرات خود نمی‌پذیرفت. از «عامل انگلیس» خواندن رضا شاه تا قهر کردن از مجلس شانزدهمی که خود از آن مجلس برخاسته و به نخست وزیری رسیده بود؛ همه، گویای این خصوصیت مصدق است. شیوه‌ای ناپسند و ناستوده که بحث با مخالفان را برمی‌تابد و تحمل حضورشان را در پهنه‌ی سیاست تاب نمی‌آورد. در پیام رادیویی ۵ مرداد ۱۳۳۲ - همان پیامی که با لحنی اندوهناک اما قاطع، فضای سیاسیِ تهرانِ بی‌قرار را خطاب می‌کرد- مصدق مجلس هفدهم را نه خانه‌ی گفت‌وگو، که «لانه‌ی نفوذ» وصف می‌کند و با صراحت از «دست‌های بیرون» می‌گوید: «گروهی از مخالفان و ایادیِ سیاستِ بیگانه مجلس را... وسیله‌ی پیشرفتِ مقاصدِ شوم کرده‌اند. » (جلد دوم، «پیام مصدق به مردم»، ص‌۱۸۸-۱۹۰؛ همچنین متن کامل در پایگاه جبهه‌ی ملی بازنشر شده است. )

در همان پیام، سازوکارِ نطق و تریبون، پارلمان را آماج انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: «تریبونِ مجلس را وسیله‌ی تبلیغاتِ مُضِرّه کرده، مصالح ملت را فدای اغراضِ بیگانه نموده‌اند. » (جلد دوم، ص‌۱۸۸-۱۹۰). باز در توصیفِ کارکرد مجلسِ وقت، لحن به همان مدار می‌گردد: «در این مجلس... نمایندگانِ مردم را مرعوب کرده، به نفعِ بیگانه راه گشوده‌اند. » (خاطرات و تأملات مصدق، جلد دوم، ص‌۱۸۸-۱۹۰؛ متن رادیویی ۵ مرداد).

چند صفحه بعد، در بخش «عرضِ جواب»، تصویرِ بزرگ‌تری از «دخالتِ بیرونی» ترسیم می‌کند و مخالفان را کنارِ آن می‌نشاند: «نه پولی، نه اعتباری... یک عده اوباش و ماجراجو... با نظراتِ من، سقوطِ استعمارِ ایران را موافق نبودند. » (همان، «عرضِ جواب»، ص‌۳۵۷). و در همان فصل، نسبتِ مستقیمِ برخی بازیگران با سفارتِ بریتانیا را گوشزد می‌کند و تقابلِ سیاسیِ داخلی را با بیرون گره می‌زند: «یکی از روزها که در سفارتِ انگلیس شاهدِ دعوت بودم... پس از آن، جریانی علیهِ دولت پدید آمد. » (همان، ص‌۳۵۹).

به این ترتیب، در روایتِ خودِ مصدق، مخالفانِ داخلی بارها در قامتِ «ابزارِ سیاستِ بیگانه» ظاهر می‌شوند: از «ایادیِ سیاستِ بیگانه» که «مجلس» را «وسیله‌ی پیشبردِ مقاصدِ شوم» کرده‌اند (ص‌۱۸۸-۱۹۰)، تا «اوباش و ماجراجویان»ی که با «سقوطِ استعمارِ ایران» ناسازگارند (ص‌۳۵۷)، و نهایتاً شبکه‌هایی که «از مسیرِ سفارتِ انگلیس» به نزاعِ سیاسی درونِ کشور تغذیه می‌رسانند (ص‌۳۵۹). این واژه‌گذاری‌ها - هرچند کوتاه و مقتضیِ نقل - نشان می‌دهد که در ذهنِ نخست‌وزیر، مرز میانِ «رقیبِ سیاسی» و «آلتِ بیگانه» بارها محو می‌شود: او از پارلمان تا خیابان، در پیوندی تنگاتنگ میان معارضه‌ی داخلی و «دستِ بیرون» سخن می‌گوید؛ پیوندی که در متنِ رادیوییِ ۵ مرداد نیز به‌صراحت و چند باره تکرار می‌شود. (برای متن کاملِ پیامِ ۵ مرداد: بازنشر جبهه‌ی ملی؛ برای نقلِ معروفِ «مجلس هفدهم کانونِ پیشرفتِ مقاصدِ شوم...» همچنین گزارش‌های تحلیلیِ مطبوعات امروز به آن ارجاع داده‌اند).

بازتاب سیاسی دشمن‌پنداری مخالفان

در خاطرات، اسناد و گزارش‌های متعددی آمده که پیش از ترور سپهبد حاج‌علی رزم‌آرا (۱۶ اسفند ۱۳۲۹)، جلسه‌ای میان برخی رهبران جبهه ملی و فداییان اسلام برگزار شد تا درباره‌ی حذف او بحث شود. سید محمد واحدی می‌گوید «در جلسه‌ای با حضور نواب صفوی، مظفر بقائی، حسین فاطمی، محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، ابوالحسن حائری‌زاده، کریم سنجابی، علی شایگان و حسین مکی ... فاطمی تأکید می‌کند ... از طرف مصدق ... گفته‌اند هر تصمیمی در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرا است» (خواندنیها، سال 16، شماره 17، 34/8/9؛ ناگفته‌ها، خاطرات مهدی عراقی، صص: 77-72؛ سید مجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها و مبارزات و شهادت او - سید حسین خوش‌نیت - منشور برادری، ۱۳۶۰ش، ص ۵۱).

در عین حال، خلیل طهماسبی در متون بازجویی خود اعلام کرد در آن جلسه حائری‌زاده از طرف مصدق حضور یافته بود. (محمد ترکمان، اسرار قتل رزم‌آرا) . همچنین، سید محمد واحدی در خاطرات خود مدعی است که نواب صفوی طی دو جلسه‌ی طولانی به شرط اجرای احکام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبهه‌ی ملی، پیشنهاد اعدام انقلابی رزم‌آرا را پذیرفت و جبهه‌ی ملی نیز متعهد شد در صورت موفقیت، خواسته‌های فداییان اسلام را عملی نماید ((خاطرات سید محمد واحدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص: 75-72).

همچنین نواب صفوی در این مورد با کاشانی نیز ملاقات و گفتگو کرد و کاشانی هم قول داد «بگذار مرحله‌ی اول رزم‌آرا برود، بقیه‌ی کارها درست می‌شود. ». (ناگفته‌ها، خاطرات مهدی عراقی، صص: 77-75). در سندی که متن بازجویی از خلیل طهماسبی در سال ۱۳۳۴ را نشان می‌دهد، وی ادعا کرده جلساتی با رهبران جبهه‌ی ملی و کاشانی داشته است ولی از اشخاص، فقط نام بقائی، مکی، کاشانی و فاطمی را ذکر کرده است و از بقیه با عنوان «وکلای اقلیت که نامشان در خاطرم نیست» نام برده است. (جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد - احمد گل‌محمدی- ج ۲، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، صص ۶۶۹-۶۶۶. ) در دادنامه‌ی دادستان ارتش مورخ ۱۸ دی ۱۳۳۴ علیه فداییان اسلام پس از بازداشت گسترده به‌دلیل سوءقصد ناموفق به حسین علاء، به سابقه‌ی ترور رزم‌آرا با معاونت «بعضی از نمایندگان اقلیت در دوره‌ی شانزدهم مجلس شورای ملی» اشاره شده است. (قلم و سیاست- محمدعلی سفری، ج ۱، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، صص ۴۲۲-۴۲۱) و پای کاشانی، بقایی، حائری‌زاده، مصدق و شایگان نیز به میان کشیده شد. اما با توجه به نبود مدرک و عدم اثبات ادعا توسط دادستان، پرونده مختومه گردید.

پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزم‌آرا، «یک اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فدائیان اسلام) صادر شد که در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می‌داد که باید فرمان آزادی قاتل رزم‌آرا را صادر کند، و برای هرگونه آزاری که وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده است، از او عذرخواهی نماید. » (روایتی که ناگفته ماند- هیکل، محمدحسنین، حمید احمدی، تهران، الهام، چ ۳، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۲).

این روایت نشان می‌دهد که برخی اعضای جبهه ملی-از جمله فاطمی به نمایندگی از مصدق- در جلسه‌ای محرمانه حضور داشتند که در آن تصمیم بر حذف رزم‌آرا گرفته شد. پس از ترور، مجلس شورای ملی در دوره هفدهم، ماده‌ی واحده‌ای تصویب کرد که:

«... چون خیانت حاج‌علی رزم‌آرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود. » این ماده واحده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۳۱ تصویب شد و نهایتاً خلیل طهماسبی در آبان ۱۳۳۱ از زندان آزاد شد (مذاکرات مجلس شورای ملی، 16 امرداد 1331، نشست 24).

میراث سیاسی دکتر محمد مصدق در ایران، به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تأثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی کشور و نیروهای مختلف سیاسی داشت. این تأثیرات در جمهوری اسلامی و گروه‌های سیاسی مختلف، از جمله چپ و مسلمان، به‌وضوح مشاهده می‌شود.

در جمهوری اسلامی ایران، مفهوم «دشمن‌پنداری» مخالفان و نسبت دادن آن‌ها به «ایادی بیگانه» به‌عنوان یک ابزار مشروعیت‌سازی برای سرکوب مخالفان داخلی، به‌ویژه در دوران جنگ تحمیلی و پس از آن، مورد استفاده قرار گرفت. این رویکرد، که در دوران مصدق نیز مشاهده می‌شد، در جمهوری اسلامی به‌منظور ایجاد وحدت داخلی و مقابله با تهدیدات خارجی، به‌ویژه در برابر عراق و قدرت‌های غربی، تقویت شد.

در واقع، این خصلت سیاسی-که مخالفت و نقد را به جای مواجهه و گفت‌وگو، با برچسب‌زنی و انگ‌زنی پاسخ دهد- از دوران مصدق به نسل‌های بعد منتقل شد و در میان گروه‌های سیاسی از زمان شاه تا امروز بازتاب داشته است . نمونه‌ی شاخص آن را می‌توان در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور مشاهده کرد؛ که رقابت و نزاع میان گروه‌ها شدید بود و هر کس می‌خواست رقیب خود را از صحنه حذف کند، او را با برچسب‌هایی چون «اپورتونیست»، «رفر‌یست» یا واژه‌های مشابه -که آن دوران ناسزا تلقی می‌شد- نامگذاری می‌کرد. این شیوه‌ی سیاست‌ورزی، در حقیقت، ظرفیت گفت‌وگو و تحمل دیدگاه مخالف را از میان می‌برد و بازتاب همان میراث زشت مصدق است که هیچگاه تاب حضور مخالفان را نمی‌آورد.

همین رویکرد بعدها در سیاست ایران، (قتل و حذف مخالفان و ترورهای خارج از کشور که رفیقدوست با افتخار از آنها یاد می‌کند) چه در جناح‌های چپ، چه در گروه‌های مذهبی و حتی در فضای اپوزیسیون امروز، ادامه یافته و به جای استدلال و مواجهه‌ی منطقی، انگ‌زنی، بدنام کردن رقیب و محدود کردن حضور او در عرصه‌ی سیاسی، به ابزار غالب بدل شده است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy