Friday, Sep 5, 2025

صفحه نخست » زندگی عادی، حق بدیهی مردم است، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgتأملی انتقادی بر واکنش‌ها به کنسرت همایون شجریان و گروگان‌گیری زیست روزمره در مبارزه سیاسی
در روزگاری که زیستن، خود بدل به کنش سیاسی شده، باید از بدیهی‌ترین حق انسان آغاز کرد: زندگی عادی. حقی که در خود، شادی، رقص، پوشش، کنسرت، اینترنت آزاد، و امکان تجربه‌ی روزمرگی را نه به‌عنوان امتیاز، بلکه به‌مثابه کرامت انسانی دربر دارد. این حق، نه وابسته به نظام سیاسی خاص، بلکه ریشه در انسان بودن دارد.
با اعلام خبر برگزاری کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی تهران، موجی از واکنش‌ها در فضای سیاسی و اجتماعی ایران شکل گرفت. در میان این واکنش‌ها، گروه‌هایی از مخالفان حکومت به مخالفت با این کنسرت برخاستند، با این استدلال که چنین رویدادی به «تلطیف چهره‌ی حاکمیت» منجر می‌شود. حتی برخی، با ادبیاتی تند، همایون شجریان را به «همدستی» با نظام متهم کردند.
اما این موضع‌گیری، از منظر فلسفه‌ی انتقادی، نه‌تنها قابل دفاع نیست، بلکه خود نشانه‌ای از فروکاستن مبارزه به حذف زیست انسانی است.
نقد عقل محض و مرزهای داوری
ایمانوئل کانت در نقد عقل محض، هشدار می‌دهد که عقل، اگر بدون تجربه و اخلاق به داوری بنشیند، به استبداد معرفتی بدل می‌شود. در اینجا نیز، مخالفت با کنسرتی که برای مردم و با هزینه‌ی شخصی برگزار می‌شود، بدون شواهد روشن، نوعی داوری پیشینی‌ست--نه بر پایه‌ی واقعیت، بلکه بر اساس پیش‌فرض‌های سیاسی.
کانت می‌گوید:
«جرأت کن! از عقل خود استفاده کن!»
و این یعنی، پیش از قضاوت، باید اندیشید، تجربه کرد، و از تعصب فاصله گرفت.

تفکر انتقادی و حق زیستن
در سنت تفکر انتقادی، از هابرماس تا پائولو فریره، زیستن در آزادی، شرط امکان آگاهی‌ست. مردم، برای آن‌که بتوانند به نقد قدرت برسند، باید ابتدا امکان تجربه‌ی زندگی عادی را داشته باشند. مبارزه‌ای که زندگی را گروگان می‌گیرد، نه رهایی‌بخش، بلکه بازتولیدگر خشونت است.
در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، شعار زندگی، نه تزئینی، بلکه جوهره‌ی مبارزه بود. در ترانه‌ی شروین حاجی‌پور، خواسته‌های مردم--از رقصیدن تا شاد بودن--نه‌تنها سیاسی، بلکه انسانی بودند. حذف این خواسته‌ها، یعنی حذف مردم از متن مبارزه.
روان‌شناسی اجتماعی: شادی به‌مثابه مقاومت
از دیدگاه روان‌شناسی اجتماعی، شادی در فضای سرکوب، خود نوعی مقاومت است. اریک فروم در گریز از آزادی می‌نویسد:
> «انسانی که شادی را تجربه نمی‌کند، به‌راحتی به ابزار قدرت بدل می‌شود.»
در این معنا، کنسرت، رقص، و شادی، نه نشانه‌ی سازش، بلکه نشانه‌ی زنده‌بودن جامعه‌اند. مردمی که می‌رقصند، هنوز امید دارند؛ و امید، نخستین گام در مسیر تغییر است.
تجربه‌ی تاریخی انقلاب‌ها: روند، نه انفجار
در انقلاب‌های موفق، تغییرات رادیکال نه از حذف زندگی، بلکه از بازسازی تدریجی آن آغاز شده‌اند.
لهستان (جنبش سولیداریتی)
کارگران، با تشکیل اتحادیه‌های مستقل، نه فقط خواهان سرنگونی رژیم، بلکه خواهان بهبود شرایط زیست روزمره بودند. همین خواسته‌ها، پایه‌ی فروپاشی نظام کمونیستی شد.
آفریقای جنوبی
مبارزه علیه آپارتاید، با خواسته‌هایی چون حق تحصیل، حق پوشش، و حق حضور در فضاهای عمومی آغاز شد. نلسون ماندلا بارها تأکید کرد که «آزادی، یعنی امکان زیستن در کرامت».
شیلی
در دوران دیکتاتوری پینوشه، هنرمندان با موسیقی و شعر، مردم را به خیابان آوردند. کنسرت‌ها، نه ابزار تبلیغ رژیم، بلکه بستر همبستگی بودند.
انقلاب به‌مثابه روند، نه پرش
انقلاب، برخلاف تصور رایج، نه انفجاری ناگهانی، بلکه روندی تدریجی‌ست. مردم، با فشارهای پیوسته، حکومت را به عقب‌نشینی وادار می‌کنند. هر گشایش، هر کنسرت، هر امکان زیستن، نه شکست مبارزه، بلکه پله‌ای برای پرش به جلو است.
در نظریه‌ی تغییر اجتماعی چارلز تیلی، «فرصت‌های ساختاری» نقش کلیدی دارند. اگر مردم بتوانند در فضای عمومی حضور یابند، تجربه‌ی همبستگی، آگاهی، و مطالبه‌گری شکل می‌گیرد. مخالفت با این فرصت‌ها، یعنی مخالفت با خود مردم.
نتیجه‌گیری: زندگی را گروگان نگیرید
زندگی عادی، طبیعی‌ترین حق مردم است. مبارزه‌ای که این حق را انکار کند، نه اخلاقی‌ست، نه مؤثر. همایون شجریان، با برگزاری کنسرتی رایگان، نه به رژیم خدمت کرده، بلکه به مردم امکان زیستن داده. این را باید دید، فهمید، و از آن حمایت کرد.
مبارزه، اگر بخواهد رهایی‌بخش باشد، باید از دل زندگی بگذرد. باید به مردم اجازه دهد که بخندند، برقصند، و آواز بخوانند. و این، نه تلطیف چهره‌ی قدرت، بلکه تثبیت چهره‌ی مردم است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy