
وقتی صدر اعظم اسبق آلمان ،گسترش اتحادیه اروپا به کشورهای حوزه بالکان و پایان دادن به حق وتوی اعضای اتحادیه اروپا و ملاک قرار دادن رای اکثریت، در پذیرش اعضای جدید از جمله اوکراین، مولداوی، گرجستان و رسیدن تعداد اعضا، تا ۳۶ کشور را اعلام نمود.به این معنی بود.
که مرکزثقل اروپا در حال انتقال به شرق بوده و آینده اتحادیه،کاملا متفاوت از وضعیت کنونی خواهد بود.هنگامی که وی حمایت خود را، از پیشنهاد رئیس جمهور وقت فرانسه، برای تشکیل نهاد جدیدی بنام ( جامعه سیاسی اروپا) در راستای الحاق اعضای جدید ،از جمله اوکراین، قبل از شکل گیری پروسه طولانی مدت رای گیری ،به عضویت رسمی اعلام نمود. یعنی اروپا ،ضمن اینکه خطر روسیه پوتین را،تا بناگوش حس کرده،برای جلوگیری از تهدیدات نوع پوتینی در آینده ،علیه اتحادیه اروپا و در کل جامعه بشری،باید در فکر مکانیسمی باشد. که این خطر جهانی ،موکول به محال و از همان ابتدا، در نطفه خفه شود.
غرب مدت ها ، مست حادثه بزرگ فروپاشی شوروی، در دهه آخر قرن گذشته بود و برای اینکه پوتین را ،از خود نرانده و وی را وادار به نزدیکی و سرانجام اتحاد با چین ننماید.امتیازات زیادی به وی داد.غافل از اینکه پوتین، در سال ۲۰۰۴ با واگذاری جزایر مورد اختلاف در دریای آمور، به چین ،سرانجام بعد از دو قرن، به اختلافات ارضی خود،با همسایه شرقی پایان داد. تا تمام نیرو و توان روسیه را برای کشورگشائی، در مرز های غربی و بازپس گیری کشورهای جدا شده ،پس از فروپاشی شوروی ،در ۱۹۹۱ صرف نماید.اشغال آبخازیا و اوستیای جنوبی گرجستان ،در سال ۲۰۰۸ و شبه جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴ در همین راستا بود.
بعد از اوکراین و اشغال کریمه، نوبت الحاق قطب شمال به روسیه بود.وی قبلا در سال ۲۰۰۱ تا ادعای مالکیت قطب پیش رفته بود .اما سازمان ملل اسناد مربوطه را، نپذیرفته وی را ناکام نمود.پوتین این بار قصد استفاده از زور را داشت و علت مخالفت اش ،با عضویت اوکراین،فنلاند،سوئد در اتحادیه اروپا نیز، در همین راستا بود.وسعت قطب شمال ،برابر با مجموعه وسعت روسیه چین و هند بوده و یک چهارم نفت و گاز دنیا درین منطقه است.به موجب کنوانسیون حقوق دریاها، هر یک از پنج کشور حوزه قطب شمال، شامل روسیه، نروژ، دانمارک ،کانادا،آمریکا ،مجاز به بهره برداری اقتصادی ،در ناحیه ای تا شعاع دویست مایلی از ابتدای سواحل خود می باشند. اما پوتین باین امر تن نداده و همانطوری که بطور خزنده ،در حال کشور گشائی و پیشروی در اروپای شرقی بود.در قطب شمال نیز، با ایجاد تاسیسات و ادعای مالکیت در حال تدارک، برای پیشرفت خزنده، تا حصول به مالکیت آن بوده است.
وقتی اظهارات مرتس صدر اعظم آلمان با توجه به نشست سران سازمان همکاریهای شانگهای مبنی بر این که پوتین یک جنایتکار جنگی است و شاید بزرگترین جنایتکار جنگی زمانه باشد، را در کنار اظهارات اخیر ترامپ رئیس جمهور آمریکا بگذاریم ،که گفت از پوتین بسیار ناامید شده و پس از نشست آلاسکا هیچ نشانه ای از تمایل به توافق صلح با اوکراین از خود نشان نداده و در نتیجه قصد انجام اقداماتی از جمله تحریم های بیشتر روسیه را دارد ،یعنی بار دیگر یک همدلی و نگرانی مشترک بین آمریکا و متحدین اروپایی اش، همچون زمان جنگ دوم جهانی و این بار در مقابل اتحاد چین روسیه و کره شمالی ، در حال تکوین است .به خصوص اینکه ترامپ مدعی شد چین و روسیه و کره شمالی علیه آمریکا توطئه می کنند.
از طرفی مقاومت سه ساله رئیس جمهور و ملت قهرمان اوکراین، در مقابل ماشین جنگی تمام عیار پوتین ،تمام رویا ها و معادلات ذهنی پوتین را به هم زده، بیداری جهان غرب و ایجاد مکانیسم های جدید، با اتخاذ روش های نو و به روز شده،می رود، که با تحقق استراتژی صلح پایدار،جهان بهتر و قابل زیست تری را، برای جامعه بشری، به ارمغان آورد.باین ترتیب سرانجام پوتین، در باتلاق و چاهی که خود کنده، خواهد افتاد و خامنه ای، که در فاجعه اوکراین، تمام تخم مرغ ها را، در سبد ارباب گذاشت. به همراه وی،به اعماق تاریخ خواهد رفت.در نتیجه بنظر می رسد ، دنیای بهتری در پیش است.