Sunday, Oct 5, 2025

صفحه نخست » نرم‌افزار پنهان قدرت، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgمقدمه‌ای بر روش‌شناسی تحلیل روانکاوانه-راهبردی

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

پیشگفتار نویسنده: در باب ساده‌نویسی و رسالت تحلیل

رسالتی که این قلم برای خود تعریف کرده است برگزاری «کارگاه‌های آموزشی» است از طریق کالبدشکافی رویدادهای روز، با هدف آموزش ابزارهای تحلیلی جدید به خواننده‌ی جدی . یک تحلیل راهبردی که با لایه‌های روانکاوانه در هم تنیده شده، ذاتاً نمی‌تواند «کوتاه» یا «ساده» به معنای رایج کلمه باشد. اما تعهد مطلق این قلم، پایبندی به اصل «شفافیت در عین عمق» است. هر مفهوم تخصصی که به کار گرفته می‌شود، باید در همان متن رمزگشایی شده و برای خواننده‌ای که هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارد، قابل فهم گردد. هدف، نه نوشتن برای عده‌ای محدود، که توانمند ساختن عده‌ای نامحدود برای اندیشیدن به مسائل پیچیده است. این مسیری دشوارتر، اما به باور من، دست یافتنی است. بنیاد فکری من بر دو ستون جامعه‌شناسی انتقادی و نظریه‌ی روانکاوی استوار است. سال‌ها مطالعه و تحقیق در این دو حوزه مرا به این نتیجه رساند که تحلیل پدیده‌های سیاسی-اجتماعی، بدون درک عمیق «ساختارهای روانی» که آن پدیده‌ها را خلق و بازتولید می‌کنند، همواره ناقص خواهد ماند.

لقب «تحلیلگر استراتژیک» در کار من، به معنای رایج آن در حوزه‌ی نظامی یا اقتصادی نیست. «استراتژی» در اینجا، به معنای کالبدشکافی دینامیک‌های پنهان قدرت در سطح روان فردی و جمعی است. وقتی از «استراتژی» صحبت می‌کنم، منظورم تحلیل استراتژی یک حکومت برای کنترل روان جامعه، یا استراتژی ناخودآگاه یک جامعه برای بقا در برابر سرکوب است. بنابراین، «تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی» یک هویت آکادمیک رسمی نیست، بلکه یک «هویت کاری» است که به بهترین شکل، پروژه‌ی فکری من را توصیف می‌کند: به کارگیری ابزارهای روانکاوی برای فهم استراتژی‌های نانوشته در جنگ روایت‌ها.

از تاریخ تا تروما: لایه‌ی گمشده‌ی تحلیل

پارادایم روانکاوی سیاسی بر این فرض استوار است که «ملت‌ها»، مانند افراد، دارای یک «ناخودآگاه» هستند؛ انباری عظیم از خاطرات سرکوب‌شده، امیال ناکام و مهم‌تر از همه، تروماهای درمان‌نشده. تاریخ یک ملت، به ویژه ملتی چون ایران با تاریخی مملو از تهاجم، استبداد و تحقیر، این ناخودآگاه را شکل می‌دهد و رفتار سیاسی امروز ما، بیش از آنکه محصول محاسبه‌ی عقلانی باشد، محصول واکنش به آن زخم‌های کهنه است.

«ترومای تحقیر» ناشی از قراردادهای استعماری، به یک «اضطراب گزند و آسیب» دائمی در روان سیاسی ما بدل شده است. این اضطراب است که باعث می‌شود حاکمیت، هرگونه ارتباط با جهان را توطئه‌ای برای نفوذ ببیند. این اضطراب است که باعث می‌شود اپوزیسیون، هر اختلاف نظر داخلی را «خیانت» تلقی کند. اینها انتخاب‌های مبتنی بر منافع نیستند؛ اینها واکنش‌های خودکار و دفاعی یک روان آسیب‌دیده هستند. تا زمانی که این زخم‌های روانی را نشناسیم، هر تحلیلی از منافع و ساختارها سطحی خواهد ماند، زیرا نمی‌تواند توضیح دهد که چرا این منافع و ساختارها، اینقدر بیمارگونه و خود-ویرانگر تعریف می‌شوند.

پاسخ به این پرسشها که چرا با وجود تغییر نسل‌ها، وقوع انقلاب‌ها و دگرگونی ساختارها، الگوهای رفتاری مشخصی در سیاست و جامعه‌ی ایران به شکلی وسواس‌گونه تکرار می‌شوند؟ چرا حاکمیت و اپوزیسیون، هر دو، گویی در حال اجرای یک نمایشنامه‌ی از پیش نوشته‌شده هستند؟ در جایی نیست که ابزارهای سنتی به آن می‌نگرند. پاسخ در «سخت‌افزار» سیاست (منافع، ساختارها، تاریخ) به تنهایی نهفته نیست. پاسخ در «باگ‌های نرم‌افزاری» ناخودآگاه جمعی ما پنهان است؛ نرم‌افزاری که سخت‌افزار قدرتمند ما را مدام به هنگ کردن و تکرار یک لوپ بی‌پایان وامی‌دارد. این نوشتار، نه یک بیانیه‌ی عمومی، که دعوتی است به یک کارگاه تحلیلی مشترک؛ خطاب به تمام کسانی که از پاسخ‌های ساده خسته شده و آماده‌ی مواجهه با پیچیدگی‌های «نرم‌افزار پنهان» قدرت هستند.

جنبش به مثابه بازگشت امر سرکوب‌شده: یک مطالعه موردی

برای درک قدرت این نرم‌افزار پنهان، به جنبش «زن، زندگی، آزادی» بنگریم. چرا قتل یک دختر جوان، چنین انرژی روانی عظیمی را در سطح ملی فعال کرد؟ زیرا مرگ مهسا امینی، یک «ترومای نمادین» بود. او به یک «نماد متراکم» تبدیل شد؛ تجسم تمام دختران و خواهران سرکوب‌شده در طول تاریخ.

این جنبش، یک «بازگشت امر سرکوب‌شده» بود. خشمی که در خیابان‌ها فوران کرد، فقط خشم به گشت ارشاد نبود؛ خشمی بود که از اعماق ناخودآگاه تاریخی یک ملت می‌آمد. شعار آن نیز یک مانیفست روانکاوانه بود: «زن» (بازپس‌گیری بدن)، «زندگی» (غلبه‌ی غریزه‌ی زندگی بر مرگ) و «آزادی» (رهایی از اَبَرمنِ سرکوبگر). این جنبش، بیش از آنکه یک کنش سیاسی باشد، یک «کنش درمانی» جمعی برای بازپس‌گیری روان زخمی یک ملت بود. این نشان می‌دهد که قدرتمندترین نیروهای سیاسی، از اعماق روان سرچشمه می‌گیرند.

از روان‌درمانی تا کنش سیاسی

هدف روانکاوی سیاسی، نه فلج کردن تحلیل در انتزاع، که عمق بخشیدن به فهم برای «کنش مؤثر» است. این تحلیل به هیچ وجه به انفعال دعوت نمی‌کند؛ برعکس، با تشریح کردن ریشه‌های ناخودآگاهِ رفتارهای تکراری، به ما «آگاهی» می‌بخشد. و آگاهی، اولین و سیاسی‌ترین قدم برای تغییر است. وقتی یک جامعه می‌فهمد که فلان واکنش سیاسی‌اش، نه یک انتخاب عقلانی، که تکرار یک ترومای قدیمی است، آنگاه این قدرت را پیدا می‌کند که از آن الگو خارج شود.

راهکارهای سخت‌افزاری (تغییر ساختار، ایجاد ائتلاف) ضروری اما ناکافی هستند. تا زمانی که «نرم‌افزار» روانی ما به‌روزرسانی نشود، هر ساختار جدیدی را نیز به فساد خواهد کشاند. بنابراین، «کنش روانکاوانه جمعی» و «کنش سیاسی رادیکال»، نه دو گزینه‌ی متضاد، که دو بال ضروری و همزمان برای پرواز به سوی تحول هستند.

راهکار عملی این است: «بازنویسی روایت ملی»

ما باید داستان‌هایی را که برای خودمان تعریف می‌کنیم، تغییر دهیم. باید از روایت «قربانی ابدی تاریخ» به روایت «خالق آگاه آینده» مهاجرت کنیم. این کار از طریق هنر، ادبیات، سینما و گفتگوی عمومی صریح با خودمان ممکن است. وقتی روایتمان از خودمان تغییر کند، رفتار سیاسی‌مان نیز تغییر خواهد کرد. این، عمیق‌ترین و پایدارترین راه تحول است.

سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی

لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید. خواندن مجموعه ی آثار در کنار هم، به درک بیشتر و بهتر خوانندگان محترم کمک می کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy