صدها روشنفکر سیاسی، زن و مرد، بنام و گمنام، ازآغازپیدائی روشنفکری در ایران با هدف ایجاد جامعه ای دموکرات و سکولار و پیشرفته تلاش کرده اند، رنج ها کشیده اند وزندگی و جان در این راه گذاشته اند.
نوشتن در بارۀ آنان و نظراتشان پژوهشی سترگ و سامان یافته می طلبد. در این کتاب* نام و نظرات بسیاری از آنان آورده شده است. اینجا فقط یادی ازچند تن ازآنان می کنم.
میرزا فتحعلی آخوند زاده
میرزا فتحعلی آخوند زاده، از پیشگامان جنبش روشنفکری میهنمان، از نخستین روشنفکران سکولار و خواستار عدم دخالت روحانیون در سیاست و جدایی دین از حکومت بود.
آخوندزاده نمایشنامه نویس و منتقد، غرب گرا، آزاداندیش و آزادیخواه بود. وی ریشه عقب ماندگی ایران را نهاد استبداد سیاسی و دینی اعلام کرد و راه برونرفت جامعه ایرانی از کژراهه زیانبار استبداد سیاسی و دینی(مذهبی) را در" انتشار و ترقی علوم در جامعه و افزایش آگاهی و آزاداندیشی مردم میدانست".
" آخوندزاده یک سکولاریست مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود".(1) اومخالف التقاط دین با سیاست به هر دلیلی بود و " آشکارا با آن گروه از روشنفکران مشروطهطلب که با مصلحتاندیشی سیاسی و به علت نفوذ و قدرت مذهب و روحانیت در جامعه ایران و با انگیزه جلوگیری یا کاهش مخالفت روحانیان با مشروطیت، بلکه به دست آوردن همکاری آنان در پیشبرد نظام سیاسی مشروطیت، کوشیدند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی، آن مفاهیم و نهادها را با اسلام تطبیق و هماهنگ نشان داده و معرفی کنند به مخالفت برخاست"(2)
کتاب "مکتوبات" وی، شفافترین نوشته تبیینکننده مدرنیته، سال ها پیش از مشروطیت نوشته شد.
آخوندزاده خواهان تغییر خطالرسم ایرانی بود و از خط ایرانی- عربی به عنوان یکی از عوامل انحطاط و عقبماندگی ایران یاد می کرد.
ملکمخان، در تدوین برخی از رسالات و اندیشههای سکولاریستی خود وامدار اندیشههای آخوندزاده بود. او رساله "رفیق و وزیر" و "مبدأ ترقی و شیخ و وزیر" را تحت تأثیر آخوندزاده نوشت. تاثیر اندیشههای آخوندزاده بر سکولاریسم ایرانی انکار ناپذیر است.
ناسیونالیسم و ملیگرایی جایگاه مهمی در اندیشه سیاسی آخوندزاده داشت که درمکتوبات و نمایشنامههای وی مشهود است.
او ازمساوات و برابری همه انسانها گفت و نوشت و تفاوت و نابرابری میان زنان و مردان را برنتافت. مخالف حجاب بود و آن را امری اجباری و از مصادیق اسلام می دانست. او مینویسد: با نزول آیه حجاب نصف بنی نوع بشر را، که طایفه اناث است، الى مرور دهور به حبس ابدی انداخت. آخوندزاده قائل به آزادی و حقوق برابر زن با مرد بود، بنابراین با این استدلال که حجاب مانع آزادی زن است، آن را رد میکرد و مربوط به اوضاع و احوال جامعه عربستان و مسائلی میدانست که در روابط میان پیامبر اسلام(ص) و همسرانش و اعراب پیش آمد.(3)
محمد علی فروغی
محمّدعلی فروغی دردشتی( ذُکاءُالمُلک) یکی از تاثیرگذارترین سیاستمداران و برجسته ترین روشنفکران سیاسی و فرهنگی سرزمینمان است. فروغی در سن 65 سالکی در ۵ آذر ۱۳۲۱ جهان را با به امانت سپردن گنجینه هایی گرانمایه، وانهاد و رفت.
فروغی از فعّالان و مبارزانِ برجستهٔ جنبشِ مشروطهٔ ایران بود. او در دوران پس از جنگ جهانی اول عضو هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) و جامعهٔ ملل بود. فروغی در ۱۳۰۴، پس از تصویب انقراض دودمان قاجار که خود در آن نقشی تعیینکننده داشت، کفیل نخستوزیری شد. در دورهٔ پهلوی ، در بحرانی ترین شرایط سیاسی و اجتماعی بارها بهعنوان نخستوزیر قبول مسئولیت کرد.
در بارۀ فروغی بسیار گفته و نوشته شده است، کارنامه سیاسی، فرهنگی و ادبی فروغی برای نشان دادن و اثبات نقش تاثیرگذار او در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بهترین گواه است:
" نگارش، تالیف و ترجمه برخی از نخستین کتابهای علمی به زبان فارسی:
نخستین کتاب علم اقتصاد در ایران (اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک)
نخستین کتاب حقوق اساسی در ایران (حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول)
نخستین کتاب تاریخ ملل در ایران (تاریخ ملل قدیمه مشرق)
....
سیر حکمت در اروپا، پیام من به فرهنگستان
انتشار روزنامه تربیت، نخستین روزنامه غیردولتی (آزاد) ایران، زیر نظر پدرش محمدحسین فروغی
ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات
تأسیس فرهنگستان ایران
ریاست فرهنگستان ایران
ابداع بسیاری از واژگان پایه علمی و فلسفی و معادلیابی برای آنها در زبان فارسی
اقداماتی در جهت نگهداری آثار ملی، باستانی و فرهنگی ایران
تشکیل انجمن آثار ملی
برگزاری جشن هزاره فردوسی
تلاش در جهت ساخت، تجدید ساختمان یا تعمیر آرامگاه فردوسی و ابنسینا، حافظ، سعدی، نادرشاه، خیام، عطار
تصحیح برخی از مهمترین متون فارسی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، کلیات سعدی و
تدریس و تربیت بسیاری از بزرگان ایران
تدریس در در مدرسه ادب، علمیه، دارالفنون، تدریس و ریاست بر مدرسه علوم سیاسی
معلم خصوصی احمدشاه
پایهگذاری دبیرخانه مجلس شورای ملی به پیشنهاد ریاست مجلس اول
اجرای قانون اصول محاکمات حقوقی مصوبه مجلس و در نتیجه آن ایجاد عدلیه جدید
طرح قوانینی که اساس کار دادگستری میشود، با همکاری سید نصرالله تقوی، سید محمد فاطمی، شمسالعلما قریب گرکانی و میرزا طاهر تنکابنی.
انحلال وزارت فوائد عامه و تجارت و تشکیل دو وزارتخانه جدید به جای آن، وزارت اقتصاد ملی و وزارت طرق و شوارع.
همکاری در تأسیس دانشگاه تهران.
ابتکار تأسیس روزنامه رسمی. این طرح نخستین بار در نهم اردیبهشت ۱۲۸۹ در مجلس شورای ملی مطرح شد."
.....
" سِمتهای سیاسی ملی و بینالمللی
نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی (۲ دوره)، رئیس دوره دوم و نائب رئیس دوره سوم مجلس شورای ملی
نخستوزیر (۴ دوره) و کفیل رئیسالوزرا در حکومت موقت رضاشاه
وزیر مالیه (۴ دوره)، وزیر عدلیه یا سرپرستی وزارت عدلیه (۳ دوره)، وزیر خارجه یا سرپرستی وزارت خارجه (۵ دوره)، وزیر جنگ (۴ دوره)، سرپرستی وزارت اقتصاد ملی (۱ دوره)، وزیر دربار (۱ دوره
ریاست دیوان عالی تمیز (دیوان عالی کشور)
تدارک تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح چند اصل متمم قانون اساسی برای انتقال حکومت از قاجار به پهلوی
سفیر کبیر ایران در ترکیه
ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه ملل و ریاست جامعه ملل
مذاکرهکننده با متفقین در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم."
رامین جهانبگلو در کتاب "ایده ایران: جستاری فلسفی" به فروعی، به " یکی از مهم ترین روشنفکران و شخصیت تاثیر گذارایران" پرداخته است: " در این کتاب محمدعلی فروغی بهعنوان یکی از مهمترین روشنفکران و شخصیتهای تأثیرگذار ایران در دوران معاصر معرفیشده است، بهویژه بابت تلاشهایش در معرفی و بازسازی هویت فلسفی ایران مدرن. شخصیتی که اینک موردتوجه نسل جدید ایران و حتی شهروندانی قرارگرفته که در میانه بحرانهای فزاینده در ایران یکبار دیگر در حال رجوع به شخصیتهای ملی معاصر خود هستند که ایدههای بزرگی برای ایران داشتند.
فروغی در این کتاب نماد نوعی پیوند میان سنت فلسفی ایرانی و مدرنیته غربی است. نویسنده به تحلیل این میپردازد که چگونه فروغی، با تکیهبر دانش عمیق خود از فلسفه اسلامی، یونانی و اروپایی، تلاش کرد تا تصویری از"عقلانیت ایرانی" ارائه دهد که بتواند هم با سنت فلسفی ایرانزمین پیوند بخورد و هم با مباحث مدرن همنشین شود.
جهانبگلو در بخشهایی از کتاب به این نکته اشاره کرده است که فروغی با تالیف کتابهایی چون "سیر حکمت در اروپا" نقش مهمی در انتقال و ترجمه مفاهیم فلسفه غرب به زبان فارسی ایفا کرد. به تعبیر نویسنده، فروغی به دنبال بازتعریف ایران نهفقط بهعنوان یک واحد سیاسی یا فرهنگی، بلکه بهعنوان یک ایده فلسفی بود. نظریهای که شالوده کتاب جهانبگلو را هم شکل داده است.
نویسنده به این نکته مهم اشاره میکند که پروژه فکری فروغی در جهت دفاع از عقلگرایی، سکولاریسم معتدل و نوسازی نظام فکری ایران بود؛ تلاشی که در دوران سلطنت رضاشاه هم با مسئولیتهای دولتی فروغی ازجمله نخستوزیریاش تقویت شد. او با نگاهی سکولار و مدرن به بازسازی نظم اداری، آموزشی و حقوقی کشور کمک کرد.
درواقع، فروغی نماینده جریانی در تاریخ معاصر ایران است که میکوشد سنتهای فکری و فلسفی ایرانی را با جهان مدرن آشتی دهد، بدون آنکه کاملاً دریکی از دو سوی آن حل شود.
جهانبگلو فروغی را بهعنوان چهرهای مرکزی در"ایده ایران" معرفی میکند؛ بهمثابه حلقه واسطی میان ایران پیشامدرن و ایران مدرن. کسی که تلاش داشت ایران را نهفقط بهعنوان یک کشور، بلکه بهعنوان یک ایده عقلانی و فلسفی بازتعریف کند. فروغی در این روایت، نماد پروژهای فکری است که در آن، ایران همچنان بهعنوان یک سنت عقلانی زنده، توان بازاندیشی و بازسازی خود را حفظ کرده است...." (4)
صدیقه دولتآبادی
روزنامهنگار، از فعالان جنبش زنان و انقلاب مشروطه، در سال ۱۲۶۱ در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در تهران آغازکرد و دوران تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه داد. در نوجوانی ازدواج کرد که مدتی بعد به جدایی کشید. تجربه زندگی زناشوئی و اجتماعی سبب شد که نگاهی منفی به مردان و ازدواج در سنین پائین داشته باشد، تا آن حد که: " اصرار داشت در روزنامه اش تنها مقالاتی را به چاپ برساند که از طرف زنان و دختران باشد". وی با تعدد زوجات مخالف بود و میگفت:" مسبب بدبختی و بداخلاقی مردم، آن پدرانی هستند که سعادت خودشان را در تعدد زوجات دانسته و یک سلسله مردم بداخلاق و سیهروزگار بر جامعهی ایرانی تحمیل کردهاند."
او در سال ۱۲۹۶ دبستانی برای دختران به نام مکتبخانهی شرعیات باز کرد." بعد از سه ماه مدرسه بسته شد. مدرسه صدیقه دولتآبادی ـ که یکی از فارغ التحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی تهران به نام بدرالدجی درخشان مدیر آن بود ـ به خاطر عدم رعایت شئونات دینی و قوانین معارف در مدرسه تعطیل شد. او را مدتی زندانی کردند و از خانواده اش تعهد گرفتند که پس از این در این زمینه به فعالیتی نپردازد." یک سال بعد شرکت خواتین اصفهان را راهاندازی کرد که " تشکلی غیرسیاسی بود و جنبههایی از زندگی عملی، مانند خیاطی، پوشیدن لباس و اقتصاد خانواده را به زنان میآموخت. نخریدن پارچههای خارجی و جلوگیری از ازدواج دختران کمتر از پانزده سال از مواد اساسنامهی این انجمن بود." در پی آن سه کارگاه کوچک بافندگی در شهرهای یزد، اصفهان و کرمان دایر شد که در یزد پارچهی دستمال ابریشمی، در کرمان پشمی و در اصفهان کتانی میبافتند و هفتاد نفر از زنان نیز در این کارگاهها کار میکردند."...
درانجمنهای سرّی(فراماسونی) شرکت می کرد، انجمن هائی که بسیاری از آزادیخواهان و تجددطلبان در آن ها شرکت می کردند. رونق گرفتن انجمن های سرّی مردان، سبب شد زنان تجددطلب و آزادیخواه نیز انجمنهایی تأسیس کنند که معمولاً زنان و دختران شاه یا وابستگان رجال سیاسی نیزدر آن ها شرکت داشتند. صدیقه دولتآبادی از مؤسسان و منشی انجمن مخدرات وطن بود، انجمنی که اقدام به برگزاری مجالس ساز و نوا و رقص (گاردن پارتی) نمود. در این مجالس در کنار سخنرانی، نمایشنامه و برنامههای تفریحی و سرگرمکننده اجرا میشد، به همین خاطر با مخالفت روحانیون مواجهه شد.
در سال ۱۲۹۸ به منظور آشنا کردن زنان با حقوق شان همچون حق آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی، اقدام به انتشار نشریه ای به نام زبان زنان نمود. وی با اشاره به اولین شمارهی نشریهاش در اصفهان مینویسد: "بله، در ۲۳ سال پیش زبان زنان فریاد میکرد: "زن و مرد در عالمِ وجود آفریدهی یک خالق و از حقوق بشریت بهطور تساوی باید استفاده کنند."
" پیش از زبان زنان دو نشریه دربارهی زنان منتشر شده بود اما اولین باری بود که نشریهای به نام زنان، آنهم نه در پایتخت بلکه در اصفهان، منتشر میشد. ده سال پیش از آن نشریهی دانش را خانم دکتر کحال در سال ۱۲۸۹ راهاندازی کرده بود که دو سال منتشر شد. بعد از آن هم در سال ۱۲۹۲ نشریهی شکوفه را مزینالسلطنه منتشر کرد که چهار سالی انتشارش ادامه داشت."
دولتآبادی در مقالاتش در بارۀ وضعیت زنان در کشورهای دیگر می نوشت، وی سال ها پیش از کشف حجاب، حجاب را به کناری گذاشته بود و بدون روسری در خیابانها ظاهر میشد، به تدریج حساسیت افکار عمومی بهویژه اقشار مذهبی را برانگیخت به طوری که حتی برخی از زنان نیز به مخالفت با او پرداختند. صدیقه دولتآبادی در انجمن ها و محافل متعددی فعال بود، اودر جمعیت نسوان وطنخواه نیز بهعنوان دبیر فعالیت داشت.
وی چارهی مشکلات را "علم و تربیت" می دانست و با همین رویکرد در مقالهای نوشت: " بزرگترین درمان دبستان است. دبستانهای کوچک و بزرگ در دهات و شهرها باید گشود، بیشتر مدارس مجانی که دولتی باشد و قانون تحصیل اجباری را که یکی از مواد قانون اساسی مشروطیت ما است، از دولت خواست که به موقع اجرا بگذارد."..." بزرگترین درمانی که میتواند همهی دردها و بدبختی نوع ما را علاج کند، همانا معارف است... هیچ شک نیست که مردانْ خودخواه و خودپسند بوده وهر خوبی را برای خود میخواهند. آیا ما زنان باید سکوت کنیم؟ نه! بس است. سکوت و گوشهنشینی ما را به چاه نیستی انداخته. باید از دولت بخواهیم که در ولایات مدارس دختران را تأسیس کند و در مرکز اقلاً یک دبستان فنی برای دختران تشکیل نماید." او در مقالهای در ۲۰ آذر ۱۲۹۸ با عنوان "خواهران، بیدار شوید" از نبود مدارس دختران انتقاد میکند."
صدیقه دولت آبادی از مخالفان قرارداد سال 1907 با انگلستان بود و در حرکت های اعتراضی و تحریم کالاهای وارداتی شرکت داشت. یکی از دفعاتی که صدیقه دولتآبادی برای فعالیتهای فرهنگی و سیاسی دستگیرشده بود، رئیس نظمیه به وی گفت: "خانم شما صد سال زود به دنیا آمدهاید"، صدیقه دولت آبادی پاسخ داد:" آقا من صد سال دیر متولد شدهام، اگر زودتر به دنیا آمده بودم نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف و در زنجیر شما اسیر باشند."
در سال ۱۳۰۱ به آلمان رفت و در کنگره بینالمللی زنان در برلین شرکت کرد. او اولین زن ایرانی بود که در یک کنگره بینالمللی به نمایندگی از زنان ایران حاضر شد و سخنرانی کرد. در سال ۱۳۰۵ش در دهمین کنگره بینالمللی برای حق رأی زنان، به نمایندگی از زنان ایران شرکت کرد.
در سال ۱۳۱۴ رضا شاه به وزیر معارف، علی اصغر حکمت، دستور برپایی جمعیتی از زنان آزادیخواه تهرانی را صادر کرد. بعدها این جمعیت به نام کانون بانوان نامیده شد. این کانون به ریاست شمس پهلوی و تحت نظارت وزارت معارف در تاریخ ۳۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ برای تحقق کشف حجاب تأسیس گردید. ریاست بعدی آن را بر عهده بانو هاجر تربیت و سپس صدیقه دولتآبادی گذاشتند. از سال ۱۳۱۶ ـ پس از صدور فرمان کشف حجاب ـ سرپرستی کانون بانوان که متصدی فراهم کردن زمینههای فرهنگی کشف حجاب بود به وی سپرده شد.
در سال ۱۳۲۱ش به انتشار مجدد "زبان زنان" اقدام کرد، و آن را به صورت مجلهای ۴۸ صفحهای منتشر کرد.
صدیقه دولت آبادی وصیت کرد: "مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیم ببرید." وی ۶ مرداد سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در ۸۰ سالگی در تهران درگذشت. مزار او در گورستان امامزاده اسمعیل در زرگنده است. تاریک اندیشان مقبره وی را پس از انقلاب ۱۳۵۷ ویران کردند.(6)
****
منابع:
* گُل های کویر: در باره روشنفکری در ایران- منتشرخواهد شد.
1- لطفالله آجدانی، روشنفکران ایرانی در عصر مشروطیت، تهران، نشر اختران، 1386
2- فتحعلی آخوندزاده، مکتوبات کمالالدوله، به اهتمام علیاصغر حقدار، باشگاه ادبیات، 1395
3- فاطمه عروجی، زن در اندیشه میرزافتحعلی آخوندزاده (1812- 1878 م)، ایراننامه، دوره جدید، سال 1، ش 1، بهار 1395
4- فرامرز داور، ایران وایر، 2 مرداد 1404- گزارشی در باره کتابِ ایده ایران: جستاری فلسفی، از رامین جهانبگلو، انتشارات گینگو، لندن، بهار،1404/ محمد علی فروغی، ویکی پدیا، دانشنامه آزاد
5- مهدخت صنعتی، افسانه نجمآبادی و غلامرضا سلامی (۱۳۹۷) حیات صدیقه: زمانه و کارنامه. نشر و پژوهش شیرازه / پرویز نیکنام، صدیقه دولتآبادی؛ از پیشگامان جنبش زنان ایران، سایت آسو، 11 ژانویه 2023/ صدیقه دولت آبادی، ویکی پدیا، دانشنامه فارسی.
(بخشی از اسناد، نشریات و تصاویر مربوط به فعالیتهای صدیقه دولتآبادی در بنیاد جهانی پژوهشهای اجتماعی در آمستردام نگهداری میشود. بخشی از این بایگانی در فوریه ۲۰۱۶ در نمایشگاهی دربارهٔ پیشینه جنبش زنان به نمایش درآمد.)

آتشکدۀ عشق، رضا بی شتاب

محمد کذاب و حکومت چاپیتالیستی، گیله مرد