Monday, Nov 24, 2025

صفحه نخست » لیبرالِ محور مقاومتی! حمید فرخنده

farkhondeh.jpg

ویژه خبرنامه گویا

آیا می‌توان خود را لیبرال نامید، اما در همان حال مخالف مذاکره درباره پرونده هسته‌ای ایران با آمریکا بود؟ آیا می‌توان پرچم لیبرالیسم را برافراشت، اما مواضعی تقریباً شبیه به «محور مقاومتی»‌ها در این مورد داشت؟ ظاهراً در صحنه سیاسی ایران چنین تناقضی کاملاً ممکن است؛ البته اگر «لیبرالِ مصدقی» باشید.

گروهی به نام «سازمان ایران لیبرال» که خود را پیرو مصدق و بختیار می‌دانند و ظاهراً دغدغه ایران و رفاه مردم را نیز دارند، به غرب، آمریکا و مسئله مذاکره چنان می‌نگرند که بسیار نزدیک به نگاه تندروهای داخلی یا نیروهای محور مقاومتی است. در برابر آمریکایی که قدرت نظامی‌اش صدها برابر ایران است و قدرت اقتصادی‌اش سال‌هاست اقتصاد کشور را در تحریم و مردم را در مضیقه قرار داده، توصیه به مقاومت و ایستادگی می‌کنند.

اینکه اصولگرایان تندرو، چپ‌های محور مقاومتی و لیبرال‌های مصدقی، همگی در تقبیح سازش و مذاکره و در واداده و تسلیم‌طلب خواندنِ طرفداران گفت‌وگو یک‌صدا عمل می‌کنند و یا در حمله به ظریف و روحانی، و حتی خائن خواندنِ آن‌ها هم‌صدا هستند، پرده از نوعی نگاه به سیاست برمی‌دارد که آن را به «میدان نبرد حق و باطل» و «ایستادگی تا آخرین نفس در برابر زورگویان و بیگانگان» فرو می‌کاهد. نگاهی که حاملانش، چه دیندار و چه سکولار، در نهایت همه راه‌هایشان به کربلا ختم می‌شود و توصیه‌شان به عاشورایی عمل کردن است. لابد خوشحال از اینکه تاریخ، از آن‌ها به‌عنوان «قهرمان مقاومت» و «نه گفتن» یاد می‌کند. یا اینکه «شهید قلبِ تاریخ است».

اما تمام این هزینه‌پردازی‌ها و صحنه‌سازی‌های حماسی برای مبارزه با امپریالیسم و درافتادن با قدرت نابرابری مانند آمریکا و متحدانش، از جیب مردم ایران خرج می‌شود؛ مردمی که سال‌هاست در کوچه و خیابان و بازار بهای این نوع سیاست‌ورزی را می‌پردازند.

غافل از آنکه مردم تنها می‌خواهند در امنیت زندگی کنند و کشور نیز باید از جنگی دیگر و خسارات و صدماتی که می‌تواند به مراتب عظیم‌تر باشد، در امان بماند.

عاشورایی عمل کردن را یک فرد یا افراد یک گروه می‌توانند از روی ایمان ایدئولوژیک، برای انجام رسالتی که تصور می‌کنند تاریخ بر دوش آن‌ها گذاشته، یا به‌خاطر اعتقاد مذهبی و انجام تکلیفی که معتقدند دین بر عهده‌شان نهاده، انتخاب کنند. اما وظیفه اصلی سیاست‌مداران کاهش درد و رنج مردم خویش است. سیاست‌ورزی و سیاست‌مداری، ریسک کردن با سرنوشت مردم و کشور و به چالش کشیدن عقل سلیم برای مذاکره‌نکردن و سازش‌نکردن در جهت حفظ منافع ملی نیست.

البته تعجب‌آور نیست وقتی که از سیاست مصدق در بن‌بست کشاندن مذاکره با آمریکایی‌ها درباره نفت دفاع می‌کنید، امروز نیز به آسانی و با همان نگاه و با هویت «مصدقی» مخالف مذاکره هسته‌ای باشید. اما کربلایی ‌دیدن گفت‌وگو و عاشورایی‌کردن سیاست می‌تواند فاجعه بیافریند.

اشتراک نظرِ فراوانِ تندروهای داخلی، چپ‌های محور مقاومتی و لیبرال‌های مصدقی، از همان ذهنیتی حکایت می‌کند که در نهضت ملی شدن نفت، با تأکید بر برداشت خاصی از استقلال، تشویق خودکفایی، بیگانه‌ستیزی و ترجیح «وجیه‌الملّه» ماندن به‌جای گره‌گشایی از کارِ ملک‌وملت، سیاست را به بن‌بست کشاند. همین ذهنیتِ «در به روی خود بسته» از استقلال، بیگانه‌ستیزی، قانون‌گریزی و خودکفاییِ ویرانگر، سال‌ها بعد به سیاست مسلط در نظام برخاسته از انقلاب نیز تبدیل شد. از همین روست که اصولگرایان تندرو، لیبرال‌های مصدقی و چپ‌های محور مقاومتی علی‌رغم اختلافاتشان، بر سر نعشِ سیاست‌ورزی به هم می‌رسند.

لیبرالیسم هرچه باشد، آن چیزی نیست که ناسیونال-سوسیالیست‌های مصدقی این‌گونه پرچمش را برافراشته‌اند. این سیاست‌ها و توصیه‌ها در نحوه تعامل با نظام بین‌الملل که بدون نظرخواهی از مردم نیز انجام می‌گیرد، هیچ ربطی به لیبرالیسم ندارد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy