واقعا که وقاحت حد و مرز نمی شناسد
در پی نوشته قبلی در پاسخ به نوشته " تماشاگر مرگ نهاد غيرمدنی باشيم، در حاشيه انحلال انجمن صنفی روزنامهنگاران شبهحزب مشارکت " آقای فرهاد جعفری ايشان پاسخی نوشته اند ذيل عنوان :" برای کسی تب کن؛ که برايت بميرد! " و البته فرصت را برای عقده گشايی نسبت به بنده و هرآنکس اصلاح طلب می شناسند مناسب ديده اند وبحث هايی که غالب آن هيچ ربطی حداقل به انجمن صنفی و فعاليت های آن ندارند، مطرح کرده اند .
اما نکته کليدی من در نوشته قبلی اين بود که چرا ايشان برای موضع گيری نسبت به انجمن از مطلب کذبی اين چنين آغاز کرده اند:" سالی که خيلی هم ازش نگذشته است؛ «رئيس هيات مديره انجمن صنفی روزنامهنگاران» داور جشنوارهی مطبوعات آن سال بود. يادداشت اقتصادی خودش، برندهی جايزهی «بهترين يادداشت اقتصادی سال» و سکههای زر مربوطه شد! " لابد ايشان بهتراز من ميداند که چه سالی جايزه برده ام که اينگونه با قاطعيت مطلع نوشته اش را بيان آن قزار داده است تا بقيه متن اش را بر پايه اين مطلع استوار سازد و به خواننده متن اش القاء نمايد سالی که نکوست از بهارش پيداشت و انجمنی که رئيسش اين است تکليفش معلوم است وغيرمدنی و...است و بايد تماشاگر مرگش بود! " ومن ضمن رد اين مدعا نوشته بودم :" خوشبختانه گزارش سالانه و تجميعی جشنواره های مطبوعات بارها از سوی معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد با همه جزئيات اعم از داوران و برندگان منتشر شده و در دسترس است و اگر ايشان توانست اين مدعای خود را اثبات کند خوب حق با ايشان اما اگر نتوانست بايد جرئت پذيرش اشتباه را داشته باشد و بنويسد که در اين باره اشتباه و داوری نادرست کرده است و طبعا بقيه مطالب و مدعايش راجع به انجمن نيز بی اعتبار می شود." حالا ايشان اين چنين نوشته اند :
" سال دقيق اش را به خاطر ندارم (هشتاد و دو يا هشتاد و سه) اما خيلی خوب خاطرم هست که در تالار وحدت نشسته بوديم و مراسم اهداء جوايز را مینگريسيتم. «علی معلم» (مديرمسئول و صاحبامتياز ماهنامهی سينمائی دنيای تصوير) مجری مراسم بود. و در لحظهای که نام اين فرد را به عنوان «برندهی بهترين يادداشت اقتصادی سال» خواند؛ خود به حيرت افتاد و سخنی هم به اين مضمون گفت که «ايشان هم داور بوده اند و هم برنده. خدا توفيق بيشتر بهشان بدهد»! (من اگر اشتباه میکنم؛ علی معلم هست و میشود از ايشان پرسيد تا مطمئن شد.برخلاف ادعای اين فرد؛ من «فريب تبليغات اصولگرايان در اين زمينه» را نخورده ام. بلکه با همين چشمهای خودم ديدهام و با همين گوشهای خودم شنيدهام. وگرنه هرگز آن را به نقل از منبعی که ممکن است تحتِ منافع ناشی از رقابتهای جناحی، خبری را منعکس کند يا نکند، نمیآوردم.
از اين جهت:
تنها در صورتی آمادهی پوزش و عذرخواهی خواهم بود که آقای «علی معلم»، مجری مراسم مزبور اين واقعه را انکار کنند. وگرنه بعيد نمیدانم که در فاصلهی برگزاری مراسم و اعلام رسمی نتايج به روزنامهها و خبرگزاریها؛ و به منظور پيشگيری از آبروريزی بيشتر و ثبت در تاريخ و بیاعتبار شدن جشنواره و بیاعتبار شدن ساير جوايز در نتيجهی چنين داوری پرمناقشه و پر حرف و حديثی؛ مسئولان وقت وزارت ارشاد تصميم به دستکاری در «نتيجهی اعلامی به رسانهها» در خصوص «برندهی بهترين يادداشت اقتصادی» گرفته باشند. تا رسوائی شفاهی، کتبی نشود و سنديت تاريخی پيدا نکند! " واقعا که خيلی عجيب است که ايشان هنوز حرف بنده را قبول ندارد ! همانگونه که در آن نوشته آوردم من از سال ۷۶ به بعد در هيچيک از مسابقه های جشنواره مطبوعات شرکت نکردم که جايزه ببرم و حتی اگر توجبه لايتچسبک ايشان برای دستکاری در اسناد ارشاد را بپذيريم آيا در آن سالن و هنگام جايزه دادن روزنامه نگاران ديگری نبودند و اخبار اين مراسم در مطبوعات منتشر نمی شد؟ حتی اگر باز بپذيريم که روزنامه های دوم خردادی برای حفظ آبروی من وانجمن و...اخبار يک چنين مراسمی را سانسور کرده باشند حداقل مطبوعات راست برای سنديت تاريخی و رسوايی خبر آنرا منتشر می کردند يا نه؟ بارديگر به ضرس قاطع می گويم که اين مدعايی کذب و نادرست است و طبعا استناد ايشان به آقای معلم حجيت ندارد وبنده هم دسترسی به ايشان ندارم تا در مورد همين مدعا از ايشان بپرسم و چون از قديم گفته اند که ارائه دليل بر مدعی است برايشان است که از آقای معلم بر صدق اين مدعايشان گواه بگيرند و ارائه کنند در غير اينصورت مدعايی بدون دليل و اعتبار است و البته من از پاسخ ايشان در يافتم حتی اگر ايشان براين موضوع آگاه شوند که مدعايی کذب را مطرح و برپايه آن ساختمانی سخت سست بنيان ساخته اند باز مثل غالب ما ايرانيان جرئت پذيرس اشتباه و عذر خواهی ندارند !
جدای ازمباحث نامرتبط با انجمن نقطه ثقل انتقادشان نسبت به انجمن اين است :" انجمنی که نه در زمان تشکيل و نه در هنگام عملکرد خود، هرگز «رفتار مدنی» از خود بروز نداد و صرفنظر از آنکه حتا به مفاد اساسنامهی خود وفادار نماند؛ و صرفنظر از آنکه به لطايفالحيل از ورود «روزنامهنگاران غيرهمسو» (اعم از مستقلها و محافظهکاران) به اين مجموعه ممانعت کرد؛ حتا در مواردی که میبايست خصلتِ همهنگرانهی صنفی» از خود به معرض نمايش میگذاشت و از حقوق روزنامهنگاران و مطبوعات غيرهمسو نيز پشتيبانی مینمود؛ کمترين واکنش حمايتآميزی از خود نشان نداد. " خوب ايشان در مورد « رفتار غير مدنی » و « عدم وفاداری به مفاد اساسنامه » هيچ دليلی اقامه نکرده اند و باز مثل غالب ايرانيان فقط کلی گويی کرده اند و تنها نکته ای که در ادامه آورده اند اينکه اداره کنندگان انجمن :" آنکه به لطايفالحيل از ورود «روزنامهنگاران غيرهمسو» (اعم از مستقلها و محافظهکاران) به اين مجموعه ممانعت کرد " که تحقيقا کذب و نادرست است . برای اثبات نادرستی اين مدعا فقط کافی است به انجمن تشريف بياورند و فهرست اعضا را ببيند تا دريابند که روزنامه نگاران عضو انجمن همه گرايشات فکری و سياسی موجود در جامعه ايران را پوشش می دهند و از قضا اکثريت متعلق به محافظه کاران و مستقل هاست . از برهان خلف هم می شود برای اثبات کذب بودن اين مدعا استفاده کرد و آن اينکه ايشان يک روزنامه نگار بقول ايشان غير همسو را نشان دهدکه برای عضويت در انجمن به انجمن مراجعه کرده است و انجمن اورا بدليل همسو نبودن ! نپذرفته است . به صراحت اعلام می دارم و فهرست اعضای انجمن نشان می دهد که ملاک عضويت در انجمن جز روزنامه نگار بودن نبوده است و اگر توانست غير از اينرا نه با مدعا بلکه دليل وشاهد اثبات کند آنوقت حق با ايشان است و اتفاقا يکی از دلايل مخالفت با انجمن توسط برخی چهره های شاخص اقتدارگرا همين موضوع است . درمورد ادعای ديگر ايشان هم فقط کافی است از دفاع انجمن برای نشريات شلمچه و روزنامه های سياست و ايران در دست دولت نهم و خبرگزاری فارس ( که در دشمنی اش با انجمن هيچ حد و مرز نمی شناسد ) در همين يکسال اخيراشاره نمايم وايضا نشريات مستقلی مثل نامه و زنان و...
اما در مورد اين گزاره ايشان که :" واکنش انجمن صنفی روزنامهنگاران به «لغو امتياز دهها نشريهی مستقل غيرخودی» توسط «هيات نظارت بر مطبوعاتِ دولتِ اصلاحطلب» به بهانهی عدم رعايت ترتيب انتشار و با استناد به مادهی ۱۶ قانون مطبوعات (از جمله آبان، کارنامه، يکهفتم، جهان انديشه و ...) چه بود؟! (در حالی که اغلب آنان پس از دريافت اخطار؛ چنانچه هفتهنامه بودند، تقاضای «تبديل موعد انتشار به ماهانه» را تقديم هيات نظارت کرده بودند.) حق با ايشان است چرا که در هيات مديره انجمن به اين جمع بندی نرسيدند که اين کار خلاف قانون مطبوعات فعلی است ( هرچند انجمن نسبت به قانون مطبوعات فعلی نگاه انتقادی دارد) وبنابراين انجمن در سايه يک بحث جمعی به چنين نظری رسيد و هيچگاه نسبت به نشرياتی که مشمول ماده ۱۶ قانون مطبوعات شدند موضع نگرفت بدون آنکه به گرايش فکری و سياسی آنها توجه داشته باشد و اگر ايشان نشان داد که در يک مورد انجمن در اين باره موضع گرفته است حق با ايشان است و در موارد ديگری که انجمن راجع به توقيف يا تعطيلی مطبوعات موضع گرفته است از اين منظر بوده که آن اقدام با موازين قانونی و حقوقی انطباق نداشته است .
در مورد واکنش روزنامه نگاران هم من نمی توانم پاسخگوی ايشان باشم و بايد منتظر حضورشان در مجمع عمومی بود چرا که محل اصلی اعلام نظر و تصميم گيری اعضای انجمن در مجمع عمومی است . در پايان از اينکه ايشان بنده را متوجه اين موضوع کرده اند که حاکمان فعلی « دموکرات تر» از اصلاح طلبان گذشته هستند تشکر می کنم و اميد وارم در همراهی و همگامی با ايشان در پيشبرد روند دموکراسی در ايران موفق و مويد باشند و جز اينکه بگويم « واقعا وقاحت حد و مرز نمی شناسد » و دست به محاسنم بکشم ، حرفی ندارم.
به نقل از وبلاگ علی مزروعی: [متولد ماه مهر]
در همين زمينه:
[برای کسی تب کن؛ که برايت بميرد! پاسخ به نوشته آقای مزروعی، فرهاد جعفری]