گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
20 آبان» نگرانی در مورد سلامت زندانيان، کميته پيگيری بازداشت های خودسرانه20 آبان» گزارش کانون مدافعان حقوق بشر از وضعيت حقوق بشر در ايران در تابستان ۱۳۸۷ 20 آبان» اولويت منافع است نه حقوق بشر، رويکرد دموکرات ها به ايران در مصاحبه با عبدالکريم لاهيجی، روزآنلاين 20 آبان» نامه تعدادی از خانواده های زندانيان سياسی خطاب به سازمان های بين المللی، کميته گزارشگران حقوق بشر 14 آبان» وضعيت حقوق بشر در ايران رو به وخامت است، فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! برگزاری مراسم پاسداشت آزادی بيان و تقدير از برگزيدگان و کوشندگان راه آزادی، اميرکبيرخبرنامه اميرکبير: ۱۸ آبان سال ۱۳۸۱ روزی بود که قاضی مقيسه، که هم اکنون رئيس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران است، در همدان برای هاشم آقاجری به خاطر سخنرانی اش در دانشگاه اين شهر حکم اعدام صادر کرد. صدور حکم اعدام برای آقاجری، به عنوان يک استاد دانشگاه، موجب تجمعات گسترده اعتراضی دانشجويان در دانشگاه های مختلف کشور و تعطيلی کلاس های درس در بسياری از دانشگاه ها شد. با فشار دانشگاهيان حاکميت عقب نشينی کرد. حکم اعدام لغو شد، هاشم آقاجری مدت ها بعد از زندان آزاد شد و به دانشگاه بازگشت. بعد از آن روز ۱۸ آبان به صورت غيررسمی از طرف دانشجويان به نام «روز آزادی بيان» نام گذاری شد. امسال، پس از ۶ سال از آن زمان، به ابتکار دفتر تحکيم وحدت، مراسمی با عنوان «پاسداشت آزادی بيان» با حضور فعالين دانشجويی، حقوق بشر، سياسی، هنرمندان و… برگزار شد. اين مراسم نه در روز ۱۸ آبان، که با ۱۰ روز تاخير، در روز ۲۸ آبان برگزار شد. علت اين تاخير هم، به گفته اعضای اين سازمان دانشجويی، مشکل مکان برگزاری برنامه بود. آن گونه که گفته شده ظاهرا از روزهای قبل از ۱۸ آبان تلاش های فراوانی برای برگزاری اين مراسم آغاز شده بود. اعضای دفتر تحکيم با افراد مختلفی برای برگزاری مراسم «پاسداشت آزادی بيان» مذاکره کرد بودند. اما آن ها در نهايت، و پس از ۱۰ روز تاخير، مجبور شدند مراسم خود را در منزل هاشم آقاجری برگزار کنند. اين در حالی است که عصر روز قبل خبرگزاری مهر با مخابره يک خبر، که از هيچ راهی جز شنودهای اطلاعاتی-امنيتی نمی تواند به دست آمده باشد، ادعا کرد: «طيف افراطی يک تشکل سياسی-دانشجويی با واسطه حمايت يک موسسه آمريکايی بنا دارد در پوشش دفاع از “آزادی بيان” نشستی را برگزار و در همين رابطه تنديس هايی را به عنوان نماد به برخی محکومين دادگاه انقلاب اهدا نمايد.» گفتنی است خبرگزاری مهر نزديک به محمدباقر قاليباف است. اين خبر همچنين در سايت های تابناک، تحت مديريت محسن رضايی، و فردا، تحت مديريت محمدباقر قاليباف، انعکاس يافت. به گزارش خبرنامه اميرکبير در ابتدای برنامه امين نظری، مسئول واحد حقوق بشر دفتر تحکيم و مجری مراسم، با خواندن بخش هايی از سخنرانی دکتر هاشم آقاجری در دانشگاه همدان که ۶ سال پيش منجر به صدور حکم اعدام برای وی شد، از وی دعوت کرد تا سخنران نخستين اين مراسم باشد. هاشم آقاجری ضمن خوشامدگويی به ميهمانان و تشکر از برگزار کنندگان برنامه، انتخاب اين روز از طرف دانشجويان و انجمن های اسلامی به عنوان روز آزادی بيان، را انتخابی پارادوکسيکال عنوان کرد و گفت: «اين حسن سليقه دانشجويان نشان دهنده آن است که عليرغم سرکوب و سانسور در استيفای حقوق انسانی و شهروندی مردمان کشورمان مبارزه می کنيم و در اين راه از پای نخواهيم نشست. امروز دانشجويان از حداقل امکانات برخوردارند و علی القاعده اين مراسم نيز بايد در دانشگاه برگزار می شد اما به علت نداشتن امکان در اينجا گرد آمده اند. با اين حساب نام گذاری ۱۸ آبان به عنوان روز آزادی بيان همچون نام گذاری روز کارگر در ۱ ماه مه نوعی نام گذاری پارادوکسيکال است. ۱۸ آبان و ۱ مه حداقل در شکل و فرم روز سرکوب بود. اما تحليلی ديگر اين نام گذاری نوعی اراده معطوف به آزادی کوشندگان راه آزادی را نشان می دهد. از اين رو دانشجويان امروز علاوه بر خود، در راستای استيفای حقوق ديگران هم مبارزه می کنند.» آقاجری با اشاره به حادثه ۱۸ تير سال ۷۸ گفت: «بعد از سرکوب ۱۸ تير در کوی دانشگاه تهران، اقتدارگرايان احساس کردند که ديگر به صورت کامل جنبش دانشجويی سرکوب شده و هيچ حرکت و واکنشی نسبت به اتفاقات از خود نشان نمی دهد. اما ۱۸ آبان تمام ارزيابی های ارباب قدرت را به هم ريخت. آن ها فراموش کرده بودند که ۱۸ تير ماه نيز به دليل سانسور و سرکوب آزادی بيان در يک روزنامه اتفاق افتاده است. اين حرکات دانشجويان نه برای حمايت از فردی خاص بلکه برای حمايت و پشتيبانی از آزادی بيان و حقوق اوليه انسانی بود. اين سانسور آن قدر در جامعه ما رشد کرده است که واهمه آن وجود دارد که مولودی نامبارک به نام خودسانسوری از دل آن زاده شود.» اين استاد دانشگاه در ادامه به اشکال مختلف سانسور در جامعه اشاره کرد و افزود: «سانسور فقط در زمينه گفتار و آزادی بيان نيست، بلکه سانسور کتاب ها، فيلم ها و … هريک نوعی سانسور هستند و تاثير گذار در جامعه. تا زمانی که سانسور هست، آزادی بيان نيست و قيام برای آزادی بيان هميشه قيام عليه سانسور است. ما در ايران هميشه شاهد جنگ قلم و شمشير بوديم و هنوز يادمان نرفته که در اين آستانه آذر شهيدانی همچون پوينده، مختاری، داريوش و پروانه فروهر چگونه بر اساس همين جنگ از ميان ما رفتند.» آقاجری در انتهای سخنان خود ياد و خاطره شهيدان و دربندان راه قلم و آزادی را گرامی داشت. در ادامه مهدی عربشاهی، دبير تشکيلات دفتر تحکيم وحدت، به تشريح چگونگی نام گذاری اين روز به عنوان روز آزادی بيان توسط انجمن های اسلامی پرداخت و مسائل و مشکلاتی که سال های پيش برای برگزاری اين نوع مراسم وجود داشت را تشريح کرد و گفت: «دفتر تحکيم وحدت چند سال است که در صدد برگزاری چنين مراسمی است. اما هر سال به علل مختلف برنامه لغو می شد. به عنوان مثال سال گذشته در حالی که در حال تدارک اين برنامه بوديم، آقای عزيزی و نيکونسبتی، که آن زمان عضو شورای مرکزی دفتر تحيکم بودند بازداشت شدند و موفق به برگزاری برنامه نشديم.» عربشاهی در ادامه گفت: «به دليل مسائل امنيتی ما مجبور شديم بدون سر و صدا و تنها از طريق کارت دعوت اقدام به دعوت از ميهمانان برگزيده کنيم و امکان نداشتيم طی فراخوان از همه دعوت کنيم. چون امکان داشت جلوی برگزاری اين برنامه گرفته شود.» وی همچنين در رابطه با اعطای لوح تقدير و نشان آزادی بيان به چند تن از فعالين حوزه های مختلف حقوق بشری اشاره و اظهار اميدواری کرد که در سال های آينده نيز اين مراسم به عنوان يک روند ادامه دار درآيد. سپس دکتر داوود هرميداس باوند، سخنگوی جبهه ملی ايران، پس از بيان ريشه های آزادی بيان در دوره های گذشته و بخشی از قدم های برداشته شده در دوره های تاريخی گوناگون، روشنگری و روشنفکری که در قرون ۱۶ ،۱۷ و ۱۸ ميلادی آغاز و سپس در نظريات لاک شکل گرفت را مورد بررسی قرار داد. وی طی سخنانی ضمن گراميداشت اين روز و تقدير از کسانی که اين روز را به عنوان روز آزادی بيان نام گذاری گرده اند گفت: «دوستان ما اعلام کردند که امکان ديگری برای برگزاری اين مراسم نداشتند. اين حرف بسيار مهمی است.امروز بايد روشنفکران ما از خود بپرسند چه شد که اکنون حتی مکانی برای برگزاری مراسم خود ندارند.چرا که به نظر من هر تجمعی می تواند به بازتعريف دوباره ای مواضع و افکار ما منجر شود.» وی در ادامه اظهار داشت: «ما بايد آنچه هست و واقعيت دارد را ببينيم و حقيقت را ناديده نگيريم. واقعيت اين است که داشته های ما در همين حد است و از آزادی نيز محروميم. اما با اين حساب چه بايد کرد؟ ما بايد به راهکارهای کاربردی و عملی فکر کنيم. ما چند ماه ديگر با يک انتخابات روبرو هستيم. اما به نظر من قبل از اين که فردا بار ديگر جمع شويم و در مورد احمدی نژادهای ديگر بحث کنيم بايد ببينيم چه کرده ايم و چه دستاوردهايی داشته ايم.» هرميداس باوند افزود: «ما امروز بايد با همکاری جوامع مدنی مختلف و با توجه به فضای بين المللی فعاليت دورانديشانه تری داشته باشيم. از اين رو بايد متشکل و همبسته شويم. چرا که بايد بتوانيم از فضاهای کوچکی که ايجاد می شود استفاده کنيم. نبايد نااميد شويم. حقيقت اين است که فضای ديالکتيکی داخل همواره تحت تاثير فشارهای مکانيکی خارجی است.» دکتر محمد ملکی، رئيس سابق دانشگاه تهران، در ادامه اين مراسم گفت: «من اعتقادم اين است که دانشجو گل سرسبد اجتماع است، آينده ساز است و فردا ساز. اگر به اين گل ها رسيدگی نشود و آن ها را آبياری نگنيم و شرايط لازم را فراهم نکنيم پژمرده می شود. ما با عقيده افراد کاری نداريم. هر کس برای آزادی مبارزه می کند مورد احترام است. از زمانی که دانشگاه تاسيس شد اولين دستگيری های آزاديخواهان هم آغاز شد. اين روند به ۱۶ آذر و سپس به سالهای ۵۸ و ۵۹ رسيد که سعی کردند گلستان دانشگاه را کرگدن وار شخم بزنند.» محمد ملکی در ادامه افزود: «اما به نظر می رسد چه حکومت شاه باشد و چه حکومت شيخ، هيچکدام قائل به سرسبز بودن اين گلستان نيستند. اما اکنون سوال را از خودمان نيز بايد بپرسيم.به راستی ما برای پاسداری از دانشگاه چه کرديم؟! ما بزرگترها بايد قبول کنيم که کوتاهی کرديم. به راستی چرا ما اعتراض نکرديم.» وی به عدم اعتراض فعالين سياسی به وقايع اخير دانشگاه ها، خصوصا نصب گيت های امنيتی و احتمال شکل گيری لباس فرم در دانشگاه تهران، انتقاد کرد. دکتر احمد زيد آبادی، روزنامه نگار و دبيرکل سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکيم)، به عنوان سخنران بعدی اين مراسم گفت: «يقينا حکم اعدام برای آقاجری و همچنين حسن يوسفی اشکوری لکه ننگی است. اما عدم اجرای اين احکام نشان دهنده آن است که حکومت هم اگر واکنش جامعه را ببيند قادر به انجام هر کاری نيست.» وی در ادامه با اشاره به شرايط ايران گفت: «به اعتقاد من شرايط کشور عوض خواهد شد. به همين دليل ناراحتی من بيشتر به خاطر مسائل ديگر است. از جمله اين که ناشکيبايی که در حکومت وجود دارد به جامعه هم منتقل می شود و اين مساله بسيار نگران کننده است. به نظر من روشنفکران و فعالان سياسی و اجتماعی بايد در اين باب فکری بکنند. ما که از جمله نيروهای دموکراسی خواه هستيم اگر انتقادی از ما می شود ناراحت می شويم. نميدانم، شايد به خاطر شخصيت تاريخی ما باشد. به نظر من در اين زمينه بايد صحبت کنيم؛ چرا که گمان می کنم حل اين مساله تمرينی حداقلی از دموکراسی است.» در ادامه اين مراسم دکتر حبيب الله پيمان، فعال ملی مذهبی، با بيان اينکه ادبيات رمانتيک در زمينه آزادی بسيار زياد است، راهکارهای رسيدن به آزادی را بررسی کرد و گفت: «در ايران از نظر ادبيات آزادی کم و کاستی نداريم و زمان آن است که برای آزادی و به سمت آزادی قدم برداريم. مشکل اساسی ما در بعد استراتژيک و عقلانی است. همچنين ما با فقر تجربی مواجه هستيم، از اين رو مشکلات متعددی در راه آزاديخواهی ما ايجاد می شود.» پيمان در ادامه خاطرنشان کرد: «ما بايد تعريف درستی از آزادی ارائه دهيم. تعريف رسمی از آزادی خودش نوعی گرفتاری است. به نظر من آزادی يعنی آگاهی وجدان عمومی جامعه و تصميم گيری و بيان خواسته ها بر اساس همين وجدان. بسياری از افراد در جامعه در واقع آزاديخواه هستند. اما موانعی در زمينه فرهنگی و يا مذهبی دارند از اين رو حدی از آزادی برای تعريف آزادی بين افراد مختلف نيز بايد قائل شد.» سخنران بعد اين مراسم دکتر بابک احمدی بود. بابک احمدی ضمن تشکر از برگزار کنندگان برنامه و به ويژه هاشم آقاجری، به بررسی حرکات جنبش دانشجويی پس از بازداشت هاشم آقاجری پرداخت و گفت: «زمانی که آقاجری در زندان بود بسياری از دانشجويان تلاش هايی کردند. اما خيلی از روشنفکران هم بودند که می گفتند او را آزاد می کنند چون از خودشان است. از اين رو هيچ تلاشی نمی کردند. به نظر من اين مساله ناشی از يک بحران اخلاقی است که جامعه ما را فرا گرفته است. از اين جهت من بايد صراحتا بگويم که بد جايی گير کرده ايم.» دکتر احمدی در ادامه اظهار داشت: «پس از پيگيری های دانشجويان و حرکات جنبش دانشجويی در آبان ماه ۱۳۸۱، دکتر آقاجری از زندان آزاد شد و برسر عقايد خود ايستاد و آزاده ماند. قبل از انقلاب حکومت جابر بود. اما آن حکومت رفت اما آيا ما آزادی را به دست آورديم؟ خير. چرا که مخوف ترين دهه تاريخ معاصر ايران دهه ۶۰ بود.» احمدی اضافه کرد: «ديروز صحبت های مجيد توکلی، دانشجوی دانشگاه پلی تکنيک، را که می خواندم فکر کردم زندگی در جامعه ما چقدر ننگ بار است. از زمان روی کار آمدن فرهاد رهبر در دانشگاه تهران، او دستور داد که مرا به دانشگاه راه ندهند. اما امروز من پس از اين که از در جنوبی نتوانستم وارد دانشگاه بشوم، از در ديگری وارد شدم زيرا دانشگاه خانه من است نه خانه فرهاد رهبر، جای فرهاد رهبر در سازمان های اطلاعاتی است و جايی در دانشگاه ندارد.» بابک احمدی دوری از ادب و اخلاق در نقد کردن را زير سوال برد و يک طرفه قضاوت کردن و يک سويه نگری را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «جمع دانشجويان و جوانانی که اين مدت، هر چند کم شکل گرفته، اما نقاطی از اميدواری را در جامعه ايجاد کرده است.» دکتر محمد شريف، وکيل دادگستری، نيز در اين مراسم گفت: «ما وکلا هم امروز در شرايطی هستيم که از استناد به بديهی ترين قوانين و موازين تصويب شده جمهوری اسلامی هم خودداری می کنيم تا چشمان نگران پدر و مادری را نگران تر نکرده باشيم. نمی دانم اسم اين سانسور است و يا خودسانسوری. خودداری از بديهی ترين قوانين به اين دليل است که سياست دفاعی از موکلان را به شکلی تنظيم کنيم که پاسخی برای آن چشمان نگران داشته باشيم.» وی در ادامه شعر، چون چراغ لاله می سوزم در چشمان شما / ای جوانان وطن جان من و جان شما را به زندانيان کرد تقديم کرد. در پايان اين مراسم لوح های تقديری از طرف دانشجويان و دفتر تحکيم وحدت به ۷ نفر از فعالين سياسی، مدنی و حقوق بشری اهدا شد. در بخشی از متن اين لوح آمده بود: «اولين گرامی داشت روز آزادی بيان: باز هم می گويم اگر هزاران بار به بندمان کشند و به تيغمان کشند….به نام آزادی، به نام تفکر، به نام بيان آزادنه عقيده و تفکر، به ياد تمام کسانی که بر سر عقيده پايمردی کردند و تيغ کينه را به جان خريدند… آه اگر آزادی سرود می خواند، کوچک، کوچکتر حتی از گلوگاه يک پرنده». مجری برنامه با قرائت متنی که توسط دفتر تحکيم تهيه شده بود لوح های تقدير را به افراد منتخب اهدا کرد. اولين لوح تقدير به دکتر حسين بشريه اختصاص يافت که به علت عدم حضور وی در ايران دکتر يوسف مولايی، همکار دکتر بشريه، اين لوح را تحويل گرفت. در اطلاعيه دفتر تحيکم در اين خصوص آمده بود: «ضمن تقدير از اساتيدی که به حمايت از آزادی بيان می پردازند اين لوح تقديم می شود به استاد ممتازی که با بسط انديشه های آزادی خواهانه و دموکراتيک و تربيت شاگردان فراوان سهم عمده ای در گسترش آزادی بيان در کشور داشته و در نهايت نيز به دليل همين فعاليت ها از تدريس محروم شد.» دکتر مولايی در سخنان کوتاهی به عنوان يکی از وکلای منصور اسانلو گفت: «ما نمی خواهيم منصور اسانلو را آزاد کنند، مرخصی و يا حتی آزادی مشروط بدهند. ما تنها خواستاريم که در زندان با وی رفتاری انسانی و در خور انسان داشته باشند.» دومين لوح به جعفر پناهی، کارگردان سينما و فيلمساز، اختصاص يافت. در متنی که برای پناهی قرائت شد آمده بود: «در بخش نويسندگان و هنرمندان ضمن تقدير از کليه نويسندگان و هنرمندانی که در راه آزادی بيان و بسط فرهنگ و هنر منتقدانه تلاش می نمايند، اين لوح تقديم می شود به کارگردان ارزشمندی که قدم های موثری در اين زمينه، به واسطه ساخت دو فيلم انتقادی که هر دو توقيف شدند، برداشت.» پناهی طی سخنانی با بيان اين که در بسياری از کشور های دنيا جايزه های متعددی در زمينه حقوق بشر و آزادی بيان دريافت کرده است گفت: «اين هديه و لوح با ارزش ترين نشان حقوق بشری بوده است که تا امروز دريافت کرده ام، زمانی که در کشور خود و در بين مردم خود نشانی را دريافت می کنيم، بسيار با ارزش تر است. اميدوارم همچنان بتوانم روی حرف خودم بيايستم وحتی يک فريم از عقايدم را کم نکنم.» سومين لوح به عبدالرضا تاجيک، روزنامه نگار، اهدا شد. در متن اطلاعيه دفتر تحکيم در اين خصوص آمده بود: «در بخش فعالين عرصه اطلاع رسانی ضمن تشکر از کليه روزنامه نگاران و وبلاگ نويسانی که برای بسط آزادی بيان و دفاع از حقوق شهروندی تلاش می نمايند و با يادی از ده ها نشريه، هفته نامه و ماهنامه که به دليل فعاليت های آزاديخواهانه شان توقيف شده اند و همچنين با تشکر ويژه از خبرنگاران خبرگزاری ايلنا، به ويژه مدير عامل سابق آن اقای حيدری، اين لوح اهدا می شود به دبير سياسی سابق روزنامه های شرق، اعتماد و کارگزاران به پاس فعاليت های ايشان در زمينه آزادی بيان.» تاجيک در سخنان کوتاهی گفت: «من خود را لايق دريافت اين لوح نمی دانم و هر کاری که انجام داده ام را وظيفه خود می دانم. من از بابت کارهايی که نتوانسته انجام دهم از دانشجويان عذرخواهی می کنم.» چهارمين لوح به دکتر عبدالفتاح سلطانی، فعال حقوق بشری و وکيل دادگستری، اهدا شد. متن مربوط به اهدای اين لوح اين گونه بود: «با يادی از فعالين نهادهای حقوق بشری و وکلا از جمله آقايان باقی، شريف، دادخواه، مولايی، نيکبخت و ساير عزيزانی که به واسطه دفاع از قربانيان نقض حقوق بشر و آزادی بيان متحمل سختی های بی شماری شده اند اين لوح اهدا می شود به وکيل متعهدی که به واسطه تلاش هايش در شورای ملی صلح، کميته بازداشت های خودسرانه، کميته دفاع از حق تحصيل، کانون مدافعان حقوق بشر و… گام های موثری در جهت دفاع از آزادی بيان و حقوق بشر برداشت.» پنجمين لوح مشترکا به مجيد توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری، سه دانشجوی دانشگاه اميرکبير، اهدا شد: «در بخش دانشجويی با تقدير از تلاش های بيش از هزار دانشجو که در دانشگاه های مختلف کشور به جرم ابراز عقيده و دفاع از آزادی های آکادميک، دموکراسی و حقوق بشر با انواع محروميت های تحصيلی روبرو شدند و بيش از دويست دانشجويی که دستگير شده اند، اين لوح تقديم می شود به ۳ دانشجويی که به دليل فعاليت های منتقدانه شان مورد کين و نفرت مخالفان آزادی قرار گرفتند و با وجود حکم تبرئه بيش از پانزده ما در زندان ماندند.» توکلی در سخنان خود گفت: «از اهدا کنندگان اين جايزه تشکر می کنم. ما آزادی خود را مديون تلاش های ۱۵ ماهه دانشجويان، روشنفکران و فعالين مدنی و سياسی که در اين راه کوشش کردند هستيم. از تمامی فعالان سياسی، دانشجويی و حقوق بشری می خواهم به دور از هر نوع اختلاف با يکديگر در راه آزادی و دموکراسی گام بردارند.» ششمين لوح به مهندس کيوان صميمی، به عنوان فعال مدنی، اهدا شد. در اطلاعيه دانشجويان در اين خصوص آمده بود: «در ميان فعالين سياسی و مدنی ضمن تقدير از کليه کسانی که در سال های اخير با سخنرانی ها، نوشته ها و اعلام مواضع خود حامی آزادی بيان بوده اند اين لوح تقديم می شود به شخصی که فعاليت های ثمربخشی در نهادهايی چون شورای ملی صلح، کميته بازداشت های خودسرانه و کميته دفاع از حق تحصيل داشته است.» هفتمين و آخرين لوح نيز به محمدصديق کبودوند، فعال حقوق بشر و دبير سازمان حقوق بشر کردستان، اختصاص يافت. در اطلاعيه دفتر تحکيم در اين خصوص آمده بود: «در ميان فعالين جنبش های مدنی ضمن تقدير از فعايت های خيل کثيری از فعالين جنبش زنان که با احکام سنگين قضايی مواجه شدند و با يادی از فعالين کارگری و معلمان به ويژه اسانلو، مددی، رضوی، باغانی، اکبری و… اين لوح اهدا می شود به شخصی که به واسطه تاکيدش بر فعاليت های مسالمت آميز و به دور از خشونت و تاسيس سازمان حقوق بشر کردستان به حبس طويل المدت محکوم شد که همچنان هم در زندان به سر می برد.» همسر کبودوند، که لوح را به نمايندگی از او دريافت کرد، در سخنان کوتاهی گفت: «تمامی فعالان سياسی، حقوق بشری و … می خواهم اختلافات خود را کنار گذاشته و به صورت متحد قدم در راه آزادی و دموکراسی بگذارند.» در پايان نشان ويژه آزادی بيان نيز به منصور اسانلو، فعال کارگری و عضو سنديکای اتوبوسرانی شرکت واحد، اهدا شد. اسانلو در حال حاضر ۱۵ ماه است که در حبس به سر می برد. در اطلاعيه دفتر تحکيم آمده بود: «در نهايت تنديس آزادی بيان اهدا می شود به شخصی که به واسطه پيگيری حقوق همکارانش در داشتن سنديکا و پيگيری مطالبات آن ها از کار اخراج شد و پس از آن دو بار به زندان افتاد و همچنان در حين بيماری ها و سختی های فراوان در زندان به سر می برد. در پايان يادآور می شويم بی شک عليرغم آن که تمام سعی خود را در انتخاب برگزيده ترين افراد نموديم ممکن است انتخاب ما خالی از اشکال نيز نباشد. اميدواريم اين حرکت با ياری ساير گروه ها در سال های آينده هر چه باشکوه تر برگزار گردد.» مادر منصور اسانلو پس از دريافت جايزه به تشريح مشکلات فرزند خود در زندان پرداخت و ياری همه گروه های سياسی و حقوق بشری برای حمايت از زندانيان سياسی را خواستار شد. مادر اسانلو در اين زمينه گفت: «اسانلو را ۳ ماه پيش به زندان گوهردشت انتقال دادند و ديگر امکان مراجعه وی برای درمان به بيمارستان لبافی نژاد وجود ندارد. پسر من از مشکلات جسمی و روحی رنج می برد و بايد هر ماه برای معاينه و معالجه به بيمارستان لبافی نژاد تهران منتقل شود. او از تابستان سال پيش تا الان در زندان است و به علت سر ما به درد کليه مبتلا شده است.» به گفته مادر منصور اسانلو او را در چندين نوبت طبق برنامه نزد چشم پزشک نبرده اند و همچنين قلب او نيز در شرايط نامساعدی قرار دارد. وی در ادامه گفت: «اسانلو از مرخصی محروم است. ما دو هفته قبل که برای پيگيری کار منصور به دادگاه مراجعه کرده بوديم قاضی حداد، معاون امنيت دادگاه انقلاب تهران، به ما گفت شما چه می خواهيد؟ ۹ گروه ديگر بايد در مورد پسر شما نظر بدهند. اما اين را بدانيد او بعد از اتمام اين ۵ سال دوباره بايد ۵ سال ديگر هم نزد ما بماند. مطمئن باشيد نه او را بيرون می فرستم و نه منتقل می کنم. همين هست که هست.» در اين مراسم افراد و شخصيت هايی چون احمد زيدآبادی، مادر منصور اسانلو، ناهيد کشاورز، تقی رحمانی، هاشم صباغيان، شيوا نظرآهاری، همسر محمد صديق کبودوند، پروين اردلان، يوسف مولايی، بابک احمدی، حسين مجاهد، عبدالله مومنی، علی مليحی، محمد صادقی، جعفر پناهی، داود هرميداس باوند، رضا دلبری، فرشاد قربانپور، سعيد حبيبی، مجيد توکلی، احمد قصابان، فرشاد دوستی پور، محمد ملکی، کيوان صميمی، حبيب الله پيمان، مرضيه مرتاضی لنگرودی، محمد شريف، عبدالرضا تاجيک، اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، اعضای انجمن های اسلامی دانشجويان و دکتر هاشم آغاجری حضور داشتند. Copyright: gooya.com 2016
|