سه شنبه 5 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و رويداد ۲۸ مرداد۳۲ (بخش پايانی)، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
ستوان مهاجرانی (عضو سازمان افسران حزب توده و محافظ مخصوص سرلشکر زاهدی): "بعضی اوقات جلسهء هیأت وزيران در باغی ـ در قيطريه ـ تشکيل می‌شد که همگی در فضای باز، دُور ميزی می‌نشستند و من روی تپّه‌ای که مُشرف به باغ بود، پشت مسلسل موضع‌گيری کرده و هیأت وزيران و نخست‌وزير (سرلشکر زاهدی) در تيررس ِ آتش ِ من بودند."

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اشاره:

نقش حزب توده و خصوصاً سازمان افسران آن در جريانات منجر به ۲۸ مرداد ۳۲ از نکات بسيار مهم و در عين حال مبهمی است که هنوز بطور شايسته به آن پرداخته نشده . نگارنده در کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛ آسيب شناسی يک شکست» به گوشه هائی از اين مسئله پرداخته است. بعبارت ديگر: يکی از محوری ترين يا مهمّ ترين بخش های اين کتاب، توجهء نويسنده به نيروی حيرت انگيز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رويدادهای ۲۵-۲۸ مرداد ۳۲ می باشد (از جمله دستگيری غير منتظرهء سرهنگ نصيری توسّط يکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نيز، تهیّه و تکميل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای يک کودتای احتمالی).

نگارنده، در بخش ِ «نقش و نقشهء ديگر ِ مصدّق در ۲۸ مرداد»، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشياری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسيار – پس از ديدار با هندرسون(سفير آمريکا)، ضمن خالی کردن ميدان در روز ۲۸ مرداد ۳۲، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتيپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئيس شهربانی کل کشور و نيز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران يا ماندن در خانه های شان در روز ۲۸ مرداد، و يا با انفعال و عدم درخواست کمکِ مردمی از طريق راديو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و ديگر ياران مصدّق)، کوشيد تا ايران را از يک جنگ داخلی برَهانَد و يا از افتادن ايران به چنگ ِ«سپاه عظيم و رزم ديدهء توده ای ها» (بقول بابک امير خسروی) جلوگيری کند و...
در زير،بخش پايانی مربوط به سازمان افسران حزب توده و قدرت حيرت انگيز آن در آستانهء رويداد ۲۸مرداد ۳۲را می خوانيم.

****

بابک امير خسروی (عضو کميتهء مرکزی حزب توده) که از سازمان افسران حزب توده بعنوان «سپاه ِ عظيم و رزم‌ديدهء توده‌ای‌ها» ياد می‌کند۱، ضمن گزارش دقيق و مفصّل خود می‌نويسد:
«تقسيم‌بندی افسران حزب توده به رسته‌هائی چون هوائی، توپخانه، سوار، پياده، ژاندارمری، شهربانی، دانشجوی افسری و... بيانگر آنست که حزب توده در همهء ارکان و زوايای ارتش ـ حتّی در گارد جاويدان شاهی ـ رخنه کرده بود. آنچه واقعاً اهمیـّت دارد، بررسی اين امر است که پُشت ِ سر ِ اين ارقام: ۱۲۵ افسر توپخانه، ۱۸۰ افسر پياده، ۵۹ افسر شهربانی و غيره، چه مقدار تانک و نيروی زرهی و امکانات فرماندهی و مواضع حسّاس و اطّلاعاتی نهفته بود... با اطمينان می‌توان گفت که در تاريخ جنبش‌های سياسی در جهان، هرگز هيچ حزب و سازمان سياسی سراغ نداريم که توانسته باشد آن همه افسر را در يک حزب غير قانونی با ايدئولوژی کمونيستی گرد آورده باشد... سازمان افسران از يک جهت، واقعاً افسانه بود، البتّه نه به معنای قصّه و داستان بلکه به علّت امکانات و قدرتِ واقعاً فوق‌العاده و باورنکردنی‌اش به افسانه‌ای حماسی می‌ماند. وقتی سازمان (افسران) کشف شد، حتّی توده‌ای‌ها را به حيرت انداخت... درصد قابل توجـّهی از افسران جوان رزمی، فرماندهان تانک‌های «شرمن» به اضافهء برخی فرماندهان ردهء بالاترِ ارابهء جنگی، از اعضاء سازمان افسری بودند...»۲
فريدون آذرنور (از افسران بلندپايهء سازمان) می‌نويسد:
«تمام ۲۴۳ عضو سازمان افسران در تهران، در روز ۲۸ مرداد در انتظار دستور از بالا بودند که وارد عمل شوند. در بين آن‌ها، ۲۹ افسر هوائی، ۷ افسر توپخانه، ۹ افسر سوار، ۱۷ افسر پياده، ۲۵ افسر مهندس، ۲۳ افسر ژاندارمری بودند که هرکدام متناسب با وضع شغلی، امکانات خود را داشتند و...». سرگرد آذرنور توضيح می‌دهد:
«دربارهء نقش افسران شهربانی ِ عضو سازمان که هرکدام از آنها منشاء عملیـّات مهـّم شدند و غالباً موقعیـّت ممتازی داشتند، تاکنون سکوت شده است. تعداد آنها در تهران ۲۴ نفر و در تمام کشور ۴۷ نفر بود. دو نمونه‌ای که از نزديک با آنها آشنا شده‌ام بيان می‌کنم: مثلاً سروان جواد درميشيان ـ يکی از اعضاء سابقه‌دار سازمان نظامی(حزب توده) و رئيس کلانتری ناحيهء شاپور (سبزه ميدان) دارای نفوذ فراوانی بر رو ی شعبان بی‌مخ بود که دستورات او را کودکانه اجرا می‌کرد، و يا تظاهرات اوباش در ناحيهء ۱۰ صورت می‌گرفت که رياست آن به عهدهء سروان جواد صادقی ـ يکی از افسران با اتوريته، قدرت فرماندهی و مديریـّت استثنائی ـ بود که علاوه بر عضویـّت فعـّال در سازمان افسران، يکی از طرفداران و ارادتمندان پر و پا قرص دکتر مصدّق بود».
فرماندهی تانک‌های مستقر در اطراف منزل نخست‌وزير به عهدهء علی اشرف شجاعيان (عضو سازمان افسران حزب توده) بود. سرهنگ ممتاز در بارهء او می‌گويد: «شجاعيان روز ۲۸ مرداد، حماسه آفريد، در حالی که زخمی شده بود، با تانک ِ خود تا آخرين گلوله جنگيد و تلفات سنگينی بر مزدوران شاهنشاهی وارد ساخت».۳
ستوان يکم ايرج ايروانی عضو سازمان افسران حزب توده، فرماندهی بخشی از تانک را بر عهده داشت. وی روز ۲۸ مرداد، بدون اينکه دستوری از حزب دريافت کند، در خيابان‌های تهران سرگردان بود و عاقبت، وقتی کار ِ آشوبگران بالا گرفت، تانک او نيز در خدمت کودتاچيان قرار می‌گيرد و در يورش به خانهء مصدّق به کار می‌رود.
فريدون آذرنور (که در آن ایـّام مسئول ايالتی سازمان افسری در آذربايجان بود) در سخن از طرح تدارک قيام مسلّحانه در تبريز می‌نويسد:
«سازمان افسران می‌توانست با کمک ۵۰۰ توده‌ای زُبده، با چند عمليات هماهنگ، تبريز را بطور کامل تسخير کند». وی توضيح می‌دهد که اين تعهـّد سنگين بر اين اساس به عمل آمده بود که از يک گردان مستقل توپخانهء ۱۰۵ کوتاه آمريکائی که از ۴ آتشبار تشکيل می‌شد، سه نفر از فرماندهان از جمله ستوان يکم توپخانه کريم زندوانی، عضو سازمان افسری بودند و نفر چهارم افسر به کلّی بيطرفی بود. از يگانه هنگ رزمی در تبريز، چهار فرمانده گروهان، از جمله گروهان مأمور دژبان شهر (سروان پياده حسن سديدی و حسين زاده صديقی) و فرودگاه، فرمانده واحد کوماندو (سرگرد فريدون آذرنور)، واحد زرهپوش هنگ را رفيق ما سروان محمد صادق دلير آذر فرماندهی می کردند. فرماندهء ارابه‌های جنگی از هواخواهان ما و معاون دژبان که افسر بانفوذی در شهر و درعين حال فرماندهء واحد دژبان، عضو سازمان افسری بودند. فرمانده گروهان مهندسی لشکر (سروان مهندس ابوالقاسم اويسی) و سه نفر از افسران شهربانی از جمله ستوان يکم عبـّاس افراخته و مقدّم ـ رئيس رمز شهربانی ـ عضو سازمان افسری بودند و دو نفر ديگر هرکدام بنوبه، از مسئولين نگهبانی زندانيانی بودند که تسليح ۴۵۰ زندانی ِ فرقه [منظور زندانيان فرقهء دموکرات آذربايجان پس از شکست آن در آذر ۱۳۲۵ است] و آماده نمودن ِ آنها برای هرگونه عملیـّاتی بعهدهء آنان بود. چهار نفر از افسران کادر فرماندهی نيز جزو اعضای آزمايشی و يا هوادار ِ(سازمان افسران حزب توده) بودند».۴
آذرنور سپس اطّلاعات کوتاهی در مورد لشکر اروميه می‌دهد:
«اضافه بر فرماندهان واحدهای کوچک ـ که اغلب آن‌ها عضو سازمان افسری حزب توده بودند ـ می‌توان سرهنگٍ ستاد صديق يحيوی (فرماندهء هنگ سوار و پادگان سلماس)، سرگرد يعقوبی (فرماندهء گُردان و پادگان قره‌تپه)، سرهنگ دوّم صالح نجات (فرماندهء هنگ پيادهء رزمی اروميه) و سرهنگ جاويد (رئيس رکن ۲ لشکر رضائيه و آجودان مخصوص شاه) را نام برد...»۵
سروان محمـّد جعفر محمـّدی در تأييد نظر سرگرد آذرنور بر نيرومندی سازمان افسری، چند مورد ديگر را که خود بر آنها آگاهی دارد، می‌افزايد. سروان محمـّدی می نويسد:
«چهار نفر از افسران سازمان با درجات سرهنگ دوّم پياده (فتح‌الله پهلوان)، سرگرد پياده (عنايت‌الله پهلوان)، ستوان يکم توپخانه (قدرت‌الله پهلوان) و ستوان يکم هوائی (کامبيز دادستان) از خاندان سلطنتی بودند. سروان مهدی همايونی (از گارد سلطنتی شاه) از افراد نفوذی در ميان کودتاچيان بود... سروان پولاد دژ، از افسران برجستهء رکن دو (اطلاعات) و از همکاران نزديک سرتيپ تيمور بختيار و بسيار مورد اعتماد و مُشير و مُشار او بود... ستوان يکم عبدالله مهاجرانی از اعضاء سازمان افسری با واحد تحت فرماندهی‌اش، محافظ سرلشکر زاهدی که خودِ او را اسکورت می‌کرد. مهاجرانی پس از لو رفتن سازمان، در زندان می‌گفت:
«هر موقع زاهدی می‌خواست بخوابد، مرا صدا می‌کرد و می‌گفت: عبدالله من نياز دارم دو سه ساعتی استراحت کنم، تو آماده هستی؟ و من جواب می‌دادم: «بخواب تيمسار! راحت باش!»... و تيمسار با آرامش کامل بخواب می‌رفت و من روی صندلی پشت اتاق او تا ساعت بيداری‌اش می‌نشستم و از او مراقبت می‌کردم»۶
هنگامی که زاهدی همراه با اسکورتش به اصفهان رفته بود، ليست افسران سازمان نظامی کشف می‌شود که نام عبدالله مهاجرانی نيز در شمار ِآنها بود. از تهران به اصفهان تلگرافی دستور داده می‌شود عبدالله مهاجرانی بازداشت شود. زاهدی متوحّش می‌شود و تصـّور می‌کند عليه او کودتائی رخ داده است از بازداشت عبدالله جلوگيری می کند. سپس از تهران تلگراف حضوری می‌شود و زاهدی در تلگراف‌خانه حضور می‌يابد و از جريان دستيابی به دفتر رمز اسامی افسران سازمان نظامی آگاه می‌شود که نام عبدالله مهاجرانی نيز در آن ثبت بود. همان دَم از عبدالله سئوال می‌کند جريان چيست، دستور بازداشت تو را می‌دهند؟ اگر چيزی هست الآن بگو تا کمکت کنم. عبدالله جواب می‌دهد: «تيمسار! من در هيچ جريان و سازمانی نيستم، سوءتفاهم است برطرف می‌شود». ۷
ستوان مهاجرانی، بازداشت و روانهء زندان می‌شود... او در دادگاه به حبس ابد محکوم شد و پس از ۵ سال از زندان آزاد گرديد و به تلافی ِ تيری که در مغز زاهدی شليک نکرده بود، به سفارش اردشير زاهدی، در سازمان امور استخدامی کشور، استخدام و در پايان، بازنشسته می‌شود. ستوان يکم مهاجرانی، خود می‌گويد:
ـ «تقريباً يک ماه بعد از ۲۸ مرداد با يک دسته از ژاندارمری، مأمور حفاظت سرلشکر زاهدی شدم. ولی محافظين نخست‌وزير کودتا از سه نيرو تأمين می‌شدند: لشکر گارد، شهربانی و ژاندارمری. من موقعی که زاهدی در باشگاه افسران مستقر شده بود مأمور انجام آن شدم. سازمان نظامی از مأموريت من باخبر بود، بخاطر ندارم که در بارهء ترور زاهدی به سازمان نظامی مطلبی گفته باشم. لکن با ايمانی که به هدف خود و حزب داشتم، اگر دستوری در اين مورد می‌رسيد اجرا می‌کردم. مثلاً: بعضی اوقات جلسهء هیأت وزيران در باغی ـ در قيطريه ـ تشکيل می‌شد که همگی در فضای باز،دور ميزی می‌نشستند و من روی تپّه‌ای که مُشرف به باغ بود، پشت مسلسل موضع‌گيری کرده و هیأت وزيران و نخست‌وزير در تيررس ِ آتش ِ من بودند.... و يا اينکه در سفری که زاهدی به اصفهان داشت، هنگام شب در منزل کازرونی بيتوته کرد و من تا صبح با سلاح در دست، پشت اطاق خوابش کشيک می‌دادم»۸
در برابر ِ اين «سپاه ِعظيم و رزم ديدهء توده‌ای‌ها»، دکتر مصدّق ـ بعنوان وزير دفاع ـ بخاطر عدم ارتباط با بدنهء ارتش ـ در بی‌اطلاعی يا بی‌خيالی حيرت‌انگيزی، با طعنه و تمسخر، به شاه گفته بود:
ـ «حزب توده حتّی يک تفنگ هم نداشت تا چه رسد به تانک [لذا] پناهندگی شاهنشاه در کلاردشت (رامسر) از ترس يک عده کمونيست ِ بی‌اسلحه و تانک، حاکی از کمال تهـّور و شهامت بود!»۹

علی ميرفطروس

زيرنويس ها:

۱- امير خسروی،ص۷۴۳
۲- اميرخسروی،صص۷۰۹- ۷۱۰
۳- اميرخسروی،صص۷۱۱ و ۷۱۲
۴- اميرخسروی،صص۷۱۲ و ۷۱۳
۵- اميرخسروی،ص۷۱۳
۶- اميرخسروی،ص۷۱۵
۷- اميرخسروی،ص۷۱۵
۸- اميرخسروی،ص۷۱۶
۹- خاطرات،۳۷۹

http://www.mirfetros.com





















Copyright: gooya.com 2016