سه شنبه 12 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آزادی انديشه و بيان، از حقوق بنيادين بشر است! بيانيه سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) به مناسبت روز مبارزه با سانسور

هیأت سياسی ـ اجرايی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) همان گونه که پيشتر در پشتيبانی از فراخوان کانون نويسندگان ايران به پيشواز اعلام ۱۳ آذر به عنوان روز مبارزه با سانسور رفت، در آستانه اين روز ياد همه صاحبان قلم و فرهنگ سازان ايرانی را که قربانی رژيمهای سانسور و سرکوب شده اند، و به ويژه خاطره زنده يادان محمد مختاری و محمد جعفر پوينده را که ده سال پيش به دست مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران به قتل رسيدند، گرامی می دارد. بهترين پاسداشت ياد نويسندگان، شاعران و هنرمندانی که جان بر سر ادای سهم خويش در زنده نگه داشتن و غنا بخشيدن به فرهنگ سرزمين خود نهادند، عهدی است که امروز نويسندگان ايرانی ما را به بستن آن فرا خوانده اند، عهد به مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بيان.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آزادی انديشه و بيان، از حقوق بنيادين بشر است. در جامعه ای که اين حق انسانی در آن تضمين نشده باشد، زندگی می پژمرد و حرمت انسانی پايمال می شود. بدون آزادی بيان و انديشه، نه مردم سالاری قابل تصور است و نه مبارزه برای ساير اهداف انساندوستانه مانند عدالت اجتماعی. صد سال پيش، روشنفکران ايران مطبوعات را رکن چهارم مشروطه نام نهادند و ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل با نثار جان خود به نماد انسانی اين رکن تبديل شد.
قدرت سياسی، حتی اگر برخاسته از آرای مردم باشد، گرايش به پاسخگو نبودن و دستيابی به حقوق ويژه برای خود دارد. آزادی بيان و انديشه ضامن مقدمی است که می تواند اين گرايش را مهار کند و در برابر قدرت، نقد را بنهد. قدرت بدون نقد، به چيزی جز خودکامگی نمی انجامد. نقد قدرت تنها بر بستری از نهادينه شدن آزادی انديشه و بيان دست يافتنی است.
اما خطاست اگر جايگاه آزادی بيان و انديشه را در کارکرد آن در نحوه اداره مؤثر و عادلانه جامعه خلاصه کنيم. آزادی انديشه و بيان، به خودی خود حکم هوا برای تنفس انسان را دارد. ملموس ترين گواه درستی اين گزاره، رنجهايی است که هزاران هم ميهن ما بر خود هموار کرده اند تا تک تکشان به عنوان افراد بشر، بتوانند آزادانه بيانديشند و سخن بگويند: رنج زندان و شکنجه، رنج دوری از ميهن و عزيزانشان، رنج زيستن زير تيغ خودکامگانی که کمر بسته اند تا بيان را خفه کنند و انديشه را زندانی. اما جامعه روشنفکری ايران زير تيغ اين مستبدان نيز زنده مانده است و هر روز بر شمار خود افزوده است.
جمهوری اسلامی ايران کارنامه سياهی از سانسور و شکستن قلمها دارد. بنيانگذار اين نظام تنها چند ماه پس از رسيدن به قدرت علناً از اينکه از همان روز نخست صداهای مخالف را خفه نکرد و صاحبان آن صداها را به دار نياويخت، اعلام پشيمانی کرد. بهار آزادی به دست آمده از فرو ريختن بساط اختناق شاهنشاهی ديری نيانجاميد و شش ماه پس از بهمن ۵۷، نخستين دسته از مطبوعات ايران مورد يورش گسترده عوامل روحانيت حاکم قرار گرفت. پيش از آن نيز آشکار شده بود حکام جديد با آزادی انديشه و بيان، با آزادی هنر و فرهنگ سر سازگاری ندارند. موسيقی ايران، هنرهای تجسمی، تئاتر و سينما نخستين قربانيان تاريک انديشانی بودند که در همه اين هنرها، زوال مکتب خود را می ديدند. بسياری از خوانندگان و هنرپيشگان ايران يا جلای وطن کردند يا خانه نشين شدند. نظام اسلامی يکی پس از ديگری به سرکوب هنرها و قلمها پرداخت، تا اينکه در آغاز دهه ۱۳۶۰، روند تحميل فضايی بسته به جامعه ايران را تکميل کند.
اما انديشه و فرهنگ در ايران نابود نشد و هنگامی که با پايان جنگ هشت ساله ايران و عراق نخستين فرصتها برای گستردن فعاليت فرهنگی و هنری فراهم آمد، جامعه روشنفکری ايران با انتشار نشريه و کتاب گامهای مهمی در بازتوليد خود برداشت. در آن سالهای بسيار دشوار احيا و بازسازی جامعه فرهنگی کشور ما، شخصيتهايی مانند محمد مختاری و محمدجعفر پوينده در کنار بسياری ديگر از نويسندگان و شاعران ايرانی که اکنون ديگر از وجودشان محروم شده ايم و نيز ديگر اعضای جامعه روشنفکری ايران که امروز نيز به فعاليت و خدمت خود ادامه می دهند، سهم خود را در دوره ای جديد از فعاليت فرهنگی و هنری در ايران ادا کردند. اين دوره از آن رو دشوار بود که دستگاه سانسور و اختناق کماکان برپا بود و صاحب قلم و هنر می بايست آميزه ای از تهور و درايت را به کار می بست. شماری از اعضای کانون نويسندگان ايران، در دوره رياست جمهوری رفسنجانی به دست عوامل استبداد به قتل رسيدند و تا امروز هيچ مرجع قضايی به آن جنايات رسيدگی نکرده است، جناياتی که پيش از مختاری و پوينده، قربانيانی مانند اميرعلايی و زال زاده گرفته بود. آن زنده يادان، جان باختند تا فرهنگ کشورشان نميرد. جامعه فرهنگی ايران، پيشگام حرکتی شد که در ادامه خود، به انتشار ده ها روزنامه و نشريه پس از مسئوليت يافتن اصلاح طلبان در دستگاه اجرايی جمهوری اسلامی انجاميد. اما از آنجا که اين گشايش محدود فضا در حيات جمهوری اسلامی تنها يک سانحه محسوب می شد، رهبری جمهوری اسلامی بسيار زود دستور شکستن قلمها و بستن نشريات را داد. کارگزار حقيری مانند سعيد مرتضوی را مأمور کردند تا يکی پس از ديگری روزنامه ها و مجلات را تعطيل کند. اين پروژه در همان دوره مسئوليت اصلاح طلبان در دو قوه مجريه و مقننه به اجرا در آمد، بدون اينکه اصلاح طلبان بخواهند يا بتوانند گام مؤثری در مقابله با آن بردارند. هنگامی که اصلاح طلبان نخست قوه مقننه و سپس قوه مجريه را به رقبای اقتدارگرای خود واگذار کردند، ديگر از جامعه مطبوعاتی ايران چيز زيادی باقی نمانده بود. کار سانسور اين مابقی، به وزير ارشادی مانند صفار هرندی سپرده شد که در مؤسسه کيهان پيشينه سالها پرونده سازی و هتاکی عليه جامعه روشنفکری و فرهنگی ايران را داشت. اين وزير کابينه احمدی نژاد، عملاً ناشران مستقل کتاب را از فعاليت بازداشت و نشر کتاب را در معرض سانسوری قرار داد که در بيست سال اخير بی سابقه بوده است. اين وزير ارشاد، علناً فعالان عرصه سينما را تهديد به "زير پا نهادن" کرده است. ماهی نيست که بدون سخنان عتاب و خطاب و تهديدآميز اين مسئول دستگاه سانسور بگذرد. اين وزير، پشتگرم به حمايت رهبری است که هر از چندی خود مطبوعات را مورد حمله قرار می دهد.
در عرصه لگدمال کردن آزادی انديشه و بيان، کارنامه کمتر کشوری در جهان به سياهی کارنامه جمهوری اسلامی به ويژه در سه سال اخير است.
اما استبداد حاکم در اين دوره از سرکوب و سانسور نيز ره به جايی نخواهد برد. اکنون جامعه روشنفکری ايران پرشمارتر و فعالتر از آن است که وزارت ارشاد و قوه قضاييه جمهوری اسلامی بتوانند آن را خاموش کنند. روشنفکران و فرهنگ سازان ايران از طرق مختلف سانسور را خنثی می کنند و روزهايی را تدارک می بينند که دستگاه اختناق خود از نفس بيافتد. ما با حمايت از روز مبارزه با سانسور، اين فعاليت ارزنده را پاس می داريم.

هیأت سياسی- اجرايی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
۱۲ آذر ۱۳۸۷





















Copyright: gooya.com 2016