دوشنبه 25 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تحليل‌ها و پيش‌بينی‌های مُحتَمَل، احمد فعال

احمد فعال
جريان محافظه‌کاری به جز رئيس جمهور فعلی، اساساً گزينه ديگری برای جلب آراء مردم و يا رقابت مُحتَمَل با افراد شاخص و حتی افراد غير شاخص اصلاح‌طلب را ندارد. هر يک از گزينه‌های احتمالی از ميان اصلاح‌طلبان مانند آقايان کروبی، خاتمی، عبدالله نوری، ميرحسين موسوی و حتی مصطفی معين، در صورت حضور در صحنه انتخابات، برنده انتخابات خواهند بود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۱- قرائن و شواهد نشان می‌دهند که نظام جمهوری اسلامی ايران گزينه خود را برای دور دهم رياست جمهوری از هم اکنون تعيين کرده است. اين گزينه کسی نيست جز آقای دکتر محمود احمد نژاد.
الف) صدا و سيما که از آغاز رياست جمهوری دوره نهم به دليل رقابت پيشکسوت آن با آقای احمدی نژاد و شايد به دلايلی ديگر، رويه نسباً انتقادی نسبت به رياست جمهوری داشت، در چند ماهه اخير کاملا رويه همگرا و با ستايش‌های فراوان از وی همراه بوده است. به نظر می‌رسد که چنين رويه ای بيرون از تشخيص و مصلحت انديشی نظام جمهوری اسلامی صورت نگرفته باشد.
ب) جريان محافظه‌کاری به جز رئيس جمهور فعلی، اساساً گزينه ديگری برای جلب آراء مردم و يا رقابت مُحتَمَل با افراد شاخص و حتی افراد غير شاخص اصلاح‌طلب را ندارد. هر يک از گزينه‌های احتمالی از ميان اصلاح‌طلبان مانند آقايان کروبی، خاتمی، عبدالله نوری، ميرحسين موسوی و حتی مصطفی معين، در صورت حضور در صحنه انتخابات، برنده انتخابات خواهند بود. در مقابل هيچيک از گزينه‌های احتمالی محافظه‌کاران مانند لاريجانی، قاليباف، محسن رضايی، ناطق نوری = حسن روحانی، باهنر و حداد عادل و... نه تنها در مقابل اصلاح‌طلبان شکست قطعی خواهند خورد، بلکه اساساً فاقد رأی هستند. چه آنکه از نقطه نظر جامعه تمام افراد ذکر شده گزارشگر وضعيت موجود هستند.
توضيح اينکه، اگر از دوره چهارم انتخابات مجلس شورای اسلامی و دوره چهارم رياست جمهوری، به روند انتخابات و رفتار انتخاباتی جامعه توجه شود، انتخاب جامعه همواره حول افراد و جرياناتی است که يا بر اساس انتخاب ضد، واکنش فعال نسبت به وضعيت موجود بوده‌اند و با با انتخاب ناشناخته‌ها و بی‌تفاوت‌ها و افراد غير مشهور سياسی، واکنش منفعلانه نسبت به وضع موجود بوده‌اند. با اين وجود، همه آن واکنش‌ها بيرون از کنش آزاد جامعه رخ داده‌اند.
در نتيجه اين توضيح، کمترين تحليل نشان می‌دهد، افرادی که از وضعيت موجود نمايندگی می‌کنند، نمی‌توانند حداقل آراء قابل توجه را در انتخابات کسب کنند. اما شخص رئيس جمهور فعلی به عقيده پاره‌ای از نظرمندان و نيز به رغم ميل پاره ای ديگر از هواخواهان جمهوری اسلامی، تجسم واقعی آراء و افکار و رفتار نظام جمهوری اسلامی است. آنها معتقدند، آراء و رفتار شخصيت‌هايی چون خاتمی، نواختن پرده غير بر چهره نظام جمهوری اسلامی بود. چنانچه هر گاه به لحاظ حقوق مدنی و حقوق ذاتی و اساسی جامعه چشم به دولت‌های آقايان خاتمی و احمدی نژاد بدوزيم، به جز پاره ای از نوسانات جزئی و فصلی، تفاوت آشکاری ميان آنها وجود ندارد. آقای احمدی نژاد درون و برون نظام جمهوری اسلامی است و خاتمی ميان اين دو حوزه انفکاک ايجاد کرد. چنين تفکيکی نه تنها در سود حقوق ملی نبوده است، بلکه از نقطه نظر شرايط تصميم گيری، بر ضد حقوق ملی بشمار می‌رفت. چه آنکه آقای خاتمی و يا امثال دولت هاشمی رفسنجانی، با روش‌های دوگانه و مصلحت‌انديشانه و با نشان دادن ظاهر مدنی، امکان تصميم‌گيری را از جامعه رأی دهنده سلب می‌کردند.
ترديد نيست که نظام جمهوری اسلامی دارای توانايی انعطاف پذيری و واکنش‌سازی‌های مناسب با مناسبات داخلی و بين‌المللی است. به موجب واکنش‌ها و انعطاف پذيری‌های مناسب، در هر دوره يک فرد و يا يک جريان سياسی، درون نظام را بازنمايی می‌کردند. روزگاری آراء و رفتار ميرحسين موسوی، چهره جمهوری اسلامی را بازنمايی می کرد و روزگاری ديگر، به دليل تغيير بعضی از شرايط داخلی و خارجی، اين چهره در آراء و رفتار دولت آقای هاشمی رفسنجانی، بازنمايی شد و امروز به دليل خطر استحاله پذيری از ناحيه دولت حجت الاسلام خاتمی و تنگ شدن حلقه‌های محاصره تهديدها از درون و بيرون مرزها، چهره واقعی نظام جمهوری اسلامی در دولت آقای احمدی نژاد بازنمايی شده است. دولت آقای خاتمی نابازنماينده رژيم جمهوری اسلامی بود. اگر آقای خاتمی و ساير اصلاح‌طلبان در پی تشنج‌زدانی در نظام جمهوری اسلامی هستند، خوب بود با همين دولت دست دوستی دراز می‌کردند و کار اصلاح را از همين دولت شروع می‌کردند. مابقی تشنج‌ها در سطح داخلی و خارجی، جزيی از مقومات هر نظامی است که کوشش دارد، فتنه از کام جهان برکند و عالم در کام ايدوئولوژی هضم کند.
اما چنين بازنمايی‌ای در نقطه نظر جامعه، وجود ندارد. تصويری که هر فرد از خود دارد با تصويری که ديگران از او دارند، متفاوت و گاه وارونه است. تصويری هم که يک نظام سياسی – اقتصادی و يک حزب و يک گروه سياسی و يک شخصيت سياسی از خود ارائه می‌دهند، با تصويری که ديگران و يا جامعه از آنها دارد به کلی متفاوت است. اين تفاوت‌ها وقتی بيشتر می‌شود که سانسورها بيشتر می‌شوند. از نقطه نظر جامعه، دولت آقای احمدی نژاد به دليل نفی نظام مديريت پيشين و مديران فعلی، انديشه و آراء و واکنش‌های او، زبان و بيان عاميانه گذار از وضعيت موجود است. بنابراين آقای احمدی نژاد به يمن پاره‌ای از مواضع هنوز در بخش کثيری از جامعه نماينده وارونه وضع موجود (نابازنماينده) بشمار می آيد. و نيز به يمن اينکه او تنها کسی است که با بعضی از شعارها و وعده‌ها، بخش مهمی از جمعيت حاشيه نشين را که در شرايط فقدان چشم انداز سياسی روشن در برابر وعده‌های اقتصادی واکنش نشان می دهند، می‌تواند به طرف خود جلب کند.
توضيح اينکه، بنا به مطالعات آمارتياسن، مردم ميان آزادی و معيشت، حتی در شرايط سخت محروميت، به گزينه آزادی رأی خواهند داد. اما اشتباه آمارتياسن اين بود که نتوانست مقياس خود را در چشم‌اندازهای مختلف به محک بگذارد. حقيقت اين است که جامعه در شرايط وجود بيان روشنی از آزادی‌ها به آزادی رأی می‌دهند. و در صورت فقدان چشم انداز سياسی روشن و يا بيان روشنی از آزادی‌ها و حقوق ملی، جامعه به گزينه‌هايی روی می‌آورد که به وعده‌های معيشتی آنها نزديک‌تر باشد.
ج) نظام جمهوری اسلامی از آغاز بر دو شانه چپ و راست طرفداران خود استوار بود. بازوی راست شامل نيروهای سنتی مذهبی، مانند روحانيت و مراجع مذهبی و نيروهای سنتی بازار، و بازوی چپ شامل نيروهای راديکال نظامی و اقشار ضعيف و حاشيه نشين جامعه هستند. با اين تقسيم بندی، دولت آقای احمدی نژاد تنها برای جهان مسئله نبوده است. تنها در سطح مناسبات بين الملل نبوده که به شدت از سياست تشنج‌گرايی پيروی کرده باشد، در سطح مناسبات داخلی نيز نه تنها برای طيف گسترده ای از تکنوکرات‌ها، اصلاح‌طلبان و ليبرال‌ها، تا حد دشمن اصلی تلقی می‌شود، بلکه در سطح خود نظام جمهوری اسلامی، به شدت مسئله‌ساز بوده است. به طوری که امروز شاهد هستيم، اين دولت و به ويژه شخص رئيس جمهوری، بازوی راست نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است. افشاگری‌های پاليزدار، بخشی از جريان مبارزه جويی دولت عليه بازوی راست نظام جمهوری اسلامی بود. هر چند دولت خود را از ماجرای پاليزدار پرهيز داد، اما ليست مفسدان اقتصادی که رئيس دولت بيش از سه سال است که همراه خود دارد، و مانع تراشی‌های نظام مديريت و پايگان‌های اجتماعی آنها در مصادر حکومت، بگونه‌ای هستند که نوع مبارزه جويی دولت را از همين جنس می‌سازد.
با وجود همه مشکل‌سازی‌ها و مسئله‌سازی‌های دولت در تمام زمينه‌های داخلی و خارجی و با وجود مسئله سازی‌ها و مشکل سازی‌ها برای نظام جمهوری اسلامی، تا حدی که دولت او را نوعی ساختارشکنی و بنيادبرافکنی عليه نظام تلقی کرده‌اند، پيش‌بينی می‌شود که کماکان شخص احمدی نژاد تنها گزينه جمهوری اسلامی در دور بعدی انتخابات است. زيرا از نقطه نظر نهايی نظام جمهوری اسلامی، اين دولت با وجود همه مشکل سازی‌هايی که بر دست و پای او بسته است، در چهار سالی که گذشت، اگر با خواب خوش شب‌ها را سرنکرده‌اند، اما از کابوس دو دوره گذشته فاصله بسيار گرفته‌اند.
۲- اما چرا معتقديم که در دور جديد انتخابات، اصلاح طبان برنده اين انتخاب خواهند بود؟ بازهم در اينجا با نوع واکنش جامعه روبرو هستيم. از نقطه نظر بسياری از مخالفان دولت، وضعيتی که در اين دوره گذشت به حدی آشکار بود که اگر جريان محافظه‌کاری بخواهد وفادارترين طرفداران خود را هم متقاعد کند، ترديدهای جدی وجود دارد. آنها معتقدند که می‌توانند فهرست مطولی از تناقض‌ها و دو گانگی‌ها ارائه دهند. همچنين می‌توانند به اين فهرست، فهرست ديگری از مصلحت انديشی‌ها که با هر اصلی مغايرت دارند، بيافزايند و سرانجام می‌توانند فهرستی از جعل سازی‌ها و نعل وارونه زدن‌ها ارائه دهند، که همه ترديدها را از ميان خواهد برد. هر فرد می تواند در محيط خود، با اصول‌گرايان سرسختی برخورد کند که باور آنها به وضعيت موجود، به شدت سست شده است. جامعه رأی دهنده تنها حاشيه نشينان نيستند، که بخش مهمی از حاشيه نشينان نيز اکنون فهرستی از تناقض‌ها و دوگانگی‌ها را در حافظه خود دارند. جامعه شهری نيز بر اساس واکنش، به انتخاب ديگری روی خواهد آورد.
توضيح اينکه، برای هر فرد و هر جامعه دو مدل انتخاب‌کردن و دو مدل تصميم‌گيری وجود دارد. در يک مدل، کنش آزادی فرد و جامعه فعال می‌شود و در مدل ديگر، واکنش‌هايی است که جامعه و فرد در برابر گروه بندی‌های قدرت انجام می‌دهد. در مدل نخست همواره انتخاب ميان خوب و خوبتر و در مدل دوم، انتخاب ميان بد و بدترتر انجام می‌شود. هر فرد و هر جامعه در شرايط آزادی و کنشگری و در شرايط تعادل هنجارهای اخلاقی، حتما در مدل اول دست به انتخاب خواهد زد. به عبارتی، انتخاب بر اساس بد و بدتر علائم آشکاری از واکنش‌سازی و عدم تعادل در هنجارهای اخلاقی است.
بر اساس اين توضيح، جامعه ايرانی حسب آنکه اغلب انتخاب‌های خود را از روی واکنش آنجام داده و می‌دهد، در واکنش به وضعيت آشکاری که متاسفانه دولت کنونی پديد آورده است، گزينه خود را از ميان اصلاح‌طلبان انتخاب خواهد کرد. اما بايد به جد خاطر نشان ساخت، چنين انتخابی هر چند با يک موج عمومی همراه باشد، اما چون فاقد تموج وجدان عمومی است و تنها در سطح افکار عمومی ايجاد می‌شود، هرگز نبايد به مثابه توجه جامعه به اصلاح‌طلبان تلقی شود.
۳- جريان اصلاحات بدون اينکه کمترين ترديدی درباره امکان رد صلاحيت حجت الاسلام خاتمی در سر داشته باشد، حضور وی را بزرگترين و تنها شانس پيروزی در انتخابات و تنها شانس نجات کشور از وضعيت نابسامان موجود می‌شناسد. آنها نه تنها درباره آقای خاتمی کمترين ترديدی به خود راه نمی‌دهند، حتی درباره نامزدی آقای ميرحسين موسوی، بر اين گمان هستند که رد صلاحيت وی به دليل هزينه سنگينی که برای نظام جمهوری اسلامی و برای شورای نگهبان و جريان اصول‌گرايی پديد می‌آورد، تقريبا غير ممکن است. اما آنها هرگز از خود سؤال نمی‌کنند، چگونه و با کدام محاسبه و کدام قياس، هزينه رد صلاحيت ۱۳۰ نماينده رسمی مجلس ششم را از هزينه رد صلاحيت يک تن بيشتر می‌دانند؟
در صورت عبور احتمالی آقای خاتمی از صوابديد (فيلتر) شورای نگهبان، از هم اکنون به دلايل مختلف می‌توان او را به عنوان دهمين رئيس جمهور نظام جمهوری اسلامی تلقی کرد؟ از جمله اين دلايل اينکه: با وجود بسياری از بی مهری‌ها و اهمال کاری‌های دولت آقای خاتمی با آراء و خواست‌های آشکار جامعه، و با وجود آنکه قاطبه جامعه بر اين عقيده هستند که خاتمی کسی نيست که خواست آنها را نمايندگی کند، با اين وجود هنوز بخش کثيری از جامعه معتقد است، تنها از راه خاتمی می‌توان از وضعيت موجود عبور کرد. اين بخش از جامعه (آگاه يا ناخودآگاه) بر اين عقيده است که عبور از شرايط موجود به خواست آگاهانه آقای خاتمی بستگی ندارد. آقای خاتمی خواه و ناخواه وسيله عبور از خاتمی خواهد شد، تنها بايد بعضی از شرايط داخلی و بين المللی با وضعيت عبور هماهنگ و همراستا باشند. اين حقيقتی است که هر قدر آقای خاتمی و بعضی از دوستان او بدان آگاه نيستد، اما بخش‌هايی از موافقان و مخالفان او بدان آگاه هستند. از همين روست که مخالفان حجت الاسلام سيد محمد خاتمی نه به حيث انديشه‌های او، بلکه به حيث نقش تاريخی که او در وضعيت عبور می‌تواند ايفاء کند، با حضور وی در صحنه انتخابات مخالف هستند. آنها تجربه هشت سال گذشته را پشت سر دارند و اکنون در زمان پيشارو، هرگز اجازه نخواهند داد تا با دغدغه‌های "بحران عبور"، شب را صبح کنند. زمانی که حجت االاسلام جنتی در فردای بعد از پيروزی دولت آقای احمدی نژاد گفتند : اکنون از فردا شب را به آسودگی سر به بالين می‌گذاريم (نقل به مضمون)، ناظر به همين حقيقت بود. بنابراين پيش بينی می‌شود که متصديان حکومت جمهوری اسلامی برای پرهيز از نيش خوردن دو بار از يک سوراخ، از نامزدی جناب آقای خاتمی به جد جلوگيری کنند. اکنون دو راه پيشاروی اين متصديان قرار دارد. يا آنکه به انتظار نامزدی وی بنشينند و مستقيماً از حضور وی در انتخابات خودداری کنند و يا آنکه بنا به شناختی که از خط و مشی مصلحت انديشانه و طبع سازشکارانه آقای خاتمی سراغ دارند، وی را مجبور به امتناع از نامزدی و يا ادامه راه نامزدی کنند. به نظر انتخاب راه دوم برای نظام جمهوری اسلامی معقول تر باشد.
۴- حزب اعتماد ملی، به رهبری حجت الاسلام کروبی، يکی از آلترناتيوهای مهم انتخابات رياست جمهوری است. حجت الاسلام کروبی به دليل فقدان تئوری‌های علمی و فقدان تئوری‌های سياسی، نه تنها دارای هيچ برنامه سياسی و اقتصادی نيست، و نيز نه تنها هيچ تعريفی از مفاهيم دموکراسی، دموکراسی دينی، آزادی، مدنيت گرايی، حق و حقوق بشر، در سر ندارد، بلکه هيچ تعريفی از اصلاحات که در خور نظام حداقل‌ها باشد، ارائه نکرده است. به عکس کارنامه سياسی او اقدامات فراوانی را در ضديت با اصلاحات و اصلاح‌طلبان، را گزارش می‌کند. برنامه سياسی و اصلاحی او رعايت حقوق مخالفان در چارچوب همين وضعيت موجود است. به عبارتی، هر چند حجت الاسلام کروبی نسبت به بسياری از اصلاح‌طلبان صادقانه‌تر عمل کرده است و حضور او را در عرضه انتخابات با هر شرايطی موجه‌تر از ساير اصلاح‌طلبان جدی و اصلاح‌طلبان ساختارشکن نشان می‌دهد، اما برنامه اصلاحات او رعايت حقوق مخالفان در چارچوب تمام ظرفيت‌ها و بن‌بست‌های موجودِ همين نظام و همين قانون اساسی است. در حقيقت حجت الاسلام کروبی، بن‌بست‌های موجود در قانون اساسی را نه در مفهوم بن‌بست، بلکه در مفهوم انحراف از قانون تلقی می‌کند. او محدوديت‌های قانون اساسی را به منزله بن‌بست‌های قانون اساسی تلقی نمی‌کند، بلکه بنا به تعبير درست سالهای ۱۳۶۰ اين محدوديت‌ها را شامل خط‌وط قرمزی می‌شناسد که دامنه رفتارهای مجاز و غير مجاز خود جامعه را تعريف می‌کند.
توضيح اينکه، امروز وقتی بسياری از گروه ها از خطوط قرمز سخن می‌گويند، مراد اغلب آنها ايستادگی بر سر آخرين مواضع اصولی است که با هر مصلحت انديشی و با هر انعطاف پذيری، نمی‌توان از آنها گذشت. وجود چنين مواضعی، به مثابه پذيرش اصول نهايی، در زمره تعهد اخلاقی سياست ورزی محسوب می شود. اما نبايد فراموش کرد که اصطلاح خط قرمز در زمانی پديد آمد، که مراد چنين اصولی نبود که يک گروه سياسی و يا يک نظام سياسی بايد رعايت می کرد و يا نمی کرد. در آن زمان خطوط قرمز حد جامعه را تعيين می‌کرد. محدوده‌ای که هيچکس نبايد و نمی توانست از آن پافراتر نهد.
حجت الاسلام کروبی، همه ويژگی‌های يک شخصيت جاه‌طلب را داراست: پُرکار، پُرانرژی، دارای منافع حزبی، سرسخت در اصول و در عين حال کاملا انعطاف پذير و مصلحت انديش بر سر همان اصول. او سومين مقام مديريتی نظام جمهوری اسلامی را در کارنامه خود ثيت کرده است. با اين وجود کسب مقام دومی تا جايگاه رياست جمهوری، خلاء بزرگی است که حجت الاسلام کروبی را از هر گونه تلاش باز نمی‌دارد. از دور نهم رياست جمهوری، وقتی يک شب را تا صبح، نتيجه را آن ديد که اصحاف کهف ديده بودند، از آن زمان تا کنون، بسياری از شب‌ها را با رؤيای فراز و فرود در کاخ رياست جمهوری، به بالين می‌رود. صبح روز بعد از انتخابات، زمانی که از خواب کهف برخاست، و موقعيت خود را در جايگا رياست جمهوری نيافت، سرسختی و مخالفت‌ها، او را تا مرز اپوزسيون برانداز پيش برد. محتمل اگر نبود بعضی از سفارش‌ها و مصلحت‌ها، او هرگز راه مماشات با نظام جمهوری را پشت سر نمی‌گذاشت. بنابراين، از آنچه گفته شد، حاصل اين نتيجه است که جناب حجت الاسلام کروبی برغم بسياری از نظرها و وعده‌ها به هيچ مجمعی از شيوخ که او را به رأی شيخوخيت تسليم کند، تمکين نخواهد کرد. او محتملا تا آخر بر سر موقعيت نامزدی خود در دهمين دوره رياست جمهوری پافشاری خواهد کرد.
دومين پيش بينی که در باره شخص آقای کروبی می‌توان ارائه داد اين است که شخص ايشان در صورتی که يگانه منتخب و کانديدای اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست جمهوری باشد، به طور قطع از هم اکنون می‌توان او را دهمين رئيس جمهوری ايران ناميد. از همين رو پيش‌بينی می‌شود که آقای کروبی نيز به سادگی و بدون کمترين هزينه توسط شورای نگهبان حذف خواهد شد. اما در صورتی که اصلاح‌طلبان پس از حذف خاتمی به گزينه‌های ديگری چون مصطفی معين روی آورند، و متقابلا کارگزاران به دليل عدم توافق به روی اين گزينه به منتخب ديگری چون محمد هاشمی، کرباسچی و يا فردی چون عطريان فر و يا حتی حجت الاسلام حسن روحانی روی آورند، آقای کروبی به دليل فراهم شدن امکان تقسيم آراء جامعه و اصلاح‌طلبان، نامزدی آقای کروبی از صوابديد شورای نگبان به سلامت بيرون خواهد جست.
در اين ميان تنها رهنمود اصلاح‌طلبان اين است که در صورت اتفاق چنين رويکردی، وقتی نامزدهای چندگانه آنها از صوابديد شورای نگهبان گذشتند، فردای پس از تأييد نامزدی، همه به سود انتخاب يک نامزد واحد از صحنه رقابت کنار روند.

[email protected]
www.ahmadfaal.com





















Copyright: gooya.com 2016