یکشنبه 6 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ميرحسين موسوی: با روند موجود تحقق چشم انداز امکان پذير نيست، ايلنا

- عده‌‏ای شعار عدالت را به ابزاری پوپوليستی برای جذب آراء تبديل کرده‌‏اند

تهران- خبرگزاری کار ايران
ميرحسين موسوی تصويری از آخرين ديدگاه‌های خود در قبال توسعه، عدالت و روابط بين‌المللی ارائه داده و به مدعای چپ و سوسياليستی بودن سياست‌های اقتصادی دولت خود پاسخ گفته است.

به گزارش"ايلنا"، موسوی درباره عدالت به مثابه تراز ديدگاه‌های حضرت امام(ره) در سال‌های بعد از جنگ سخن گفته و سياست‌های اقتصادی و تجاری کنونی را به نقد کشيده است. خواندن اين گفت‌وگو تصوير دقيق‌ترين دستگاه ذهنی «مهندس« در آستانه سال انتخابات را ارائه می‌دهد...
اين روزها نام ميرحسين موسوی با فعال شدن «جمعيت توحيد و تعاون» که تشکل نزديکترين ياران وی است و همايش «تبيين الگوی زيست مسلمانی» را برگزار کرد و راه‌اندازی وب‌سايت " کلمه" بيشتر بر سر زبان‌هاست.
اين تکرار نام و ياد موسوی به‌دنبال جلسه تاريخی‌‌اش با سيدمحمد خاتمی و اعلام عمومی توافق‌شان بر سر نامزدی قطعی رئيس يا وزير دولت دفاع مقدس به اوج رسيد. مصاحبه مجله "صنعت و توسعه" با ميرحسين موسوی پيش روی شماست.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بنظر شما ميزان تحقق شاخص‌‏های توسعه و نسبت آن با آرمان های مورد نظر امام (ره)و انقلاب تا چه اندازه است ؟
آرمان حضرت امام (ره) تحقق يک جامعه اسلامی بود البته با تاکيد روی اسلام ناب محمدی. در نگاه ايشان "اسلام ناب محمدی" اسلام مدافع آزادی واستقلال و مستضعفين و کوخ نشينان و در مقابل اسلام مرفهين بيدرد ، اسلام آمريکايی ، اسلام متحجرين و اسلام شاهنشاهی بود. سخنان چند سال آخر عمر مبارک حضرت امام پر از اشارات صريح به تقابل اين دو اسلام بود . بنظر بنده ايشان تصور روشن و خارق العاده ای از وظايف دولت مدرن داشت و تنها "اسلام ناب محمدی" را رها بخش برای مردم و مشکل گشا برای وظايف يک نظام اسلامی امروزين می دانست.

يعنی مقايسه ارقام عملکرد نشان دهنده اين انطباق هست؟
با اين نگاه احتياجی نيست که ليستی از پيشرفت ها ورشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بدهيم تا نسبت توسعه و آرمانهای ايشان مشخص شود . چرا که در اين نگاه قبل از اين ليست ظهور انسانهايی طراز اسلام ناب محمدی بمعنی تحقق کامل اين آرمان است . بهمين دليل ايشان تحقق آرمانش را در کودک سيزده ساله ای می يابد که همه هستی اش را به قربانگاه می برد تا اسلام و ايران را حفظ کند . می خواهم نتيجه بگيرم که با گذشت سی سال از پيروزی انقلاب و بيست سال از وفات حضرت امام (ره) بايد برای درک آرمانهای انقلاب و امام زاويه ديدمان را عوض کنيم و با تغييری که در افقهای نگاهمان به جامعه و جهان بوجود آمده لازم است با رويکرد هر منوتيکی با آن دوره روبرو شويم . وگرنه ما نمی توانيم به سادگی نه تمثيل شهيد فهميده را درک کنيم و نه آنکه بفهميم چگونه می تواند يک موی کوخ نشينان بر همه کاخ نشينان و مرفهين بيدرد ارجحيت داشته باشد . بنده البته بعنوان يک قضاوت ميخواهم بگويم آن افق ديد ظرفيت شکوفايی سياسی و اقتصادی و اجتماعی را بشکل خارق العاده ای داراست . نمونه اش را می توان در شاخص های توسعه کشور همزمان با يکی از طولانی ترين و خونين ترين جنگهای تاريخ کشورمان ديد . اميدوارم روزی بيطرفانه پرونده دهسال تلاش در توسعه کشور که يکی از آنها پيشبرد امور طراحی و اجرا ی صدها پروژه بعنوان طرحهای انقلاب بود ، گشوده شود . طرح مبارکه و راه بافق بندر عباس ، مس سر چشمه ، کوره دوم ذوب آهن و صدها پروژه ديگر نمونه هايی از اين طرحها بودند.

رويکرد سياست خارجی کشور در سه دهه گذشته و مدعای دولت کنونی در باره بازگشت به خط امام در سياست خارجی را چگونه ارزيابی می کنيد؟
من نظر خودم را می گويم. در مورد مشابهت و تفاوت با نظرات ديگر قضاوت با شماست . به نظر من پايبندی به اصولی که براحتی از نظرات حضرت امام (ره) و متون معتبر انقلاب قابل استخراج است بهترين را ه تامين منافع حياتی و منافع ملی ماست . به شرطی که با ماجراجويی و حادثه آفرينی همراه نشود . ما احتياج به تجزيه و تحليل واقعگرايانه از امور بين الملل و جهان و درک بدون توهم از فرصت ها و تهديدها داريم . همه اينها اگر با درک روشن و بدون خيال پردازی از تواناييهای ملی و با يسته های اعتقادی و اصولی همراه نباشد نتيجه نخواهد داد . بنده اعتقاد دارم داشتن شرايط اقتصادی و سياسی مطمئن در داخل برای اعمال و پيگيری سياست خارجی فعال و قدرتمندانه ضروری است . سرنوشت وحدت ملی پيرامون منافع حياتی و ملی کشور از موفقيت در سياست خارجی جدايی ناپذير است . ما برای تامين حداکثر منافع خودمان در رابطه با جهان بايد مزيت های نسبی خودمان را بخوبی بشناسيم و بصورت عاقلانه و فعال از آنها در روابط بين الملل استفاده کنيم . سياست های تنگ نظرانه داخلی که دايره طرفداران نظام را کم کند و يا سياستهای اقتصادی که نتواند عدالت را کنار توسعه و رشد سريع دنبال کند ضمن آنکه منابع داخلی را بهدر ميدهد موقعيت مارا در جهان تضعيف می کند . ما بايد بررسی کنيم تا چه اندازه از موقعيت و ظرفيت های ژئو استراتژيکی و ژئو پليتيکی خودمان در سياست خارجی استفاده می کنيم.
بنده به زبان تمثيل می گويم که برای مجاب کردن غرب و وادار کردن آنها برای دست کشيدن از سياستهای مخاصمت آميز ، بيش از انکه احتياج داشته باشيم نيويورک و پاريس ويا لندن را مجاب کنيم ، احتياج به حضور خردمندانه و فعال در اسلام آباد و انکارا و باکو و دوشنبه و ايروان و کابل داريم . يادمان باشد که در زمان حضرت امام (ره) و دوران دفاع مقدس وقتی رييس جمهورمان به پاکستان رفتند مردم لاهور در استقبال ، ماشينی را که ايشان و ضياء الحق در آن سوار بودند روی دست بلند کردند . سئوال بايد اين باشد که آيا ما اين ظرفيت ها را گسترش داده‌‏ايم ؟ آيا آنها را در همه زمينه های اقتصاد ی و سياسی و فرهنگی نهادينه کرده ايم ؟ ما کمتر توجه کرده ايم که ابزار و دارايی ما در چانه زنی يا مقابله با دشمنانمان همين مزيت های نسبی ما در جهان اسلام و منطقه است.
اين ظرفيت هم متاثر از جغرافيای سياسی کشور ماست و هم بر آمده از قدرت و نفوذ انقلاب اسلامی و اصول نشات گرفته از آنست . پرواز صدها هواپيما از ايران به دبی جز آنکه بازارهايمان را با کالاهای مصرفی بنجل پرکنيم و جيب دشمنانما ن را پرکنيم کمکی به تقويت ما در خليج فارس نمی کند . ما با يد برای حفظ امنيت خودمان در خليج فارس عمق استراتژيک داشته باشيم . برای اينکار همانطور که برای اقتصاد برنامه های پنج ساله می نويسيم بايد استراتژی و برنامه روشن داشته باشيم . همه ما ها به اسم خليج فارس حساس هستيم ولی توجه نداريم که همه کشور هايی که با ما در يک حوزه تمدنی بزرگ و درخشان سهيم هستند به اين اسم حساس هستند و آيا ما از اين ظرفيت استفاده کرده ايم و يا توانسته ايم چه با فعاليت های ديپلما تيک و چه توسعه تاسيسات زير بنايی به کشور های همسايه مخصوصا آسيای مرکزی و قفقازاين عمق استراتژيک را ايجاد کنيم . دقت در مشکلات ورود ما به سازمان همکاريهای شانگهای بخوبی علامت های بيراهه رفتنمان را نشان می دهد . گمان می کنم خط امام می‌‏توانست و ميتواند راه حل‌‏های ديگری را برای تامين منافع حياتی و ملی ما نشان بدهد.

در مورد توهم اعمال سياست های چپ و شبهه سوسياليستی در دوران دفاع مقدس و انگاره زدايی از اين ديدگاه تاريخی نظرتان چيست ؟
در سئوال اصطلاح چپ بصورت منفی بکار گرفته شده ولی در اول انقلاب ودر آن دهه جريان چپ همين جريان خط امام خط دفاع از محرومين و مستضعفين خط برنامه ريزی و خط توسعه و خط آزادی بود . و اين چپ ربطی به سوسياليسم نداشت و دنبال اعمال سياستهای سوسياليستی و شبه سوسياليستی نبود . اين جريان که اکثريت مردم را نمايندگی می کرد در مجلس و دولت اکثريت بودند واعتقاد داشتند که تبعيت از "اسلام ناب محمدی" می‌‏کنند و برای همين تمامی اين مجموعه برای مشخص شدن مرزهای خود با جريانات ديگر خود را خط امامی می‌‏خواندند . سياست‌‏های دوران جنگ در زمان حيات حضرت امام (ره) بکار گرفته می‌‏شد . اگر ايشان می‌‏ديدند که جريان سوسياليستی يا شبه سوسياليستی است و اسلامی نيست لحظه‌‏ای برای برخورد تعلل نمی‌‏کردند . بعضی از اقدامات چون قيمت گزاری با دستور مستقيم ايشان به قوه قضاييه و قوه مجريه شروع شد و يا دستور تعزيرات نيز همينطور . دليلش هم شرايط جنگ بود . بارها بنده ناظر پيگيری اينگونه سياست‌‏ها از طرف ايشان بودم . مساله تعاونی‌‏ها که به دليل فشار جريان راست متوقف شده بود دو سه بار بطور مستقيم از سوی ايشان پيگيری شد . البته عده‌‏ای در اين کشور بودند که اين نوع سياست‌‏ها به منافع آنها لطمه می زد دولت را به انگهای مختلف مورد حمله قرار می دادند . به طور طبيعی يک عده ای هم پشت سر اين کليشه سازی جمع ميشدند که همه از يک انگيزه در مخالفت با دولت تبعيت نمی کردند . در ميان اينها افراد مذهبی ويا انقلابی کم نبودند و بنده هميشه احترام آنها را داشتم گر چه منافع مردم و کشور را بر هر ملاحظه ديگر ترجيح می دادم . ولی عده ای ديگر بودند که هيچ حسی نسبت به مصالح ملی و دفاع مقدس و خون شهدا نداشتند . اينها نه به هويت اسلامی احساس تعلق می کردند و نه پايبند به مرزهای ملی بودند . تعجب آور نبود که بارها تئوريسين های اينها در شرايطی که در آمد نفت بين ۶تا۷ ميليارد دلار نوسان داشت وبه سختی روزهای جنگ را می گذرانديم و در حاليکه بيش از نصف همين در آمد نيز بطور مستقيم بعنوان هزينه های دفاع مقدس پرداخت ميشد بما توصيه می کردند نرخ ارز را آزاد کنيم . آيا حق نبود کسانيکه ارقام و آمارو واقعيتها دستشان بود نسبت به مقاصد اينگونه افراد شک بکنند . يکبار در سال ۶۴ بنده با يکی از اين نظريه پردازها بعد از رای اعتماد دولت از مجلس ملاقات کردم . ايشان حدود يکساعت از مزايای سياست تعديل در آن هنگامه جنگ و بحران صحبت کرد و اينکه اگر اينکار بشود کشور گلستان ميشود و چه و چه . ايشان وقتی صحبت را شروع کرد بنده حساس شدم و بخودم گفتم تامل کنم تا همه صحبتها را بشنوم . در آخر صحبت بنده گفتم که شما يک نکته را فراموش کرديد وقتی سئوال کرد چه نکته ای ، گفتم آنکه بعد از اعمال اين سياستها دستهايمان را جلوی صدام بلند کنيم . من هنوز يادم هست که در يک ساعت صحبت ايشان کلمه ای در رابطه با دفاع مقدس اشاره نشد و بعدها بنده به اين جلسه بارها فکر کردم و به نتيجه رسيدم که برای اين فرد و دوستانش مرزهای ملی ومصالح ملی ويا مصالح دينی بی معناست . بعد از اتمام وظايف دولت ، بنده هيچگاه تعجب نکردم که آنها همان نظريات را پی بگيرند بلکه تعجب بنده از دوستانی بود که در زمان همکاری با دولت زمان حضرت امام (ره) از "مای نوعی" تندتر بودند ولی وقتی ورق برگشت ما را به کوپنيسم و سوسياليسم متهم کردند و حتی شخصيتی چون مرحوم عالی نسب با آن همه خدمت و سابقه تدين را با انگلس مقايسه کردند . بنده در سياستهای دوران جنگ هميشه به اقتصاد اسلامی فکر می کردم و مجموعه سياستهای بکار گرفته شده در آن زمان را تنها راه ايستادگی يک کشور انقلاب کرده و در حال جنگ می يابم و بعدها وقتی شرايط بعضی از کشورهای در حال جنگ را مطالعه کردم و روی سياستهای آنها دقت کردم اين شبهه برای بنده ايجاد شد که آيا در بعضی جا ها کوتاه نيامديم . شما سياستهای چرچيل را در زمان جنگ مطالعه کنيد ، آنها حتی کارگاههای دو نفره را از جهت ورود مواد اوليه و خروجی کالا و توزيع آن زير نظر داشتند . بهر حال بعد از جنگ نه آن گروه مومنی که اشاره کردم بلکه امثال افرادی که اشاره شد کليشه ای از دولت دفاع مقدس ساختند و سپس با قلم های خود آنرا آماج حملات قرار دادند . بنده هم نيازی به پاسخ نمی ديدم چون ذائقه مردم و رزمندگان و قشرهای مستضعف از نتيجه سياستهای آن دوران پاسخ آنها را می داد . اگر شما سئوال نمی کرديد بنده علاقه ای به باز کردن موضوع نداشتم.

بنظر شما ميزان تطابق روند های توسعه يی کشور با اهداف و چشم انداز ۲۰ ساله تا چه اندازه است ؟
با روند موجود تحقق چشم انداز امکان پذير نيست . يادمان باشد بعضی از رقيبان ما سرعت زيادی در توسعه پيدا کرده اند و شکاف ما و آنها می تواند تعادل های منطقه را بهم بزند و با توجه به ادعای اسلاميت از سوی ما اين شکاف می تواند بضرر هم اسلام و هم ايران باشد . بنده گمان ميکنم طراحان و تصويب کنندگان چشم انداز در سند چشم انداز نگران اين شکاف بوده اند.

عدالت از ديدگاه حضرت امام (ره) و نسبت آنرا با عملکرد دولت های دو دهه گذشته چگونه ارزيابی می کنيد؟
حضرت امام (ره) نقش انبيا را دو چيز می داند ، دعوت به "خدا و معنويت" و " اقامه عدل و قسط در جامعه" . شما به نوشته ها و گفته های ايشان رجوع کنيد بارها تذکر اين دو نکته را خواهيد يافت . ولی ما متاسفانه بيشتر اوقات از تقارن ضروری اين دو نکته با هم غفلت کرده ايم . ما يا عدالت را در مقابل توسعه قرار داده ايم و آنرا محکوم کرده ايم ويا کليشه ای بعنوان توزيع فقر ساخته ايم تا عدالت را مورد حمله قرار دهيم و يا آنرا در مقابل يک ارزش بنيادی ديگر مثل آزادی قرار داده‌‏ايم بدون آنکه توجه کنيم آزادی از دل عدالت بيرون می‌‏آيد . و گاهی هم ديده‌‏ايم که عده‌‏ای شعار عدالت را به ابزاری پوپوليستی برای جذب آراء و قلوب تبديل کرده‌‏اند. در اين مدت تقريبا تمام کليد واژه های مرتبط با عدالت از ادبيات سياسی و اقتصادی ما حذف شده است . بدتر آنکه ما منابع کمياب کشور را در خدمت اغراض سياسی و اهداف کوتاه مدت بکار گرفته ايم وبا ين ترتيب غول فساد را در کشور بيدار کرده ايم . بنده بعنوان دفاع از انقلاب و امام (ره) می گويم هيچکدام از اين رويکردها ارتباطی با اهداف ايشان و نظرياتشان در مورد عدالت ندارد.





















Copyright: gooya.com 2016