شنبه 24 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اصلاح طلبی همچنان مهجور و مظلوم، فراموشی اصل، دعوا بر سر فرع، محمدرضا شکوهی فرد

[email protected]

صحبتهای اخير زهرا اشراقی همسر محمدرضا خاتمی پيرامون عدم علاقه گروه های شاخص اصلاح طلب چون جبهه مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب و بالنسبه مجمع روحانيون مبارز به نامزدی مهندس موسوی در انتخابات پيش رو، بيش از آنکه صرفا مبين اختلاف نظر در بدنه جبهه اصلاح طلبان باشد، نشان از عدم اعتقاد و التزام تئوريک و عملی به راهيست که از خرداد هفتاد و شش قرار بر پيمودنش بوده و صد البته همچنان در حد يک قرار خشک و خالی باقی مانده است. واژه احزاب را يکار نمی برم چراکه حزب و تحزب اصول و نظم و نسق خاص خود را دارد و منطقا در اين آشفته بازاری که اصلاح طلبان از فردای دوم خرداد برای خويش بنا کردند، همه چيز می توان ديد جز خاصيتی که جسارت اتلاق و بکار گيری واژگانی از جنس تحزب و کار تشکيلاتی را به سخنوران و راقمان سخن از نوع مستقلش بدهد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


غريب به ۱۲ سال از تضادها و تعارضات مستتر داخلی اصلاح طلبان به بهانه زدن راستگراهای نظام، ملغمه ای ساختند به نام اصلاحات بی آنکه تعاريف علمی و متعارف رفورميزم و اقتضائاتش را درک کنند و بر سرش اجماعی حاصل نمايند و از پس اين اجماع مانيفستی پديد آيد و در پی اش سر شاخه ها و شاخه های مفهوما رفورميستهای عملگرا بيرون آيد و همينان آستين بالا زنند و در آن نخست عمل، خط قرمزشان نه اين مقام و آن ملاحظه بلکه نيل به اهداف تدوين شده در رويکرد و مانيفست باشد.

قائدتا برآيند و شماتيک و ماهيت و فهوايش همين آش بی نمکيست که ملاحظه می کنيم. پس از گذشت ۱۲ سال همچنان اصول پذيرفته شده رفورميسم را فدای اسمها و رسمها می کنند و بيش از آنکه معتقد و عالم و ملتزم و عامل به اصلاحاتی که مدعی اش هستند باشند، دلتنگ دوری از مناصب ماضی و ميز و صندلی هايی هستند که نه پيش ونه پس از اينها و آنها بی وفا بوده اند مانده اند در آينده نيز بی رحمانه صاحبان موقتشان را به اصطلاح مصطلح در ميان عوام الناس دک خواهند کرد.

روزی سخن از آمدن خاتمی است. گروهی خاتمی را که وامدار هشت سال شکست اندر شکست است کعبه آمال خويش تصور نموده از خاتمی فرشته ای بی نقص ساختند و منتقدان کارنامه پر اشکالش را آماج همان کيفيت برخوردها نمودند که محافظه کاران نظام روزگاری با ما و ايشان کردند.

روزی دگر کروبی همان شيخ آلوده دامانی که سر تا پای وجودش را فساد و بی اخلاقی و لودگی فراگرفته خويشتن منقص را شيخ المشايخ اصلاحات می نامد و در تب دير و دور رياست بر دستگاه اجرايی آنچنان می سوزد که اسم ننگينش را با سرعت شگرفی به صفحه اول کيهان می رساند و در کنار رفقای پنهانی در ساختمان کيهان هر آنچه لايق خود و يک دو جين چون شبيه خود است نثار نهضت آزادی و ....... می نمايد و خط قرمزش را ولايت وقيحه فقيه می داند.

روزی دگر مهندس موسوی پس از ديرسالی روزه سکوت و عزلت گزينی شکسته و انصافا با نگاه منطقی تر و مدون تر از باقی مدعيان، وارد وادی می شود، اما حيف و صد حيف، همان ها که مدعای پشتيبانی از اصلاحات را دارند، چنان بر ايشان خنجر می کشند و در اين راه آنگونه چندی از شبه ژورناليست هايشان را به ورطه قلمفرسايی و شايد هم قلم به مزدی عليه موسوی وارد می کنند تو گويی در اين سه دهه هر چه بر اين غريب وطن آمده زير سر موسوی هاست و ديگرانی که بر خلاف او نه تنها ديرگاهی روزه سکوت اختيار ننموده بل همه گاه دهان به حرافی و زبان بازی سياسی سپرده اند معاف و مبرا از هر گونه نقد و ابهام و گزندی هستند.

آنچه در اين ميان اساسا هيچ توجهی را نه طی آن ۸ سال کذايی ونه در اين برهه از زمان مشغول خويش نساخته، اعتقاد و ايمان به چارچوبها و مانيفست های نداشته و ننوشته ايست که علی الاصول می بايد از مدتها پيش مبنای حرکت های اصلاح طلبانه می بود.

نه در آن هشت سالی که در قدرت حضور داشتند، نه در حال حاضرهيچگاه خود را متعهد و موظف به ترسيم و تنظيم اصول اصلاح طلبی، متدها و مکانيزم های مطلوب و منتهی به هدف رفورميسمی که در بوق و کرنايش می کردند، ندانسته اند و همچنان تابع نعل بالنعل همانند ايام ماضی آن مسير غلط را اتفاقا با سرعت افزونتری که معالا رو به سوی دره عميق شکست ابدی اصلاح طلبی دارد می پيمايند و در اين پويش اشتباه بسيارانشان قطع يقين درون منافق و سازشکارشان را و عيان و نمايان خواهند ساخت.

من متمايز از بسيار کسانی که از مدتها پيش اصلاحات را در چارچوب نظام ناممکن قلمداد می کردند، اميد زيادی به موفقيت رفورميسم داشتم ، اما شوربختانه اين اميد چنديست به کلی از ميان رفته و از نظرم تنها راه، دل سپردن به يک معجزه درونی است و در غير اينصورت اجبارا ديده گشودن بر دخالت بيرونی و سرنگونی نه چندان کم هزينه اين نظام سر تا پا جنون است و بديهيست همانگونه و به همان مقياس و سياق که محافظه کاران و اصول گرايان بی اصول سيه سبقه و در صدرشان حجت الاسلام علی خامنه ای سهامدار تبارز فاجعه محتمل بر ميهن عزيزمان هستند،همه آن به اصطلاح اصلاح طلبانی که يا مومن به راه نبوده اند يا ايمان بی علم و عمل را سر فصل پويش اصلاح گرايانه شان قرار داده اند، هم دقيقا به همان اندازه شريک و صاحب سهام فاجعه خواهند بود.

آری ، دعوا بر سر خاتمی يا موسوی يا ... مجادله بر سر فرع است و يقينا به فراموشی سپردن اصل. دريغا از اندکی درک سياسی متعهدانه.





















Copyright: gooya.com 2016