پنجشنبه 29 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه‌ سرگشاده‌ تعدادی از خانواده‌های اعدام شدگان دهه‌ شصت، ايران امروز

اين نامه‌يی سرگشاده است برای کسانی که هنوز به انسان و حقوق انسانی افراد حرمت می‌گذارند و حق حيات را بالاترين حق موجودات زنده اعم از انسان وحيوان و نبات می‌دانند. اگر انسان هنوزخود را مختار می‌داند که برای منافع شخصی‌ و نوعی‌اش ديگر حيوانات را سلاخی کند و يا نباتات را به نيش کشد، اما حداقل اين را پذيرفته است که برای کشتن هم‌نوع خود بايد پاسخ دهد، و محاکمه و مجازات شود.
بار ديگر حمله به گورستان خاوران مرده‌های ما را در گور لرزاند. اين اولين بار نيست و هيچ ضمانتی نيست که آخرين بار باشد. سال ۶۸ نيز گورستان خاوران با بلدوزر زير و رو شد. در تمام اين سال‌ها هرگاه برای تسلی دلمان به گورستان خاوران رفتيم، بکرات متحمل آزار و اذيت شده‌ايم. تکه‌سنگ‌هايی که برقبر عزيزانمان ‌می‌گذاشتيم خرد و خاکشيرو گل‌ها نيز همچون تن آنان لگد مال می‌شد. خودمان نيز مورد بی‌حرمتی و توهين قرار می‌گرفتيم. امسال در بيستمين سالگرد اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷ نه تنها اجازه ندادند وارد گورستان خاوران شويم و مراسم بگيريم بلکه به ما حمله کردند، کتکمان زدند، به ماشين‌هايمان آسيب رساندند و پلاک‌ آن‌ها را کندند. بعد از آن‌هم يک شبه دوباره خاوران را زيرورو کردند و درجای گورها نهال کاشتند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ما، خانواده‌های اعدام شدگان در تمامی اين سال‌ها فقط به حداقل‌ها رضايت داديم: مشتی خاک که گفته می‌شد جنازه‌ی به خون آغشته‌ی عزيزمان در آن خفته است . تمام تلاشمان در اين سه دهه اين بوده‌است که قبر آنان را حفظ کنيم و هرگز به فکر دادخواهی نيافتاديم. دادخواهی اينکه آن‌ها چرا و به چه جرمی کشته شده‌اند. چرا نتوانستيم مثل تمامی خانواده‌هايی که عزيزی را از دست می‌دهند مرده خود را بشوييم و در جايی مشخص به خاک بسپاريم. اينکه او در آخرين لحظه چه وصيتی داشته است. گورش به واقع کجاست و چرا اجازه نداريم بر قبر او سنگی و گلی بگذاريم.
در ميان ما خانواده‌ها، عده‌يی بداقبال‌تر بودند چرا که زمانی که منتظر پايان حکم عزيز خود بودند و در انتظار آزادی او لحظه شماری می‌کردند به ناگهان خبر اعدام او را دريافت کردند. به چه جرمی؟ چرا حکم قبلی او نقض شد؟ واقعا چرا نبايد بدانيم؟ اگر برخی از خانواده‌ها شماره‌‌يی به عنوان محل دفن در خاوران و احيانا چند جمله‌يی به عنوان وصيت‌نامه دريافت کردند، بسياری از اين خانواده‌ها حتی از آن هم محروم بودند. بدن عزيزانشان را دسته‌جمعی در کانال‌هايی دفن کردند. نه شماره‌يی و نه وصيت‌نامه‌يی. حال حتی همين کانال‌ها و شماره‌ها هم تخريب می‌شود. به چه جرمی؟ آيا مرده‌ها مرتکب جرم شده‌اند و يا خانواده‌ها که در اين سال‌ها تنها کاری که کرده‌اند رفتن برسرخاک عزيزانشان بوده و از ترس از دست دادن همان خاک که تصور می‌کنند تن عزيزشان را در برگرفته، تمامی حقوق خود را ناديده گرفتند؟
اما اين بار به قصد دادخواهی فرياد برمی‌آوريم:
بيست و هشت سال از کشتارهای فردی عزيزانمان در دهه‌ی ۶۰ و بيست سال از کشتارهای دسته جمعی زندانيان سياسی سال ۶۷ می‌گذرد و هيچ نهاد يا ارگانی پاسخ‌گوی ما نيست.
ما خانواده‌ها در طی اين سال‌ها تحت سخت‌ترين شرايط بوده‌ايم.
عزيزانمان را زندانی کردند و ما تحمل کرديم. آن‌ها را شکنجه دادند و ما تاب آورديم. اعدام آن‌ها را هم تحمل کرديم. نه از زمان محاکمه‌ی آن‌ها اطلاع داشتيم و نه کسانی که‌ آن‌ها را محاکمه کردند ديديم و نه جرم آن‌ها را فهميديم. بعد از اعدامشان نه وصيت‌نامه‌يی از آن‌ها دريافت کرديم و نه محل دفن‌شان را می‌دانستيم. پس از مدت‌ها جستجو گفتند که عزيزانمان را در گورهای فردی و يا دسته‌جمعی در خاوران دفن کرده‌اند.
درطی اين مدت ما خانواده‌ها را نيز همانند عزيزانمان مورد اذيت و آزار قرار دادند. ما رااز ادامه تحصيل محروم کردند. از کار اخراجمان کردند و راه هرگونه ترقی و پيشرفت را برما بستند. خانواده‌هايمان پاشيده شد و در اين ميان کسانی سکته کردند و يا ديوانه شدند. عده‌ زيادی مجبور به مهاجرت از مملکت خود شدند و در غربت دچار افسردگی، فقر و بيماری شدند.
حتی راه گورهايی که خود به ما آدرس داده بودند را بستند. زمانی درب خاوران را بستند. زمانی ديگر بدون بهانه قبرها را زيرو رو کردند. اجازه ندادند حتی در خانه‌هايمان مراسم بگيريم. ما و فرزندانمان را تهديد ودستگير کردند. به مراسمی که در خانه‌های شخصی خود برگزار کرده بوديم حمله کردند و خانواده‌ها را تحت فشار گذاشتند که حتی در خانه‌ها هم مراسم برگزار نکنند.
و باز
بار ديگر خاوران را به بهانه‌ی «طرح توسعه و ساماندهی گورستان‌های اقليت‌های مذهبی» تخريب کردند و به جای گورها نهال کاشتند. عده‌يی از خانواده‌ها ۴ ديماه به دادستانی بهشت زهرا مراجعه کردند تا علت راجويا شوند اما پاسخی دريافت نکردند. مسئولين از کل ماجرا اظهار بی‌اطلاعی کردند. وعده‌ی بررسی و پاسخگويی دادند اما هم اکنون که بيش از دو ماه از ماجرا می‌گذرد هنوز هيچ پاسخی دريافت نکرده‌ايم.

بنابراين اين بار فرياد دادخواهيمان به سوی مردم ‌آزاده‌ی ايران و جهان است:
ما عده‌يی از خانواده‌های اعدام شدگان دهه‌ی شصت ضمن محکوم کردن تخريب دوباره‌ی خاوران خواستار:
۱. پی گرد و محاکمه‌ی مسببين کشتارهای دهه‌ی شصت، به ويژه اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷
۲. اعلام اسامی دفن شدگان در گورستان خاوران
۳. دريافت کيفرخواست اين اعدام شدگان و افشا‌ی علت اعدام آنان
۴. دريافت وصيت‌نامه‌‌ اعدام شدگان
۵. به رسميت شناختن محل دفن آنان به عنوان گورستان خاوران
۶. اجازه‌ی گذاشتن سنگ برقبرشان
۷. پيگرد ومحاکمه‌ی کسانی که اقدام به تخريب خاوران و آزار خانواده‌ها می‌کنند،
۸. بازگرداندن حقوق شهروندی خانواده‌ها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعی، سياسی، فرهنگی واقتصادی در مورد آنان... و
۹. پذيرش و حفظ گورستان خاوران به عنوان سندی تاريخی از جانب نهادهای محلی و بين‌المللی هستيم.

اسفند ۱۳۸۷





















Copyright: gooya.com 2016