سه شنبه 18 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ديپلماسی لاک پشتی، پياده روی به مقصد ترکستان، محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

پيام نوروزی باراک اوباما رئيس جمهور جديد ايالات متحده که به شکلی بی سابقه نه همانند اسلافش صرفا خطاب به جامعه ايرانيان بل اينبار دولتمردان جمهوری اسلامی را هم مخاطب قرار داده بود، اگر چه در روزهای نخستين آغاز سال نو از سوی عديدی از تحليلگران سياسی به عنوان ضربه ای محکم و موثر وارد آمده بر يخ رابطه دوکشور که طی سی سال اخير هر روز بر چسبندگی و فشردگی ملکولی اش افزوده می شد، قلمداد شد اما هيچگاه نتوانست قطع يقينی در ذهن کارشناسان و خبرگان به وجود آورد مبنی بر اينکه می توان به موفقيت رويکرد ديپلماتيک ابتکاری پرزدنت اوباما در قبال جمهوری اسلامی اقلا در کوتاه مدت اميد داشت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در حقيقت با نگاهی شماتيک به کليت مسائل تضاد بر انگيز ما بين جمهوری اسلامی از يک سو و جهان غرب بويژه ايالات متحده از سوی ديگر که از آن جمله می توان اشاره کرد به برنامه چالش برانگيز هسته ای جمهوری اسلامی، سنگ اندازی ديرپای سيستم حکومتی ايرانی در روند صلح اعراب و اسرائيل و حمايت تام رژيم مذهبی حاکم بر ايران از گروه های شناسنامه دار تروريستی در لبنان و فلسطين و ......... و صد البته مسئله نقض سيستماتيک حقوق بشر که بلاخص در اين چند ساله اخير نما و نمودی خطرناک تر يافته، در کنار عواقب مشخص تشکيل يک دولت راستگرا در اسرائيل و توجه به اين نکته مهم که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی از نظر اسرائيليها، يک تهديد واقعی محسوب می شود، می توان از هم اکنون به بيهودگی و بی حاصلی شکلی و ماهيتی رويکرد ديپلماتيکی که کاخ سفيد در قبال رژيم تهران برگزيده، با قاطعيت، اشاره کرد و در تصديق اين گمانه که شيوه ديپلماسی کنونی آمريکا صرفا اتلاف وقت به نفع مجانين قدرت يافته در تهران و تل آويو است، ساعتها و روزها سخن گفت و هشدار داد و شايد همان فقان بر آورد که اين ره را مقصدی جز ترکستانی خونين نيست.
بی حاصلی شکلی از آن نظر که رسامان خط جديد ديپلماتيک ايالات متحده در قبال جمهوری اسلامی گويی مولفه زمان و وجود دولت جديد به غايت افراطی در اسرائيل را مد نظر قرار نداده اند و توجهی به اراده و اشتهای شگرف راست های تازه به قدرت رسيده اسرائيلی در برافروختن آتش يک نزاع منطقه ای کابوس وار نداشته اند.
و اما نقص ماهيتی، از آن جهت که مسيری که دوستان شاغل در دستگاه ديپلماسی جديد ايالات متحده در حال پيمايشش هستند بارها و بارها از سوی اسلافشان در دولت های پيشين ايالات آزمايش شده است و تنها نتيجه مشخصش بی نتيجه ماندن بوده است.
تورق اوراق ماضی و مطالعه تبارشناسانه چالش فی مابين غرب و جمهوری اسلامی پيرامون برنامه حساسيت برانگيز هسته ای رژيم تهران، از جمله مرور پيامدهای صدور چندين قطع نامه از سوی شورای امنيت که جز ناکارآمدی و شکست مطلق ديپلماتيک، سرمنزلی نجسته است، همگی مبين و مصدق اين تجربه گرانبهاست که در مواجهه با نظام های چون نظام جمهوری اسلامی اگر قرار است از جاده ديپلماسی نه به آرمانشهر بل صرفا به مقصدی که نتيجه ای مثبت را فراهم نمايد، برسيم، بايد، تاکيد می کنم بايد فشارهای همه جانبه را در حد اعلايش به موازات پيشبرد سياست مذاکره بر جمهوری اسلامی وارد آورد.
به نظر می آيد استراتژيستهای مامور در دولت جديد ايالات متحده هنوز به خوبی اين حقيقت مهم را درک نکرده اند که رويارويی با جمهوری اسلامی مواجهه با يک ديکتاتوری مدرن و متعارف نيست. اکنون بيش از پيش می توان بر اين واقعيت با جديت تمام تاکيد ورزيد که برخلاف نظر اندک خوشبينانی که از بد حادثه اکنون نقش تصميم ساز سياست خارجی ايالات متحده را در اختيار دارند، جمهوری اسلامی فاقد هرگونه ظرفيت سازش پذيری با غرب است. ما با يک سيستم ايدئولوژيک تمام عيار طرف هستيم که سودايش تسخير افق های دور است نه يک ديکتاتوری مستعد قبول قواعد تکنوکراسی نظير سوريه که بتوان اميدی به بهبودی از راه مصالحه با آن داشت.
دولتمردان آمريکايی بايد بدانند پويش چنين مسيری می تواند بار سنگين اتهامات نظير بی مسئوليتی را در آينده نزديک متوجه آنها نمايد.
از سوی ديگر اکنون دولتهای غربی بويزه دولت ايالات متحده مسئوليت اخلاقی دارد تا جبهه ديگری را به موازات جبهه پيگيری برنامه تنش زای هسته ای تهران در مقابل جمهوری اسلامی باز کند وآن قطعا پيرامون مسئله نقض مکرر و فاجعه بار حقوق بشر در ايران است. گويی آقايان در کاخ سفيد از جمله پرزدنت اوباما از ياد برده اند وعده هايی را که در سرتاسر کمپين ها و اردوهای انتخاباتی بر آن تاکيد کرده اند.
آنچه مشخص است اينکه فايده ای بر روند فعلی که تحت عنوان ديپلماسی تعاملی از سوی ايالات متحده در پيش گرفته شده مترتب نخواهد بود و فقط زمان را به سود تندروها يی که برای شروع يک آتش بازی تمام عيار لحظه شماری می کنند، می کشد. البته مقصود من اين نيست که فرضا ميانه روها در اسرائيل ميل و رقبت و اراده ای به بکارگيری گزينه نظامی عليه جمهوری اسلامی ندارند، بلکه بر اين نظر تاکيد می ورزم، که اگر چه اين تمايل در همه احزاب و گروه های سياسی فعال و ذی نفوذ اسرائيل موجود است اما بی ترديد عقلايی نظير خانم ليونی و .......... آستانه صبر بيشتری دارند و ماشه را مانند احمق هايی که فقط درصدد تيردر کردن هستند نمی کشند.
با توجه به روی کار آمدن افرادی نظير نتانياهو و ليبرمن و توجه به اين نکته که در پس ابقاء ايهود باراک در پست وزارت دفاع که به قيمت چشم پوشی آقای نتانياهو از زعامت يار ديرينش ژنرال موشه يعالون بر اين نهاد مهم دولت است، رموزی وجود دارد که يقينا به برخورد احتمالی با جمهوری اسلامی ربط پيدا می کند.
دروس گذشته اثبات کرده تنها راه حل منطقی و عملی برای جلوگيری از يک فاجعه گسترده، صرفا تعميق بيشينه فشار بر جمهوری اسلاميست که از آن نمونه می توان تهديد به بايکوت همه جانبه سياسی و همچنين تحميل سخت ترين و کمر شکن ترين نوع تحريم های اقتصادی که بطور مشخص منع صدور بنزين به ايران را شامل شود را عنوان نمود و به جد مد نظر و سرفصل عمل قرار داد. کافيست کمی به عقب نگاه کنيم. اين چنين سياست کژدار و مريضی حالا با کمی قلت و حدت در دولت آقای بوش هم نمود و ظهور يافت اما نتيجه ای در بر نداشت.
شخصا ، اگر خدای ناکرده در پس اعمال سياست های اشتباه دول مسئول و همچنين بی عملی برخی فسيل شده های واجد نام اپوزسيون قرار بر مقرر شدن تقديری شوم چون تهاجم نظامی به سرزمينمان، ايران عزيز باشد، ترجيح می دهم اين تهاجم از سوی دول متحد از جمله ايالات متحده کليد خورده و به پايان بينجامد نه به وسيله مشتی روان پريش اسرائيلی چون نتانياهوها و ليبرمن ها.
دولت آمريکا، اتحاديه اروپا و البته دول منطقه بايد بدانند هرگونه حمله ای از سوی اسرائيل به خاک ايران فارغ از اينکه کدام طرف بازنده يا برنده خواهد بود، توازن سياسی و نظامی را در منطقه بشدت دستخوش تغييرات ناخوشايند می نمايد.
در اين ميان مجددا می بايد از بی عملی نا اميد کننده آنها که نام اپوزسيون با سابقه ايرانی را بر خود يدک می کشند هم سخن گفت. دوستان در احزاب و گروه های مخالف هر چند به خوبی درک کرده اند چه خطری بر فراز آسمان ايران زمين می چرخد و می چرخد، اما به شکل تاسف آوری همچون تماشاگران هيجان زده يک مسابقه بوکس منتظر فرا رسيدن راند آخر نشسته اند و تنقلات مفرح معده مصرف می فرمايند، غافل از اينکه شايد همه راندهای اين چالش را بتوان به مسابه بوکس تشبيه کرد اما راند آخر؟
در هر روی اين نوع ديپلماسی که خوشبينان در دستگاه سياست خارجی پرزدنت اوباما طراحی کرده اند بيش از آنکه شايستگی اتلاق صفت کارآمد را داشته باشد، واجد استفاده از عبارت ديپلماسی لاک پشتی است. لاک پشتی که معالا از زمان عقب می افتد يا شايد هم خواهد افتاد.





















Copyright: gooya.com 2016