چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در واکنش به اظهارات اخير عبدالکريم سروش حميدرضا جلائی‌پور: ميرحسين هم مرد عمل است،‌ هم روشنفکر دينی، موج سوم

حميدرضا جلائی‌پور گفت: «چرا بايد به گونه‌ای سخن گفته شود که فضل و سواد و سخنوری و روشن‌بينی نقطه ضعف يک سياستمدار تلقی شود؟ مهم آن است که سياستمداری که در نظر «بصير» و «روشن» است، «مرد عمل» هم باشد و ميرحسين موسوی از اين دسته از سياستمداران است.»
استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران درباره مصاحبه اخير عبدالکريم سروش گفت: «ما به رأی دکتر سروش، اين دانشمند فرزانه و از شخصيت‌های تأثيرگذار روشنفکری دينی، دربارۀ کانديدای مورد نظرشان احترام می‌گذاريم، خود ايشان هم در مصاحبه (۲۱/۲/۸۸ در روزنامه اعتماد ملی) به درستی گفته‌اند که "افراد آزادند که به هر کسی می‌پسندند رأی بدهند". دکتر سروش از کانديدای مورد نظرش دفاع کرد و بر نکات خوبی چون دعوت مردم به مشارکت سياسی، روال تدريجی تقويت دموکراسی و استقلال قوۀ قضائيه تأکيد کرد و از اين بابت بايد ممنون اين بزرگمرد روشنفکری کشورمان باشيم. ولی شما ببينيد در روزنامه اعتماد ملی در سايه اين اظهار نظر در يادداشت‌هايی از خاتمی انتقام گرفته می‌شود و خوب انديشيدن و سخن گفتن او را می‌کوبند و از آنچه «کم‌سوادی» می‌نامند دفاع می‌کنند. جالب اين‌که کسانی در روزنامه اعتماد ملی دربارۀ نظر سروش گرد و خاک کردند که تا ديروز سروش را فردی تناقض‌گو می‌دانستند که نه روشنفکری را درست فهميده و نه دين را. به‌نظر من فردای انتخابات هم سروش بايد نگران باشد اين نويسندگان عجول به همراه کيهان توپخانه‌های خود را به سمت او نشانه نگيرند. يادمان باشد چهار سال پيش هم اسم «آقا مجتبی» را آوردند و برای حل مشکل چهار سال صادق‌ترين و فعال‌ترين اصلاح‌طلبان را مورد حمله قرار دادند و برای کيهان تيتر يک درست کردند».



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وی افزود: «دفاع ايجابی دکتر سروش و ديگران از نامزدشان حق ايشان است اما از آنجا که ايشان فرموده بودند که دليل حمايت موسوی و ديگران از ميرحسين موسوی را درک نمی‌کنند، به نظر می‌رسد که بايد بار ديگر بر دلايل ايجابی، روشن و موجهی که برای اين حمايت داريم تاکيد کنيم؛‌ دلايلی که باعث شده‌است ميرحسين موسوی به کانديدای اجماعی متشکل‌ترين نيروهای سياسی اصلاح‌طلبان - حزب مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، مجمع روحانيون مبارز، حزب کارگزاران سازندگی و همچنين تعداد قابل توجهی از نيروهای نهضت آزادی و ملی‌مذهبی و ساير دگرانديشان - و حاميان خاتمی - از جمله پويش «موج سوم» و ستاد ۸۸ - تبديل شود و قاطبه نخبگان سياسی،‌ فکری،‌ فرهنگی و هنری کشور و همچنين اکثر شاگردان مدرسه روشنفکری دينی پس از خاتمی از موسوی حمايت کنند».

جلائی‌پور در ادامه به ذکر يکی از اين دلايل پرداخت و گفت: «نامزدهای بالقوه‌ی باصلاحيت و شايسته برای رياست جمهوری زياد هستند ولی از ميان کانديداهای موجود که می‌توانند در عرصۀ رسمی انتخابات ايران (نه سوئيس) شرکت و از هفت‌خوان انتخابات به سلامت گذر کنند، اين ميرحسين است که بيشترين شانس رأی‌آوری و پيروزی را دارد. شواهد و قرائن موجود و نظرسنجی‌ها و مشاهدات معتبر حاکی از آن است که ميرحسين موسوی از ديگر نامزدهای طالب تغيير و نزديک به اصلاح‌طلبان به مراتب محبوب‌تر است و تنها کسی است که با حمايت اصلاح‌طلبان شايد بتواند در انتخابات نابرابر پيش رو احمدی‌نژاد را شکست دهد. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ديگر نامزدهای محترم با وجود همه حمايت‌ها هنوز بيش از ۷ درصد آراء را نتوانسته‌اند جلب کنند و عقلانيت سياسی ايجاب می‌کند برای جلوگيری از پيروزی مجدد احمدی‌نژاد در انتخابات در ميان نامزدهای نزديک به اصلاح‌طلبان از نامزدی حمايت شود که احتمال پيروزی بيشتری دارد».

وی افزود: «ميرحسين اگرچه از اصلاح‌طلبی حداکثری سخن نمی‌گويد ولی به اصلاح‌طلبی (اقلاً حداقلی) هم در عمل و هم در نظر اعتقاد دارد و عملکرد او در گذشته اين ادعا را تأييد می‌کند. ميرحسين اين‌گونه نبوده است که از يک طرف شعارهای حداکثری بدهد ولی در عمل چهار سال برای کيهان تيتر اول درست کند و حکم حکومتی را جا بياندازد».

جلائی‌پور با اشاره به انتظارات خود از موسوی گفت: «ما در اين انتخابات از ميرحسين انتظار جلوگيری از روندهای تخريبی فعلی را داريم و از او اصلاح‌طلبی حداکثری نخواسته‌ايم. انتخابی کردن قوۀ قضائيه که واقعاً قلب تپندۀ دموکراسی است هدفی مطلوب است ولی اگر موسوی در اين چند روز انتخابات ادعا کند که می‌خواهد قوۀ قضائيه را انتخابی کند، ما می‌فهميم او دارد شعار می‌دهد. انتخابی کردن قوۀ قضائيه از اهداف اساسی اصلاح‌طلبان است ولی طرح آن در تبليغات و شعارهای انتخاباتی اين روزها سنجيده به نظر نمی‌رسد. الآن که قوۀ اجرائی ما انتخابی است بايد برايش فکری کنيم، قوه قضاييه فعلا پيش‌کش؛ و ما فکر می‌کنيم حمايت نکردن از موسوی زمينه را برای غيردموکراتيک‌تر شدن ساختار سياسی ايران فراهم می‌کند و حمايت از ميرحسين گامی به سوی دولتی دموکراتيک‌تر و اقدامی عاقلانه است. ميرحسين کانديدای اجماعی اکثر اصلاح‌طلبان است.»

جلائی‌پور با اشاره به اين جمله دکتر سروش که گفته‌اند «من رفتن پاره‌ای از دوستان را پشت سر آقای موسوی را درک نمی‌کنم»، خاطرنشان کرد: اتفاقا اين‌که دکتر سروش چرا دلايل روشن حمايت ما از موسوی را درک نمی‌کنند هم برای ما قابل درک نيست. ما از تداوم وضع موجود و پيامدهای ناگوار آن برای اقتصاد و سياست و فرهنگ کشور و ميليون‌ها ايرانی هراس داريم و شواهد موجود هم نشان می‌دهد که تنها راه برون‌رفت از اين وضعيت در شرايط پس از انصراف خاتمی،‌ حمايت از موسوی است. دفاع ما از موسوی نتيجه صدها ساعت بحث و بررسی عقلانی و واقع‌بينانه و نتيجه‌انديشانه است و حمايتمان هم يک حمايت اجماعی است. ممکن است ما در اجماع هم اشتباه بکنيم ولی شاگردان مدرسه روشنفکری می‌دانند که فيلسوفان هم در تعيين مصداق شايد اشتباه ‌کنند. ما عقل کل نيستيم ولی همه جوانب را بررسی کرديم و ميرحسين را به دلايل پرشمار مناسب‌تر ديديم و اين را نيز می‌دانيم که در عرصه سياسی بهتر است کنش‌ها جمعی و همنوا با خرد جمعی باشد.»

مدير مسئول روزنامه‌های توقيف‌شده جامعه و نوسازی اظهار داشت: من معتقد نيستم که روشنفکری دينی يک حزب يا يک طبقه يا يک حلقه مريدان است، روشنفکری دينی يک مدرسۀ پر کلاس و پر تعداد و پر تحول است. طلبه‌ها و دانشجو‌ها و علاقمندان اين مدرسه هم می‌توانند از آموزش‌های اين مدرسه تغذيه کنند و انواع مختلف شغل‌ها و شأن‌ها و نقش‌ها را در جامعه اشغال کنند. آن‌ها می‌توانند اصلاح‌طلب حداقلی يا متوسط يا حداکثری باشند؛ سياسی باشند يا نباشند، دولتمرد باشند يا نباشند؛ استاد باشند يا نباشند. آن‌ها می‌توانند انواع نقش‌هایِ مشروع را داشته باشند.»

وی افزود: «خاتمی هم از مدرسه روشنفکری دينی بود و مثل جواهر لعل نهرو آمد و سمت سياسی گرفت و رئيس جمهور اين کشور شد و خدمات او برای اين کشور قطعاً از کاستی‌هايش بيشتر بود. ما اتفاقاً دوست داريم اين بار هم با يک فعال سياسی ديگر و علاقمند به روشنفکری آن رخداد مطلوب دوم خراد را تکرار کنيم. اين چه اشکالی دارد؟ ميرحسين موسوی و بسياری از حاميان او نيز از تبار روشنفکری دينی هستند (اين فقط سخن ما نيست. اين حرف مهندس توسلی از نهضت آزادی و سيدمحمد خاتمی و عليرضا‌ علوی‌تبار هم هست). موسوی که اتفاقاً نشان داده است «مرد عمل» هم هست حالا می‌خواهد رئيس جمهور شود و به نظر من هيچ اشکالی هم ندارد که بر هويت روشنفکری دينی‌اش تأکيد کند. مگر فقط کسانی که اصلاح‌طلبانی را که در عرصۀ سياسی کار منسجم می‌کنند، نقد می‌کنند روشنفکر دينی‌اند؟ مگر روشنفکری دينی يک کلاسِ درس دو الی چند نفره است؟ مدرسه روشنفکری دينی مثل يک دانشگاه است و انواع و اقسام فارغ التحصيلِ جويای کار دارد.»

عضو شورای مرکزی حزب مشارکت گفت: «به نظر من اگر کسی وارد عرصه سياسی بشود و از فعاليت روشنفکران و روشنفکران دينی دفاع کند (که به نظر من حتماً موسوی چنين کوششی به اندازه وسع خود خواهد کرد) با اين کار نسبتش را با روشنفکری دينی نشان می‌دهد و اين‌گونه اشخاص چه اشکال دارد که با هويت روشنفکری خود وارد عرصه انتخاباتی شوند. مگر خاتمی کار بدی کرده بود؟ چرا بايد به گونه‌ای سخن گفته شود که فضل و سواد و سخنوری و روشن‌بينی نقطه ضعف يک سياستمدار تلقی شود؟ مهم آن است که سياستمداری که در نظر «بصير» و «روشن» است «مرد عمل» هم باشد و ميرحسين موسوی از اين دسته از سياستمداران است.»

جلائی‌پور در پايان تاکيد کرد: مدرسه و جريان روشنفکری دينی نسبت به ۱۵ سال پيش تغييرات زيادی کرده است. سه تغيير را به راحتی می‌توان در آن ديد: اولاً چند ستاره شده است يعنی متفکران تراز اول گوناگونی در آن نقش دارند و مثل دوران انقلاب نيست که تنها ستاره آن شريعتی بود. ثانياً علاقمندان به مدرسه روشنفکری دينی ديگر مثل گذشته نيست که با واسطه اين ستاره‌ها با مدرنيته آشنا شوند. الآن خودشان به منابع دست اول مدرنيته (در حوزه‌های گوناگون) دسترسی دارند. مثلاً الآن ما می‌توانيم مستقيماً (بدون مراجعه به ستارگان فکری روشنفکری دينی) به منابعی که تجربۀ مدرنيتۀ سياسی را در سی سال گذشته کاويده‌اند، دسترسی پيدا کنيم و از آن تجربه‌ها استفاده کنيم و نظری متفاوت با ستارگان روشنفکری دينی داشته باشيم. در همه زمينه‌های مدرنيته اين نظر را می‌‌توان تسری داد. سوم اين‌که امروز علاوه بر توليدات روشنفکران دينی، انواع مطالعات تجربی و قابل توجه در زمينه ميراث دينی و سنتی ما انجام می‌شود. شما به محصولات فکری روحانيان خوش‌فکر و جوان حوزه علميه توجه کنيد. الآن علاقمندان به روشنفکری دينی «سنت» را جدی‌تر می‌گيرند و نظرات گذشته آن‌ها در حال تعديل شدن است. به نظر من کسانی که به روشنفکری دينی علاقمندند بايد به اين تغييرات توجه کنند و روشنفکری دينی را در يک محفل کوچک خلاصه نکنند و از ورود روشنفکران دينی به عرصه مديريت کلان کشور استقبال کنند.»





















Copyright: gooya.com 2016