چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فيلسوف و شيخ، مسعود نقره کار

فيلسوفی که به جای نقد و نفی قدرتی مطلقه به مشروعيت بخشيدن و اثبات آن برخيزد، و به جای نقد خطای خويش به توجيه آن بنشيند، فيلسوفی نگران کننده خواهد بود!

تصور من اين بود که آقای دکتر عبدالکريم سروش معلم و فيلسوف سرشناس حکومت اسلامی , به عنوان يک فيلسوف روشنفکر, از انگشت شمار فيلسوفان مسلمان منادی آزادی و تلاشگر طرد و نفی خشونت و حذف است. گمان می کردم که ايشان يکی از " نيلوفران آبی مرداب" حکومت اسلامی خواهند بود . بنای اين تصور هم مطالعه ی آثار ايشان بود و يافتن نشانه هايی که شايد ايشان بتواند سنگ بزرگ ناسازگاری ايمان و خرد(عقل) و مقوله هايی از اين دست را از پيش پای روشنفکران دينی بردارد!



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای سروش طی دو سه هفته ی اخير اما در دو فقره از کردارشان نشان دادند که برای قضاوت در باره تفکر ايشان تعجيل نکو نيست .دو فقره ای که حکايت از اين دارند آقای سروش حتی با آموزش های فلسفی خود فاصله گرفته , و ندايی غير دموکراتيک , خشن و حذف کننده سر داده است.
۱- اقای سروش که خود را يک مسلمان دموکراسی خواه خوانده اند از انتخابات غير دموکراتيکی که هدف فقيه اين انتخابات چيزی جز دست و پا کردن مشروعيت برای نظام مطلقه اش نيست , حمايت کرده اند. ايشان به روشنی با پديده هايی مثل " ولايت مطلقه فقيه " , " شورای نگهبان " , " نظارت استصوابی " , " شورای مصلحت نظام " , " انتخابات شيعی – اسلامی " , " کانديدا های خودی " و... آشنا هستند, اما چرا اين فيلسوف دموکراسی خواه بر پديده های اشاره شده چشم بسته و در معرکه ای که " دعوا بر سر لحاف ملا " ست ,شرکت می کند, نا روشن است!. در اين انتخابات آقای سروش از ميان بد و بد تر و بدترين ,بد را انتخاب کرده است, يعنی آقای کروبی , يکی از کانديدا های رياست جمهوری حکومت اسلامی را برگزيده و مورد حمايت قرار داده است. در باره محاسن و معايب آقای کروبی به وفور نوشته شده است , تنها به يک مورد از درک عملی شيخ مورد قبول آقای سروش از " حقوق بشر " و " حقوق انسانی " بسنده می کنم تا ديده شود فيلسوف برجسته ی عالم اسلام علاوه بر شرکت و حمايت اش از يک انتخابات غير دموکراتيک حامی چگونه کانديدا يی ست .
آقای سروش ازوقوع ۵ کشتار بزرگی که حکومت اسلامی طی سی سال گذشته مرتکب شده است اطلاع دارد. بزرگ ترين اين کشتار ها به سال ۱۳۶۷ رخ داد , کشتاری که با فتوی جنايتکارانه و جنون آميز امام خمينی به وقوع پيوست , و در آن هزاران دگرانديش قتل عام شدند. اين نامه ی آقای کروبی به آقای خمينی ست تا برای جلاد نيری ,يکی از بزرگ جلادان اين کشتار بزرگ و ننگين ارتقاء مقام بگيرد :
«[.. . با سلام و تحيات خالصانه و اظهار تشکر از اعتمادی که نسبت به اينجانبان ابراز فرموده ايد معروض می‌دارد، در اجرای فرمان مبارک مورخ ۶/۲/۶۸ آن حضرت نسبت به اموالی که در اختيار ولی فقيه است حسب اظهار نظر مطلعين ، پرونده های زيادی در رابطه با موضوع حکم حضرتعالی مربوط به غارتگران بيت المال و وابستگان به رژيم طاغوت در محاکم وجود دارد که صرف نظر از مشکلات دست و پاگير رسيدگی عادی به آنها چندين سال به طول می انجامد و اين امر موجب اضرار بيت المال وحقوق محرومين و مستضعفين جامعه می شود. عليهذا از محضرتان استدعا می‌شود در صورت صوابديد جهت پيشرفت امور و ضايع نشدن حق فقرا و مستمندان به مسئولين قضايی مربوطه دستورفرماييد تا بدين پرونده ها خارج از ضوابط دست و پاگير حاکم بر دادگاهها طبق موازين شرع انور رسيدگی شود و فردی را برای اين کار انتخاب نمايند. و از آنجا که جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای نيری فردی وارسته، قاطع و مورد توجه حضرتعالی است و نيز مورد توجه قضای کشور است برای مسئوليت اين امر پيشنهاد می‌شود. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته . مهدی کروبی - حسن صانعی ]»( از صحيفه نور مجموعه پيام‌ها و اطلاعيه‌های خمينی ونيز نگاه کنيد به مقاله های آقای مصداقی در سايت ايشان )

۲- آقای سروش بار ديگر , اما اين بار با کلام و ژستی به غايت متفرعنانه به توجيه " شناعت و سخافت "ی بنام " انقلاب فرهنگی " پرداخته است , تلاشی تاسف بار و سفسطه گرانه برای گريز از نقد و بررسی خطای خويش.
پاسخ آقای سروش به نويسنده سرشناس ايران آقای محمود دولت آبادی , که مسؤليت و شرکت ايشان در انقلاب فرهنگی اسلامی را " شناعت و سخافت " خواندند, متاسفانه سند خشونت و حذف طلبی , تعصب , تکبر و توهم اين فيلسوف مسلمان است. سخن آقای محمود دولت آبادی , سخن تازه ای نبود , آقای سروش با استناد به انبوهی از اسناد وشواهد , نه فقط در انقلاب فرهنگی که در شکل گيری و قوام حکومت اسلامی , با آن مباحثه های جانانه ی فلسفی, ايفای نقش کردند, حال چرا ايشان به جای پذيرش خطای خويش و عذر خواهی از ملت ايران و به ويژه دانشجويان و اساتيد دانشگاه ها و اهل فرهنگ , به توجيه و سفسطه روی آورده اند حکايتی ست که انتظار نمی رفت در کشکول فيلسوفی مدعی آزاد انديشی و آزاد يخواهی يافت شود . آقای سروش در پاسخی پر از اطناب و حشو و افزونه به گذشته استالينی آقای دولت آبادی - که آقای سروش فراموش کردند نسنجيده و عصبی در همين پاسخ نامه ادعا کردند با نام دولت آبادی آشنا نبودند!- اشاره دارند . آقای سروش بی شک اطلاع دارند که اين" غار نشين" بارها تفکر سياسی گذشته خود را نقد و نفی کرده است , اينکه فيلسوف شهروند و آپارتمان نشين و فرنگ ديده ای چون ايشان دست به کار پسنديده نقد خويش نمی برد و از يک " غارنشين " هم عقب مانده تر می نمايد , جای سؤال و شگفتی ندارد ؟!

*****

آقای سروش متاسفانه به جای تلاش روشنفکرانه و روشنگرانه برای شناخت بهتر واقعيت , و يافتن حقيقت , و هر آنچه که از متن و بطن جامعه ی ما بتواند جامعه را دچار تطور و تحول کند با پنداشتن خود به عنوان " صاحب فلسفه حق" نه در نقد قدرت خودکامه و نقد خويش , در مشارکت با قدرت خودکامه و حذف سياسی, فرهنگی و اخلاقی منتقدان و مخالفان خود گام بر داشته است, امری که با ذات روشنفکری و روشنگری فلسفی خوانايی ندارد.





















Copyright: gooya.com 2016