شنبه 9 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آن قدر رأی بدهيم تا "تمديد احمدی نژاد" محال شود! بابک داد

بابک داد
تحريم انتخابات دوره قبل، فقط به برقراری دولتی منتهی شد که چهار سال است بحرانهای فراوانی برای کشور ايجاد کرده. هر رأيی که ما در دوره قبل نداديم، در واقع رأی مثبتی بود به احمدی نژاد. و هر رأی ما در اين دوره، يعنی «نه» به ادامه اين شرايط

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۱- ما و آزمايش موشکی کره شمالی!
متاسفانه از زمانی که جرج بوش ايران و کره شمالی و عراق را کشورهای «محور شرارت» ناميد، ما با آن کشور «منزوی و سرکش» همداستان و هم فرجام شديم! در حالی که مقامات ايرانی بارها بر «صلح آميز» بودن فعاليت های هسته ای ايران تأکيد کرده اند، ولی هر بار کره شمالی «بمب های هسته ای» تازه خود را آزمايش می کند، لاجرم نام ايران هم به ميان کشيده می شود! و ما ناخواسته بايد در تاوان سرکشی های کره شمالی شريک شويم!
ايران و کره شمالی به اذعان بسياری از مقامات آمريکايی، تفاوت های زيادی دارند و کره شمالی، هيچ يک از مختصات دموکراتيک ايران را ندارد. در کره گروه اندکی در يک کشور منزوی و «قلعه در بسته» ناگهان يک شبه تصميماتی می گيرند و روز بعد، موشکی به هوا می فرستند و دنيا را انگشت به دهان می کنند. حال آنکه ايران با همه تنش زايی های سه چهار ساله اخير در دولت نهم، هم ساختار اجتماعی و سياسی متمايزی نسبت به کره شمالی دارد و هم راههای مذاکره با ايران، به دشواری مذاکره با کشور کره شمالی نيست.
با اين همه، آقای احمدی نژاد در «هنر متحد کردن مخالفان»، غالبا" شبيه کره ای ها عمل کرده است. يعنی غالبا" سخنانی می گويد که جهان را به اجماع بر عليه ايران وادار می سازد.اوباما و مک کين دو رقيب انتخاباتی آمريکا در هر چيزی اختلاف داشتند؛ مگر در مخالفت با محمود احمدی نژاد (و نه ايران). به همين دليل، کسی مثل سردار محسن رضايی با سالها سابقه فرماندهی جنگ ايران و عراق، شرايط فعلی کشور را «در لبه پرتگاه» توصيف کرده که بدليل سوابق گوينده اين سخن، نبايد اهميت آن را دست کم گرفت. احمدی نژاد در شرايط کنونی در داخل کشور هم «اجماع ملی» بر عليه خود به وجود آورده که فقط با حضور ميليونی مردم در پای صندوق های رأی، اين اجماع ملی می تواند به «برون رفت» از وضعيت دشوار فعلی منتهی شود.

۲- ما و قدرت های بزرگ!
آقای احمدی نژاد دوبار به رئيسان جمهوری وقت آمريکا نامه نوشت و هيچ گاه پاسخی نگرفت و به طور تلويحی برای ايران ما «بی توجهی و اهانت» خريد. با اين حال، بازهم آقای باراک اوباما را برای «حل مشکلات جهانی» به مناظره در سازمان ملل فراخوانده است! او گفته:«اگر بناست يک کار زشتی در جامعه ريشه کن بشود، بايد از قدرتمندان جامعه اين کار را شروع بکنيم! اگر آنهايی که قدرتمندند و دارند سوء استفاده می کنند، آنها خلع سلاح (يا اصلاح) شوند، ديگران مشکلی نيست و به راحتی می توان آنها را هم خلع سلا (يا اصلاح) کرد!» من با اين سخنان احمدی نژاد کاملا" موافقم. اما خود ايشان بگويند در «حوزه قدرت» خودشان در دولت نهم، به عنوان يکی از «قدرتمندان جامعه» برای ريشه کن کردن «زشتی دروغ و جعل» چه کرده اند؟ و چقدر برای رفع زشتی ها و اصلاح ايرادها تلاش کردند که حالا از قدرتهای جهانی چنان انتظاری دارند؟ وقتی بر خلاف نظر مراجع تقليد و نخبگان و نمايندگان و اقشار مردم، آقای احمدی نژاد در حوزه قدرت خود، حاضر نشد يک معاون خود را برکنار کند؟ وقتی بر ابقای وزير کشور خود با دکترای دروغين و جعلی اش، تا لحظه آخر ايستادگی کرد، چه کمکی به «رفع زشتی دروغ» در جامعه خود کرد؟ وقتی خود ايشان به نسخه ای که برای«جهان» می پيچد، در حوزه قدرت خودش پايبند نيست، چطور چنين انتظاری از قدرتهای جهان دارد که برای رفع زشتی ها، اصلاح شوند تا جامعه (جهانی) هم خودبخود اصلاح شود؟! اين نسخه اگر کارآمد است، بايد برای هر قدرتی (و منجمله خود ما هم) کارساز و مفيد باشد. نمی توان برای جهان نسخه پيچيد ولی در داخل کشور، بر خلاف آن نسخه عمل کرد! از طرفی، من مبنای تقاضای مناظره احمدی نژاد با اوباما را نفهميده ام. کدام مشکل جهانی هست که در اين مناظره حل شود؟ در حالی که آقای احمدی نژاد مشکلات بسيار داخل کشور را کتمان می کند؟ يا اهميتی برای حل آنها قائل نيست!

۳- انتخابات «جشنواره شعارها» ست!
انتخابات اخير ايران به «جشنواره شعارهای نو و بديع» تبديل شده. انتخابات، «سطح مطالبات» را بالا برده. حرفهايی زده می شود که تا سال قبل «تابو» بودند. سطح گفتمان سياسی در جامعه بالا رفته و افزايش يافته است. اينها از برکات اين دوران انتخابات هستند که شخصيتهای «عملگرايی» مثل ميرحسين موسوی، محسن رضايی و مهدی کروبی در ميدان آن حضور يافته اند. محسن رضايی که زمانی فرمانده جنگ بود، اکنون از «بلاتکليفی» رابطه ايران و آمريکا انتقاد می کند و به صراحت می گويد علاقمند است دولت خود او آغازگر مذاکره و رابطه دوکشور باشد.اين به معنای بالارفتن سطح گفتمان و خطوط قرمزی است که هم بنا بر مقتضيات جهانی و هم بنا بر واقع بينی در جامعه ايران رخ داده است.
انتخابات جشنواره شعاره و برنامه هاست. اگر بعد از انتخابات، فرد پيروز با رعايت حق کپی رايت(!) از شعارهای درست نامزدهای ديگر بهره بگيرد و از توان کارشناسی خود نامزدها يا تيم شان استفاده کند و از اين «جشنواره شعارها» بهترين برنامه ها را استخراج کنند و به اجرا در آورند، آن گاه انتخابات يک بازی «برد – برد» برای همه ملت خواهد بود و هرکسی که پيروز شود، متعهد به انجام بهترين وعده های نامزدها با مردم است و با کمک خود آنان، «مطالبات مردمی» را پاسخ خواهند داد.

۴- رأی ندادن، يعنی رضايت دادن به وضعيت فعلی!
می گويند سه راه برای تغيير مديريت کشورها وجود دارد (حمله خارجی، انقلاب ، اصلاح / تغيير) مردم ما به «راه سوم» باور دارند. از پيام نوروزی آقای اوباما که در آن، برای اولين بار از لفظ «جمهوری اسلامی ايران» استفاده کرد و از اين خبر که دنيای غرب، مذاکره با ايران در حوزه اتمی را تنها از طريق مذاکره با «مقام رهبری» ممکن می داند. اين واقع گرايی جهانيان، باعث می شود با انتخاب درست يک رئيس جمهوری خوب و عملگرا و با اتخاذ روشهای معقول دولت منتخب، به اجرای «سياستهای کلان اتمی» کشور اميدوار باشيم و از «بن بست» کنونی در زمينه اتمی و تحريم ها و غيره «عزتمندانه» بيرون بياييم.هم به فن آوری صلح آميز اتمی دست پيدا کنيم و هم احترام جهانی خود را بازيابيم.
لذا کسانی که بر طبل «تحريم انتخابات» می کوبند تا به زعم خود، مشروعيت نظام در جهان زير سئوال برود(!) و زمينه دخالت خارجی مهيا شود، در عمل به «پوچی» ايده خود پی برده اند. دنيا مشروعيت نظام سياسی ايران را پذيرفته و «حمله خارجی» برای تغيير نظام ايران منتفی است و هيچ موافقی هم در داخل کشور ندارد. مردم ما با راه دوم، يعنی شورش و انقلاب هم نه موافق اند و نه اساسا" آن را به صلاح کشور می دانند. بنابراين، برای «اصلاح و تغيير و برون رفت» از اين اوضاع که محصول هولناک اقدامات دولت نهم است، همه متفق القول هستند و به تغيير گام به گام باور دارند. از «محسن رضايی» تا «کروباما» و شعار تغييرش و «ميرحسين موسوی»، همه به برون رفت و به تغيير اوضاع مديريتی کشورمان می انديشند.
تحريم انتخابات دوره قبل، فقط به برقراری دولتی منتهی شد که چهار سال است بحرانهای فراوانی برای کشور ايجاد کرده. هر رأيی که ما در دوره قبل نداديم، در واقع رأی مثبتی بود به احمدی نژاد. و هر رأی ما در اين دوره، يعنی «نه» به ادامه اين شرايط.
برای بيرون رفتن از اين اوضاع بحرانی و اين کابوس چهارساله، حتی اگر به نامزدی رأی دهيم که «محبوب» ما نباشد، اما «اهل عمل» و «مطلوب» باشد، بايد برويم و رأی بدهيم و «آنقدر رأی بدهيم» تا «تمديد احمدی نژاد» محال شود.
و در آخر اين نکته يادمان باشد:{من رأی نمی دهم! تو رأی نمی دهی!«او» رأی می آورد! من رأی می دهم! تو رأی می دهی! «او» رأی نمی آورد!}

[فرصت نوشتن، وبلاگ بابک داد]





















Copyright: gooya.com 2016