سه شنبه 26 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بلند پروازی‌ها و سياست تحقير و ياس، خامنه‌ای از انتخابات دهم رياست جمهوری چه انتظاری داشت؟ مجيد محمدی، گذار

مجيد محمدی
خامنه‌ای و نيروهای وفادار به وی بايد نيروهای اصلاح طلب را يک بار ديگر با رای پايين مفتضح و تحقير می کردند تا دوباره هوس نکنند با آوردن اشخاصی موجه مثل ميرحسين موسوی يا مهدی کروبی که عدم تاييد صلاحيت آن ها برای شورای نگهبان دشوار بود او را به چالش بکشند. بايد ظاهرا به مردم ايران و جهان نشان داده می شد که کسانی که به صراحت خامنه‌ای و سياست‌های وی را به چالش می کشند رقمی نيستند. خامنه ای که سرخوش از باده‌ قدرت مطلق است ديگر احساس نيازی به جناح چپ دوران خمينی نمی کند و از تبديل شدن آنان به نيروهای اپوزيسيون غير حکومتی استقبال می کند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اکنون که همه‌ی شواهد و قرائن بيانگر تقلب در انتخابات و جابجا شدن آرا هستند اين پرسش پيش می آيد که چرا خامنه ای و کاست نظامی و امنيتی حاکم به اين عمل پر مخاطره دست زده‌اند. اين موضوع از نگاهی تحليلی با نگاه به موقعيت سياسی و بين المللی حکومت خامنه‌ای قابل تبيين است. حکومت ولايت فقيه در اين مقطع به نمايش قدرت در داخل و خارج در عين انحصار قدرت در ميان وفاداران به خامنه ای نياز داشت تا آن حد که تقلب به مصلحت نظام تبديل شد.

تقلب، مصلحت نظام
خامنه‌ای به حدود چهل ميليون رای برای نمايش مشروعيت نظام در چشم جهانيان در شرايط مذاکره با دولت اوباما و اتحاديه‌ی اروپا نياز داشت و با باز گذاشتن نسبی فضا در يک ماهه‌ی قبل از انتخابات و مناظرات تلويزيونی انتخاباتی به چنين نتيجه‌ای دست يافت. مردم بايد هيزم آتش انتخابات می شدند تا با نمايش حضور مردم در صحنه تهديدات خارجی ناشی از تنش زايی حکومت در منطقه و تداوم غنی سازی و پيشبرد برنامه‌ی موشکی کاسته شود اما نتيجه را نمی شد به مردم و صندوق‌های رای واگذار کرد. اعضای شورای نگهبان و مقامات وزارت کشور در اتاق تجميع اين وزارت خانه بنا به مصلحت نظام بايد آرای صندوق‌ها را به گونه ای دستکاری می کردند تا نتيجه برای برنامه‌های بلند مدت خامنه‌ای و کاست نظامی-امنيتی حکومت مشکلی ايجاد نکند.

خامنه‌ای فقط احمدی نژاد را می خواست و چندين بار قبل از انتخابات به صراحت از دولت و شخص وی حمايت کرد. احمدی نژاد در چهار سال گذشته نشان داد که به رهبری و تئوری‌ها و باورهای او کاملا وفادار است. انتخاب موسوی می توانست در رسيدن خامنه‌ای به اهداف بلند پروازانه‌ی وی مثل دست يابی به سلاح اتمی، تبديل شدن به يک ابر قدرت، زدن حرف اول در منطقه و استقرار کامل سيستم تماميت طلبانه اختلال ايجاد کند. خامنه‌ای در شرايط بحران اقتصادی امريکا و دشواری های جدی امريکا در عراق و افغانستان و پاکستان به چهار سال ديگر برای رساندن تعداد سانتريفوژها از هفت هزار به پنجاه هزار و در اختيار گرفتن مواد لازم برای ساخت ده‌ها بمب اتمی نياز دارد و برای رسيدن به اين هدف بزرگ از ايجاد تنش در داخل ابايی ندارد. تاييد انتخابات بدون تاييد سلامت آن از سوی شورای نگهبان نمايانگر هيجان زدگی و بی حوصلگی وی در رسيدن به اين خواست استراتژيک است. شخص موسوی در اين موضوع با سياست‌های غنی سازی مخالفتی نداشت اما خامنه‌ای به تيم وی اعتماد نداشت. خامنه‌ای نمی توانست چنين ريسکی را برای حفظ نظام سياسی تحت حاکميت خويش و تضمين تداوم حيات رژيم جمهوری اسلامی با دست يابی به سلاح‌های کشتار جمعی پذيرا شود.

خامنه‌ای با اين گونه چينش آرا به کشورهای غربی اين پيام را داد که قرار نيست سياست خارجی ايران در چهار سال آينده تغيير يابد. پس از انتخاب خاتمی، حکومت مرتبا اين پيام را انتقال می داد که علی رغم رای نه به خامنه ای "چيزی عوض نشده است" اما اين بار حاکميت با دستکاری در نتايج به مردم ايران و کشورهای خارجی اين پيام را داد که "قرار نيست چيزی عوض شود."

خامنه‌ای پس از شکست حزب الله در لبنان نمی خواست ايران کشور بعدی برای اعلام تاثير گذاری به قدرت رسيدن و تاثير پيام‌های اوباما در منطقه‌ی خاورميانه باشد. مصلحت عالم اسلام اقتضا می کرد که کسی که خود را رهبر مسلمين جهان می خواند جلوی اين موج تازه‌ی اميد و گفتگو گرفته شد و به جای آن پيام نفرت و خشونت ارسال شود.

شستن دوم خرداد
احمدی نژاد نه تنها بايد انتخاب می شد بلکه بايد بيش از رای خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ رای می آورد تا رای "نه" مردم به خامنه‌ای در آن سال با اين ميزان رای جبران می شد. کروبی بايد حدود ۳۳۰ هزار رای می آورد (کمتر از ميزان افرادی که در ستادهای وی فعال بودند) تا دوستان و همکاران وی برای هميشه با سياست خداحافظی کنند و رسانه‌های رهبری اين ميزان رای را بر سر آنان در هر مجادله ای بکوبند. موسوی بايد در حدود ۱۳ ميليون رای می آورد تا مهندسی انتخابات چندان غير عادی به نظر نيايد. رضايی نيز بايد رای بسيار اندکی می آورد تا شکافی در جناح اقتدارگرا که نشانه‌های آن در دوره‌ی انتخابات کم کم آشکار می شد مشاهده نشود. اما رای سيصد هزار نفری کروبی با رای پنج ميليونی وی در انتخابات دور گذشته با فرض عدم تغيير مواضع و برنامه های وی فاصله‌ای باور ناکردنی داشت.

خامنه‌ای و نيروهای وفادار به وی بايد نيروهای اصلاح طلب را يک بار ديگر با رای پايين مفتضح و تحقير می کردند تا دوباره هوس نکنند با آوردن اشخاصی موجه مثل مير حسين موسوی يا مهدی کروبی که عدم تاييد صلاحيت آنها برای شورای نگهبان دشوار بود او را به چالش بکشند. بايد ظاهرا به مردم ايران و جهان نشان داده می شد که کسانی که به صراحت خامنه‌ای و سياست‌های وی را به چالش می کشند رقمی نيستند. خامنه ای که سرخوش از باده‌ی قدرت مطلق است ديگر احساس نيازی به جناح چپ دوران خمينی نمی کند و از تبديل شدن آنان به نيروهای اپوزيسيون غير حکومتی استقبال می کند. در شرايطی که در روز انتخابات آرای هيچ يک از مناطق کشور اعلام نمی شود اما آرای ظاهرا بسيار اندک نامزدهای رقيب در زادگاه خود آنها (مثل رای سه درصدی رضايی در روستای لالی از توابع خوزستان، زادگاه وی، و رای حدود ۲۵ درصدی کروبی در اليگودرز، زادگاه وی) توسط سايت‌های حامی احمدی نژاد عرضه می شود تا نامزدها مورد تحقير قرار گيرند. رای کروبی در استان لرستان يک پانزدهم رای احمدی نژاد و رای رضايی در استان خوزستان يک دهم آرای احمدی نژاد اعلام شده است. (۱)

تکميل فرايند خمينی زدايی
در برنامه‌های انتخاباتی هواداران موسوی و احمدی نژاد دو شعار متقابل داده می شد: "احمدی دلاور، پيرو خط رهبر“ و ”رای ما يک کلام، نخست وزير امام.“ مير حسين موسوی به عنوان ميراث دار عصر خمينی و تابع و وفادار به وی، و محمود احمدی نژاد به عنوان مطيع و وفادار به خامنه ای در برنامه‌های انتخاباتی خود ظاهر شده اند. اين دو در دوره‌ی خود مجريانی وفادار به ولی فقيه عصر خود بوده‌اند و مشی و سبک مقام متبوع خود را منعکس می کرده‌اند. غير از موسوی، دو نامزد ديگر يعنی محسن رضايی و مهدی کروبی نيز از نزديکان خاص و عناصر وفادار به خمينی بوده اند و در برابر ديدگاه‌های احمدی نژاد که ديدگاه‌های خامنه‌ای نيز هست به آرای خمينی اشاره و استناد می کنند. بدين ترتيب منازعه و رقابت در انتخابات دهم رياست جمهوری ميان عناصر وفادار به فرهمندی خمينی و يک عنصر وفادار به رهبری خامنه‌ای در جريان بود.

خمينی در عصر خود با تمام نيرو از موسوی حمايت کرد و علی رغم فشارهای رئيس جمهور که به جناح راست مذهبی تعلق داشت جناح چپ مذهبی را در سه قوه حاکميت بخشيد. خامنه‌ای در دوران وی رئيس جمهوری در حاشيه و عملا بی قدرت بود و حتی وزرا حاضر به پاسخ گويی به وی نبودند. در مقابل در منازعه‌ی قدرت در ابتدای دهه‌ی چهارم عمر نظام جمهوری اسلامی خامنه ای با ايما و اشاره مرتبا به حمايت از احمدی نژاد می پردازد. نماينده‌ی ويژه‌ی وی در سپاه از قول خامنه‌ای نيروهای نظامی را به رای دادن به احمدی نژاد فرا می خواند؛ خود وی مستقيما به انتقادات مير حسين موسوی از احمدی نژاد در خطابه‌هايش در عرصه‌های بين المللی پاسخ می گويد. او بدون آن که مستقيما به مواضع ميرحسين موسوی در مورد سياست خارجی کشور اشاره کند گفت ايران برخلاف گفته برخی از نامزدها، از چشم دنيا نيفتاده است. (سايت بی بی سی، ۱۴خرداد ۱۳۸۸)او در سخنرانی کردستان قبل از انتخابات مستقيما از دشمنی بدخواهان با رئيس جمهوری که شور و نشاط ايجاد می کند سخن گفت. (کيهان، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸)

خامنه ای رئيس جمهوری کوتاه قد تر از خود در مقام رياست قوه‌ی مجريه می خواهد و در اين ميان احمدی نژاد بهترين گزينه برای وی است. وفاداران به خمينی حاضر نخواهند شد در مراسم تنفيذ برخلاف احمدی نژاد دست وی را ببوسند. از همين جهت است که خامنه‌ای از روز آغاز رهبری‌اش يک به يک عناصر خمينی را از نهادهای نظامی و امنيتی مثل سپاه و بسيج، ديوانسالاری دولتی، مجلس و قوه‌ی قضاييه، نهادهای تحت نظر دستگاه رهبری مثل بنيادها و روزنامه‌ها، و نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت يا ظاهرا انتخابی مثل مجلس خبرگان به بيرون رانده است. نظارت استصوابی موثر ترين روش منصوبان خامنه ای در شورای نگهبان برای تصفيه‌ی نهادهای انتخابی از عناصر وفادار به خمينی بوده است. اما اين اژدهای چند سر با نابود شدن يا سر خم کردن يکی از سرها با نيرويی تازه در پشت سر عنصری ديگر سر بر می آورد. شورای نگهبان در عين رد صلاحيت هزاران تن از وفاداران به خمينی، از رد صلاحيت نزديک ترين افراد به خمينی عاجز مانده است. با تحليل رفتن قدرت و محبوبيت هاشمی، خاتمی به صحنه آمد و با انسداد سياسی و از کار انداختن ماشين جنبش اصلاحات مير حسين موسوی و مهدی کروبی و محسن رضايی به ميدان آمدند.

انتخابات دهم رياست جمهوری از اين جهت گامی ديگر برای خامنه ای بود تا پروژه‌ی خمينی زدايی را که حدود بيست سال است دنبال می کند به انجام برساند. خامنه‌ای از ابتدا به دنبال اين بوده که نظام جمهوری اسلامی را آن طور که خود می خواهد از نو شکل دهد و بزرگ ترين مانع برای او نه عناصر ليبرال يا چپ و نه دشمنان خارجی بلکه ميراث عصر خمينی بوده است. کابوس خمينی از طريق عناصر قدرتمند وفادار به وی در اين دو دهه دست از سر وی بر نداشته‌اند. خاتمی و هاشمی رفسنجانی که بسياری از نيروهای مخالف خامنه ای در زير عبای آنها به فعاليت می پرداختند در طی اين دو دهه با هزينه و دشواری بسيار از سوی خامنه ای حذف شده يا به حاشيه رفته‌اند اما يک باره نخست وزير خمينی که پرونده‌ی فساد اقتصادی نيز ندارد يک باره پس از بيست سال به ميدان می آيد. از نگاه خامنه ای به نظر می آيد که نيروی عصر خمينی برای مهار زدن به قدرت وی تمامی ندارد اما وی از اين جهت بسيار صبوری نشان داده و يک به يک آنها را به حاشيه رانده است. تغيير آرا موسوی و کروبی نمايانگر اين نکته است که طاقت حزب پادگانی رهبری طاق شده است.

نمايش قدرت
خامنه‌ای می خواست درس بزرگی به جوانان کشور بدهد و نشان دهد که چه کسی قدرت را در دست دارد. تاييد زودهنگام انتخابات توسط خامنه ای، خس و خاشاک خوانده شدن مخالفان توسط احمدی نژاد و برگزاری جشن پيروزی پيش از تاييد انتخابات توسط شورای نگهبان علائمی برای نمايش قدرت بودند. خامنه ای همچنين می خواست نخست مردم را به عرصه بياورد بعد با تغيير نتايج آنها را مايوس کند تا دوباره هوس نکنند به فعالان سياسی تبديل شوند. در صورت اعتراض پس از اعلام نتايج نيز دهها هزار نفر از اين جوانان بازداشت شده و با کتک خوردن در زندان‌ها و بازداشت گاه‌های غير قانونی و غير مشخص درسی برای عدم مشارکت سياسی در آينده به آنها داده می شد. لياقت جوانان ايرانی از منظر حزب پادگانی رهبری فعاليت در بسيج و همراهی با نيروهای وفادار به رهبری، اعتياد و بيکاری، يا مهاجرت به خارج کشور است.

به راست سنتی که از ابتدای رهبری خامنه ای به مرجعيت وی به عنوان مرجع تقليد باور نداشت و با حکومت وی کجدار و مريز رفتار می کرد بايد اين اطمينان داده می شد که رهبری مذهبی خامنه‌ای آلترناتيوی ندارد و نقش اين جناح در برابر حزب پادگانی نقشی حاشيه‌ای و حمايتی است. نام بردن از خانواده‌های هاشمی و ناطق نوری به عنوان مفسد در مناظره ها - که بدون هماهنگی با بيت رهبری انجام نمی گرفت - اين پيام را به حزب موتلفه‌ی اسلامی و گروه‌های راست سننی می داد که بدون سهم خواهی از نيروهای نظامی و امنيتی حاکم حمايت کنند. عدم حمايت رسمی جامعه‌ی روحانيت مبارز تهران و جامعه‌ی مدرسين حوزه‌ی علميه قم از نامزد حزب پادگانی و مورد حمايت بيت رهبری بايد به گونه ای پاسخ داده می شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016