چهارشنبه 10 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تغار شکسته تهران، بازبينی نقش رسانه های غربی در بحران انتخابات ايران، داريوش سجادی

داريوش سجادی
صرف نظر از "صحت" يا "عدم صحت" شائبه تقلب در آراء ماخوذه انتخابات، در يک نکته نمی توان ترديد داشت و آن اين که صرف شائبه تقلب به اندازه کافی فرصت و فضا به رسانه های غربی داد تا با هر چه بيشتر دميدن بر آتش بحران، بيشترين تلاش خود جهت صيد "ماهی مراد" از غائله فوق را به عمل آورند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


dariushsajjadi@yahoo.com

انتخابات دور دهم رياست جمهوری ايران و درگيری هائی که از فردای برگزاری اين انتخابات، خيابان های تهران و چند شهر ديگر در ايران را مبتلابه خشونت کرد، فرصتی مناسب برای ناظران سياسی بود تا از آن طريق بتوان «بحران انتخابات در ايران» را از ابعاد مختلف از جمله از بعد رسانه ای مورد بررسی قرار دهند.
صرف نظر از «صحت» يا «عدم صحت» شائبه تقلب در آراء ماخوذۀ انتخابات، در يک نکته نمی توان ترديد داشت و آن اينکه صرف شائبه تقلب به اندازه کافی فرصت و فضا به رسانه های غربی داد تا با هر چه بيشتر دميدن بر آتش بحران، بيشترين تلاش خود جهت صيد «ماهی مراد» از غائله فوق را به عمل آورند.

ورود هدف دار و فرصت طلبانه رسانه های غربی به بحران انتخابات در ايران از زمانی آغاز شد که راهپيمائی مسالمت آميز مخالفان نتايج اعلام شده در بعد از ظهر دوشنبه ۲۵ خرداد در تهران با تيراندازی به مردم تظاهرکننده به خشونت کشيده شد.
از فردای اين واقعه تلخ بود که رسانه های غربی با محوريت تلويزيون فارسی زبان BBC آتش بياری معرکه را عهده دار شده و با گزارش هائی يک سويه و هيجان زده موفق شدند بر آتش خشونت برپا شده در تهران بنحو موثری نفت بپاشند.
در اين غائله BBC در کنار ديگر رسانه های اروپائی و آمريکائی رسالت خود را در دو سطح و بصورت هم زمان عملياتی کردند.

۱ـ در اولين سطح ناظران سياسی و کارشناسان رسانه ای شاهد آن بودند که علی رغم توقع و سنت پذيرفته شده رسانه ها در پوشش خبری بحران ها و تشنجات محلی يا ملی يا بين المللی، که مديران رسانه مُجرب ترين و ورزيده ترين و جاافتاده ترين مجريان خود را به صحنه می آوردند (همانند آنچه که شبکه خبری ABC در پوشش خبری فاجعه يازده سپتامبر از خود نشان داد و مرحوم پيتر جنينگز Peter Jennings مجری توانمند و مسلط خود را صاحب اختيار در مقابل دوربين کرد) اما در تشنجات تهران BBC به طلايه داری از ديگر همکارانش، در رويکردی معنادار تريبون و دوربين خود را با ثمن بخس در اختيار مُجريان جوان و نوباوه ای در عرصه خبررسانی قرار داد که جوزده آشوب های تهران پا به پای جوانان و معترضين عصبانی و هيجان زده در داخل کشور با «شيدائی ها و همدلی های عاطفی با يکی از طرفين مناقشه» عملاً و ناخواسته آتش بيار معرکه ای شدند که محصول نهائی آن خدشه به منافع ملی ايران بود. (۱)
نکته معنادار در سلوک خبری BBC غفلت مجريان ايرانی اين رسانه دولتی است که بی مبالاتانه خود و عرق ملی خود را جوان سرانه صرف نامجوئی مقتضای سن شان به بهای استفاده ابزاری مديران BBC از ايشان جهت تامين اهداف ديپلماتيک دولت انگلستان کردند و خواسته يا ناخواسته نقش ابزار ديپلماسی دولت بريتانيا را عهده دار شدند.
اين نکته را نيز نمی توان از نظر دورداشت که BBC در حالی اقدام به راه اندازی تلويزيون فارسی زبان کرد که کثيری از شاغلين ايرانی آن متواری از وطن و برخوردار از پرونده قضائی از قوه قضائيه ايرانند اما چنين پيشينه ای مانع از آن نمی شد تا ايشان قبل از اشتغال در اين رسانه پاسخ به يک سوال اساسی را جويا می شدند و آن اينکه:
BBC يک رسانه تصويری دولتی است و رسانه دولتی يعنی فاقد انگيزه تجاری بودن و به همين دليل چنين رسانه ای بدون دغدغه جذب آگهی تجاری به پشتوانه سرمايه گذاری تضمين شده دولت با فراغ بال سياست های رسانه ای خود را دنبال می کند. حال با علم به هزينه های سرسام آور رسانه های تصويری بر ايرانيان شاغل به کار در BBC فرض بود تا قبل از پذيرش مسئوليت در اين رسانه پاسخ به اين پرسش را جويا می شدند که:
بر اساس کدام «حجت عقلی» يا «خيرانديشی» و «نوع دوستی ايران نوازانه» دولت بريتانيا پذيرفته ضمن تخصيص ماليات شهروندان انگليسی اقدام به راه اندازی تلويزيونی برای کشوری ديگر و ملتی با زبانی ديگر در دور دست ها نمايد که هر ثانيه پخش آن بدون بازگشت کمترين سودی برخوردار از ضررهای هنگفت مالی و صرف هزينه های گزاف اقتصادی است؟
البته BBC صادقانه پاسخ به اين سوال را پيشتر داده و صراحتاً در منشور رسانه ای خود ضمن تعريف BBC به عنوان ابزار ديپلماسی خارجی دولت انگلستان اعلام کرده که فعاليت رسانه ای خود را وقف تامين اهداف ديپلماتيک انگلستان در خارج از مرزها می کند.


BBC World Service
The BBC is a Crown Corporation of the British Government, but operates independently of it. There is no direct control of the BBC by the British Government. The World Service may, however, promote the British point of view and foreign policy.

اکنون و با وقوف بر چنين ماهيت و کارکردی از BBC آيا ايرانيان شاغل به خدمت در اين رسانه به هم وطنان خود در داخل کشور حق آن را می دهند تا نيت ولو خير و وطن دوستانه ايشان در رسانه ای که پيش از اين نيز بنا به اعتراف خود در پروژه کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ نقش آفرينی داشته را در کمترين حالت با «چشم تاسف» بنگرند؟

۲ـ نکته برجسته در پوشش خبری ناآرامی های تهران، عدول و سنت شکنی رسانه های غربی از منشور اخلاقی و اطلاع رسانی خود بود. در اين سطح BBC در کنار ديگر رسانه های معتبر بين المللی از قبيل CNN و ABC و FoxNews بالاتفاق و در حجمی گسترده از فردای بروز بحران و بالا گرفتن خشونت در خيابان های تهران، انتشار دهنده خشن ترين صحنه های درگيری ميان دو طرف نزاع در خيابان های تهران و ديگر شهرهای ايران شدند.
اصرار بر انتشار گسترده صحنه های خشونت در تهران در حالی صورت می گرفت که اساساً سياست خبری حاکم بر رسانه های غرب علی الظاهر تاکيد بر اخلاق رسانه ای و پرهيز از انتشار صحنه های خشن (حتی چکيدن قطره ای خون از بينی) بمنظور اجتناب از جريحه دار شدن افکار عمومی و پرهيز از دامن زدن به خشونت دارد. چنين تقیّدی تا جائی بود که پيش تر مُجريان تلويزيون BBC فارسی حتی در انتشار گزارش هائی که در آن بيننده مواجه با فلش های متعدد عکاسان بود، قبل از نمايش چنان گزارش هائی و بمنظور پيش گيری از عواقب آن برای مبتلايان به بيماری صرع هشدارهای بهداشتی می دادند! اما با بروز بحران در تهران ناگهان اين رسانه و ديگر رسانه های تصويری غرب دچار «آلزهايمر مصلحتی» شده و بی پروا ارائه دهنده خشن ترين صحنه های درگيری در تهران به مخاطبان خود شدند.
اين در حالی است که در مثال برجسته فاجعه يازده سپتامبر هيچکدام از رسانه های تصويری آمريکائی يا اروپائی علی رغم شدت و عمق فاجعه حتی يک جسد يا صحنه دلخراش را نيز در گزارش های خود از صحنه فاجعه نشان ندادند.
اما علی رغم چنان سياست اخلاق محورانه ای در رسانه های غربی، مشاهده شد همه آن نازکدلی ها به مجرد آنکه به مرزهای ايران و بحران در تهران رسيد به يک باره رنگ باخت و رسانه های غربی در کانون يک همسوئی تنگاتنگ بالاتفاق دست به رقابتی سنگين و فشرده جهت هر چه بهتر و بيشتر به تصوير کشاندن صحنه های بشدت خشن از ناآرامی ها در ايران زدند.
اصرار بر چنين تناقضی را قبل از آنکه بتوان اطلاع رسانی امانتدارانه به مخاطب قلمداد کرد بايد شيطنتی زيرکانه توسط رسانه های غربی دانست که تحت سلطه امپراطوری خبری صهيونيسم، قبل از مخاطب عام، مخاطب خاص خود در کاخ سفيد را هدف قرار داده بود!

حجم گسترده و فوق تصور رسانه های BBC و CNN در انعکاس اخبار خشونت آميز از تهران از روز سه شنبه ۲۶ خرداد تا دوشنبه يکم تير ماه، به ويژه اصرار معنادار در پخش صدها باره گلوله خوردن و کشته شدن «ندا آقاسلطان» استفاده ابزاری از کالبد بی جان دختری معصوم بود که بعد از کشته شدن مظلومانه اش، از سوی اين رسانه ها مبدل به کالائی جهت ترفندهای سياسی اصحاب پشت صحنه قدرت شد.
از صبح يک شنبه ۳۰ خرداد تا بامداد سه شنبه دوم تير ماه جميع رسانه های تصويری اروپا و آمريکا در اقدامی هماهنگ و معنادار با تکرار صدها باره لحظه جان دادن «ندا آقاسلطان» موفق شدند ميزان تالم و تاثر افکار عمومی اروپا و بويژه آمريکا را تا بالاترين سطح ممکن افزايش دهند تا جائی که اکنون و با قاطعيت می توان مدعی شد ديگر کمتر شهروندی در اروپا و آمريکا پيدا می شود تا صحنه جان دادن «ندا» را نديده و از ناحيه رويت چنان صحنه رقت آوری متاثر نشده باشد. اما «ندا» و تمامی شهروندان اروپائی و آمريکائی ناخواسته ابزار بازی بازيگرانی در پشت پرده رسانه های وابسته به صهيونيسم شدند که از ميان همه مخاطبان خود تنها يک نفر را جستجو می کردند: باراک اوباما
پيکر بی جان و چشم های باز «ندا آقاسلطان» از سوی قدرت های سنگر گرفته پشت رسانه های وابسته به مافيای رسانه ای صهيونيسم در کمال بی اخلاقی مُبدل به سکوی پرشی جهت تامين منويات ومطامع نامشروع ايشان شد.
در اين تعزيه گردانی مهوّع اروپا با محوريت BBC در کنار اسرائيل با محوريت CNN و ديگر رسانه های تصويری در ايالات متحده هر کدام با سنگر گرفتن پشت پيکر بی جان «ندا آقاسلطان» در کنار يکديگر اهداف خاص خود را تعقيب کردند.

دولت اسرائيل به اعتبار نفوذ و تملک حداکثری بر رسانه های آمريکا و اروپا کوشيد با اغتنام فرصت از بحران تهران با هر اندازه مُشـّوه معرفی کردن چهره اصحاب حکومت در ايران (صرف نظر از کيستی پيروز انتخابات در تهران) زمينه اجماع بين المللی عليه ايران در مجامع جهانی طی چهار سال آينده را با تکيه بر کراهت شکل گرفته در افکار عمومی بين المللی از ناحيه نمايش خشونت در خيابان های تهران، فراهم آورد.
طبعاً برای اسرائيل هر اندازه کريه نشان دادن ايران در افکار بين الملل بمعنای ايجاد سايه برای خود است تا از اين طريق بتواند فرصت و فضای مناسب جهت تداوم حيات و رفتار نامشروع خود را از طريق القای «ايران هراسی» در منطقه و جهان فراهم کند.
گذشته از اين تل آويو در حاشيه بحران انتخابات در تهران بصورتی کاملاً معنادار و قابل فهم کوشيد از طريق آگرانديسمان خبری خشونت ها در تهران، حجم سنگين فشار رسانه ای خود را متمرکز بر شخص باراک اوباما نمايد.
اين رويکرد بازگشت به آن داشت که اوباما از روز نخست زمامداری اش در کاخ سفيد رويکردی مسالمت جويانه با ايران را در دستور کار قرار داده و صراحتاً آمادگی خود جهت مذاکره مستقيم و بدون پيش شرط با جمهوری اسلامی ايران را اعلام کرده بود.
به همين منظور اسرائيل با اتکای بر CNN و ديگر رسانه های وابسته در آمريکا در کنار انگلستان و اتکايش به BBC و به استعداد زير مجموعه های لشکر رسانه ای وابسته به خود در اروپا توانستند از فرصت آشوب و خشونت در تهران بهره برده و با بالا بردن ضريب تاثر افکار عمومی «اوباما» را زير ضربات خرد کننده رسانه ای خود قرار دهند تا بدينوسيله وی را به ابراز نظری تند و مداخله جويانه عليه ايران مجبور و متقاعد کرده و متقابلاً دولتمردان و رهبران ايران را نيز وادار به واکنشی پرخاشگرايانه نسبت به اظهارات مداخله جويانه اوباما نمايند تا بدينوسيله با از بين بردن افق بهبود مناسبات ميان دو کشور معدود پل های مهيا شده برای مذاکره بين دو کشور تخريب شود.

فشار رسانه ای بر رئيس جمهور آمريکا در حالی صورت می گرفت که اوباما در ابتدا کوشيد با وقوف بر نيت پنهان اشک تمساح رسانه های وابسته به اصحاب صهيونيسم، روزنه های اميد به مذاکره با ايران را تحفظ کند.
به همين منظور وی طی تحمل سه روز فشار سنگين رسانه ای بر خود صرفاً با تقبيح اعمال خشونت حکومت عليه شهروندان صراحتاً اعلام می کرد:
«تصميم ندارد در نتيجه انتخابات رياست جمهوری له يا عليه کانديدائی اظهار نظر کرده و تصميم نهائی را محول به مردم ايران می کند.»
پارازيته شدن تلويزيون BBC در تهران در کنار قابل دسترس بودن VOA مؤيد آن می تواند باشد که دولتمردان آمريکا با وقوف بر نيات پنهان رقبايش در اروپا و اسرائيل دستور مخنث عمل کردن VOA در بحران تهران را صادر کرده خصوصاً آنکه مشاهده شد محسن سازگارائی که فرصت طلبانه در سه روز نخست بالا بودن ضريب بحران در تهران از دوربين تلويزيون VOA جهت صدور امريه ها و راهکارهای ساختارشکن به شهرآشوبان در تهران بهره وافی می برد ناگهان و بدون کوچکترين توضيحی و بصورتی کاملاً غيرمترقبه از VOA اخراج شد.
ليکن علی رغم موضع گيری های هوشمندانه اوباما طی سه روز اوج بحران در تهران، نهايتاً ايشان در روز سوم تسليم فشار خرد کننده افکار عمومی تحريک شده در آمريکا شد و طی کنفرانس خبری در کاخ سفيد هر چند باز هم جانب احتياط را رعايت کرد اما چاره ای نداشت تا بمنظور تامين نظر اروپا و اسرائيل با گويشی عتاب گونه به دولتمردان ايران تذکر حقوق بشری دهد.
فشار روانی رسانه ای بر اوباما در حالی صورت گرفت که از روز يکشنبه ۳۱ خرداد ماه علی رغم توقع اروپا و اسرائيل ناگهان حجم اعتراض های خيابانی در تهران بشدت افول کرد و اين امر نويد آن را می داد تا اوباما بتواند از تنگنای موضع گيری عليه ايران با کاهش شدت بحران در تهران بسلامت گذر کند.
اما علی رغم افول بحران در تهران، ناگهان و بدون مقدمه و ضرورت اعلام شد که اتحاديه اروپا تصميم به بازگرداندن سفرای خود از ايران به نشانه اعتراض به برخورد خشن حکومت در تهران با معترضين به نتيجه انتخابات گرفته است!
اتحاديه اروپا با چنين تدبيری عملاً کوشيد تا برای بالا نگهداشتن تب افکار عمومی عليه ايران کماکان ايران را در صدر اخبار جهانی نگاه داشته و اوباما را مجبور به واکنش کند. تدبيری که ظاهراً موثر افتاد و طرفين در تهران و واشنگتن را به روياروئی کلامی در روزهای سه شنبه و پنج شنبه دوم و چهارم تيرماه کشاند. روياروئی کلامی که می تواند نشانه آن باشد طی ۴ سال آينده محور مناسبات تيره تهران و واشنگتن علی رغم تلاش اوباما کماکان بر همان پاشنه سابق خواهد گشت.

باراک اوباما:
ايالات متحده و جامعه جهانی از خشونت به کار گرفته شده برای سرکوب معترضان در ايران وحشت زده و منزجر شده ... آمريکا حاکميت جمهوری اسلامی ايران را به رسميت می شناسد و در امور داخلی اين کشور دخالت نمی کند ... اما راهبرد قديمی رهبران ايران در مقصر دانستن کشورهای خارجی برای مشکلات شان ديگر کارساز نيست. دوم تير ماه ۸۸

محمود احمدی نژاد:
آقای اوباما اشتباه کرد که اين حرف ها را بيان کرد ... ما از دولت بريتانيا و برخی کشورهای اروپائی که يک مشت عقب افتاده سياسی هستند که در اداره کشور و مردم خود هم مانده اند انتظار چنين سخنانی را داشته، اما نه از رئيس جمهوری آمريکا. کشوری که دم از تغيير و تعامل می زند چرا وارد اين ميدان انحرافی و اين دام شد ... در صورتی که باراک اوباما از ايران انتقاد کند مردم او را فردی مانند جورج بوش تلقی خواهند کرد. چهارم تير ماه۸۸
بعد از توفيق رسانه های غربی در به زانو درآوردن اوباما، مرگ غيرمترقبه «مايکل جکسون» را می توان نقطه پايان آن جنگ رسانه ای دانست که ابعاد خبری گسترده اش اين فرصت را برای مديران پشت صحنه رسانه در غرب مهيا کرد تا ضمن خسته نباشيد گفتن به يکديگر، از فراغت لازم جهت برپائی جشن پيروزی رسانه ای شان در خلوت برخوردار شوند.

داريوش سجّادی
۷/تير۸۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ هيجان زدگی مجريان جوان BBC در حالی بود که برخلاف انتظار برخی از مُعمرين و مُجريان و تحليلگران پرسابقه اين رسانه نيز گوی سبقت را از جوانان ربوده و جلوتر از ايشان «شيدائی جو داخل ايران» بصورتی برجسته آرزوهای خود را در مقام تحليل به بينندگان ارائه می کردند. هر چند شرط انصاف حکم می کند از اجراهای مسلط آقايان «مهدی پرپنچی» و «جمال الدين موسوی» و «نادر سلطانپور» طی آن ايام به نيکی ياد شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016