پنجشنبه 19 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تقی رحمانی: نه بايد در جنبش سبز محو شد و نه در مقابل آن ايستاد، بايد در عين حفظ استقلال با آن تعامل کرد، تغيير برای برابری

پاسخ تقی رحمانی پرسش های تغيير برای برابری

تغيير برای برابری - فعالان کمپين يک ميليون امضا با گرايشات و تنوعات فکری توانسته اند در سه سال گذشته حول خواست لغو تمامی قوانين تبعيض آميز جنسيتی، مبارزه مدنی حول حقوق برابر شکل داده و به پيش ببرند و امروز هريک بر پايه اعتقاد خود در عرصه های متفاوت مبارزه جاری برای آزادی و حقوق دمکراتيک شهروندی حاضرند . اين نکته که زنان در عرصه اين مبارزه حضوری چشمگير دارند بر کسی پوشيده نيست. تصوير ندا که در حافظه تاريخی مردم ايران و جهان ثبت شده نشان از اهميت نقش زنان در مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی دارد . اين شرايط اما پرسش های عاجل زير را برابر ما قرار می دهد :

چگونه می توان در بستر مبارزات جاری ، فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پيوند زد ؟

تحول شرايط چه تاثيری بر کمپين يک ميليون امضا دارد ؟

شرکت فعالان و ياران کمپين و نيز تمامی مدافعان حقوق زنان در اين بحث بر فراهم آوردن پاسخ و يا پاسخهای هر چه خلاق تر ياری خواهد کرد . باشد که اين همفکری و همدلی ما را در پيوند مبارزه برای برابری و آزادی و عدالت اجتماعی ياری دهد .

***



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


-چگونه می توان در بستر مبارزات جاری، فکر برابری خواهی را به دفاع از آزاديهای شهروندی و عدالت اجتماعی پيوند زد؟

بايد توجه داشت و ترويج کرد که فضای انتخاباتی و بعد از آن، نتيجه رفتار و فعاليت جريانها و افراديست که بعد از بن بست اصلاحات کلان نگر، دولت محور پارلمانی به سوی مطالبات معين روی آوردند و جنبشها يا حرکات خاص يا خرد مدنی را حول محور مطالبات جنسيتی (مانند کمپين يک ميليون امضاء)، قومی،‌ مذهبی، صنفی سامان دادند و در چهار ساله دولت نهم تا حد توان فعاليت کردند و دچار محدوديت، محروميت، زندان و غيره شدند.

نگاه مطالبه محور از سوی چنين نهادهای مدنی و برخی از احزاب سياسی در دوره انتخابات مطرح شد و در برنامه کانديداها نمود پيدا کرد. چون کانديداها با جامعه ای مواجه شدند که منافع ملی کلان را در بستر مدنيت و خواسته های مشخص تعريف می کرد و به عبارتی در اين مقطع ايران سه عنصر پايه ای داشت و تک پايه ای و کلی نبود.

اين سه عنصر پايه ای بر اساس اصناف، اقوام و جنسيت نگاه جديدی به ايران بود که از کلی گويی فرار می‌کرد. حرف و عمل کانديداهای رياست جمهوری، انعکاس و پاسخ به اين مطالبات در حد توان آنها بود. از همين روست که جنبش سبز مردم تا حدی محصول مطالبات خاص و مشخص جامعه است که با يکديگر پيوند خورده و گويی رودها به رودخانه ای بزرگ پيوسته و به سوی دريا در حرکت هستند، اما آيا بايد جزء يا حرکت خاص را در کل حل کرد؟

به هيچ وجه چنين نيست و نبايد باشد.

در اين مورد مثالی می زنم. جنبش سبز همانند تيم ملی است. اما تيم ملی ای قوی است که باشگاههای قوی داشته باشد و بازيهای باشگاهی مستمر و منظم انجام دهد. اين باشگاهها همين نهادهای مدنی اعم از زنان، اقوام، اصناف، دانشجويان و غيره هستند که در عين حفظ هويت خود به صورت مستقل و مرتبط با جنبش سبز پيوند برقرار می کنند.

اين پيوند در بستر حقوق ملی، بستر فعاليت مدنی و چهارچوب حقوق اساسی مردم و جامعه است. خواسته‌های حداقلی در جنبش سبز توافق همه نهادها، احزاب و شخصيتها و فعالين است، منتها به شکل شفاف و روشن. حمايت از رهبری جنبش سبز نيز مدنی- سياسی است. نه عقيدتی و کاريزماتيک و همکاريها نيز بر اساس خواسته های روشن و شفاف و معيارها و خواسته های معين و حداقلی است که با توافق صورت می‌گيرد.

مانند دفاع از آزادی بيان، يا حق تجمع مسالمت آميز يا حق انتخاب شدن، امنيت بعد از ابراز عقيده و ... در عين حال به دليل بنيادی بودن جنبش سبز، در صورت تحرک جنبش، فعاليتهای خاص مدنی خود را تعطيل نمی کنند اما گاهی خود را تعديل و يا بازنگری می کنند. چون در صورت حرکت جنبش سبز، برای جنبشهای خاص يا خرد يا جزء،‌ فضای تنفس بيشتری ايجاد می شود. البته همواره بايد مد نظر داشت که فضای ايجاد جنبش سبز را جنبشهای خاص به وجود آورده اند که حال می بايست با يکديگر تعامل کنند.

به گمان من جنبشهای خاص مانند خواسته های حقوقی عدالت طلبانه جنسيتی، در تعامل با جنبش سبز، برنامه های خود را بيشتر مطرح نموده و پيش خواهند برد. اگر جنبش سبز شکوفا شود، گرفتن يک ميليون امضاء با فعاليتهای تعريف شده خاص خود و ايجاد فضای عدالت طلبانه جنسيتی راحت تر عملی خواهد شد.

اکنون هيچ فرد و جريانی منکر ضرورت حضور زنان در انتخابات و جنبش سبز نيست که بی گمان نتيجه فعاليت جنبشهای خاص است. اين تحرکات به رشد درخواستها و مطالبات نهادهای زنان می افزايد به عبارتی اين دو موجب نيرو افزايی يکديگر می گردند.

با اين وصف نه بايد در جنبش سبز محو شد و نه بايد در مقابل آن ايستاد، بلکه بايد در عين حفظ استقلال با آن تعامل کرد و به يکديگر بهره رساند.

در اين زمينه می توان نقد معقول هم داشت.

-تحول شرايط چه تأثيری بر کمپين يک ميليون امضاء می گذارد؟

به نظر من تحول شرايط بر روی حرکت کمپين يک ميليون امضاء تأثير خواهد گذاشت و اين تأثير مثبت است. چون حضور زنان در بستر فعاليتهای مدنی در حوادث اخير قابل تأمل است. بايد توجه کرد که بخشی از درخواستهای کمپين تا کنون عملی شده، اما چگونه بايد نهادينه، قانونی و تضمين شود؟ اين امر بستگی به تلاش بيشتر فعالان و نهادهای طرفدار حقوق زنان دارد.

رشد جنبش سبز، که با حضور زنان همراه است اقبال به خواستهای کمپين را تقويت خواهد کرد. سه کانديدای رياست جمهوری با حضور زنان يا فعالان زنان نزديک به خود در انتخابات حضور يافتند، حتی آقای احمدی نژاد که در دوران تبليغات نسبت به حضور زنان واکنشی خاص نشان نداد اما پس از انتخابات از وزرای زن در کابينه خود استفاده کرد. به هر حال اگر زنی وزير شود، بايد قوانين مدنی هم به اقتضای اين وضعيت تغيير کند. اما مسئله مهم نحوه تعامل کمپين با شرايط موجود است. کمپين موج افشانی خاصی داشته ولی می تواند با جنبش سبز به سطح توده زنان کارمند و تحصيل کرده وارد شود. اين ورود در اين سطح هنوز صورت نگرفته است. موج رسانه ای ونفوذ در اقشار خاص زنان به وجود آمده، اما مسئله ای عموم زنان کارمند، شاغل و تحصيل کرده نشده است.

کمپين بايد بينديشد که چگونه می تواند با توجه به وضع جديد، خواسته های مدنی کمپين را به لايه های عمومی تر جامعه اعم از زن و مرد ببرد.

بايد توجه داشت که بين روشنفکران و تحصيل کردگان فرق وجود دارد. کمپين جريانی روشن فکريست. مانند همه جريانهای ايرانی. اما جنبش سبز توانسته تحصيل کردگان را جذب نمايد. کمپين بايد به اين تحصيل کردگان و افراد شاغل و کارمند بينش مدنی حقوق زن بدهد. اگر اين اقدام عملی شود، هم عدالت حقوقی زنان نهادينه می شود و هم اين عدالت حقوقی به نهادينه شدن دموکراسی ياری می رساند. چون نمی‌توان با حذف يا درجه دوم قرار دادن نيمی از جامعه، دموکراسی نهادينه شده ای داشت. بايد ديد که از ميدان گسترده شده مخاطب در شرايط فعلی نهادهای مدنی اعم از زنان، اقوام و اصناف می توانند قدرت خود را نهادينه کنند يا خير؟ چون بدون نهادينه شدن اين جنبشها و فعاليتها،‌ دموکراسی حاکم نمی شود.

در مورد راهکارهای عملی می توانيم در فرصت جداگانه ای با يکديگر گفتگو کنيم.

متشکرم
تقی رحمانی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016