سه شنبه 31 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عبور از پدران، حميد فرخنده

حميد فرخنده
برخلاف رسم زمانه، فرزندان، پدران، و جوانان، پيران را نصيحت کردند. آنان را به حلم، خويشتنداری و رعايت حرمت تظاهرات سبز خويش فراخواندند و آن گاه که پند و اندرز کارگر نيفتاد، صبورانه تظاهرات و اعتراضات خويش را به گوشه ای ديگر انتقال دادند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


hamid_farkhondeh@hotmail.com

از جلوه های بارز جنبش اخير ايران عبور فرزندان سبز از پدران سرخ يا آرمانگرا بود. در داخل و خارج کشور نسلی از انقلابيون زندگی می کنند که ريزش تدريجی سی ساله تعدادشان را محدود کرده است، هرگز به کمتر از انقلاب يا سرنگونی نظام اسلامی رضايت نمی دهند و اکنون اگر کهنسالی را آغاز نکرده باشند، دوران ميانسالی را می گذرانند. شرايط سياسی داخل کشور امکان فعاليت سياسی يا مخالفت علنی عليه مشارکت در انتخابات را به اين نسل از انقلابيون نمی دهد، رفقای خارج از کشور آنها اما همواره انتخابات رياست جمهوری را فرصتی مناسب برای فعاليت ها و اعتراض های خويش يافته اند. هر چهار سال، در روز انتخابات اغلب با پرچم های سرخ در برابر سفارتخانه های ايران گرد آمده اند تا با شعارها، پرخاش ها و گاه تعرضات خويش، رای دهندگان را بدرقه کنند.

شرکت گسترده ايرانيان خارج از کشور در دور دهم انتخابات رياست جمهوری و شروع ميارزات موج سبز عليه کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد و حوادث پس از انتخابات، طرفداران انقلاب يا سرنگونی نظام را در موقعيتی جديد و دشوار قرار داد. کم نبودند پدران و مادران سرخی که ناگهان خود را با فرزندان سبز روبرو ديدند. اولين مشکل وقتی آغاز شد که پدران رای نداده نتوانستند برای پس گرفتن آرای خويش با فرزندان همصدا شوند. مشکل بعدی زمانی نمايان گشت که انقلابيون سرخ و سرنگونی طلبان سلطنت طلب با تعداد اندک اما پرچم های بيشمار و شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" در تظاهرات فرزندان سبز حضور می يافتند تا هم در عکس ها و فيلم ها تظاهرات را از آن خود نشان دهند، هم راديکاليسم خويش را به رخ سبزپوشان رفورميست کشند.

چنين بود که برخلاف رسم زمانه، فرزندان پدران، و جوانان پيران را نصيحت کردند. آنان را به حلم، خويشتنداری و رعايت حرمت تظاهرات سبز خويش فراخواندند و آنگاه که پند و اندرز کارگر نيفتاد، صبورانه تظاهرات و اعتراضات خويش را به گوشه ای ديگر انتقال دادند.

اگر اين داستان برحکومتيان بود، در اين ميان بودند درحکومتيانی نيز که شاهد گسترش موج سبز ميان فرزندان خويش بودند. عبدالحسين روح الامينی نجف آبادی نمونه بارز چنين افرادی است که فرزندش سالم از خانه برای پيوستن به موج اعتراضات سبز بيرون رفت و دو هفته بعد بجای دريافت خبری از فرزند بازداشت شده اش، جسد او را با دهانی خرد شده تحويل گرفت.

آقای روح الامينی بعد از انقلاب فرهنگی و بازگشائی دانشگاهها در آغاز دهه شصت، با عضويت در انجمن اسلامی دانشکده داروسازی دانشگاه تهران بعنوان يکی از بازوان اجرائی انقلاب فرهنگی در اين دانشکده، در کار فرستادن دانشجويان دگرانديش به اوين برای بازجوئی يا اخراج آنها و تصفيه استادان فعال مايشاء بود.

اکنون نزديک به سه دهه بعد، او بعنوان رئيس انستيتو پاستور و در مقام دبيرکل حزب عدالت و توسعه و با دارا بودن چند پست ديگر، همچنان به نظام اسلامی و آيت الله خامنه ای وفادار مانده و اميدوار اجرای عدالت از سوی رهبر جمهوری اسلامی در ماجرای قتل دردناک محسن خويش است. آقای روح الامينی خون فرزند را ديده اما تعفن نظام را حس نکرده است. دهان خرد شده فرزند را ديده، صدای خرد شدن پايه های مشروعيت نظام را نشنيده. تلاش دارد در برابر سوال خبرنگاران و در پيشگاه ولی فقيه قصه ی دل پرغصه پنهان نگه دارد تا آبروی نظام پاس دارد. دلش در بند نظام است با اينکه دلبندش در بند نظام بود و جسد درهم شکسته اش را تحويل گرفت. با همان خونسردی که دانشجويان را پاکسازی می کرد، عليه "فرصت طلبان" سبز سخن می گويد و برای مظلوميت نظام و رهبری دل می سوزاند. برای روشن شدن حقيقت پيرامون مرگ فرزندش در بازداشتگاه کهريزک اميد به رهبری بسته است که حفظ آبروی نظام را از افشای جنايات صورت گرفته ارجح می داند. در سودای پيدا کردن عاملان و آمران قتل فرزند است درحاليکه خانواده های ديگر کشته شدگان در زير فشار و تهديد ماموران خفيه دستگاه ولايت اجازه برگزاری مراسم سوگواری، همکاری با کميته پيگيری آقايان موسوی و کروبی يا مصاحبه با رسانه های خارج از کشور در مورد مرگ عزيزان خويش ندارند.

سخنان آيت الله خامنه ای در مراسم نماز عيد فطر اما دگر بار نشان داد که برای رهبر جمهوری اسلامی حفظ قدرت و آبروی نظام بيش از هر حقيقت ديگر اهميت دارد. وی در سخنانی بظاهر آشتی جويانه و در باطن پريشان از رعايت قانون، مهربانی و اخلاق حسنه سخن گفت اما در همان حال اعترافات زندانيانی که تحت سخت ترين شرايط و بدون رعايت حقوق قانونی اشان از جمله حضور وکلای شان، مجبور به اعترافات عليه خويش شده اند را صحيح، مسموع و نافذ دانست.

رهبر جمهوری اسلامی از عظمت حضور ملت در راهپيمايی روز قدس سخن گفت اما حضور صدها هزار نفره ی سبزها در تهران و ديگر شهرهای بزرگ کشور را ناديده گرفت. از شفافيت سخن گفت درحاليکه هم خود وی و هم مسئولان منتخب وی در نهادهای قضايی، نظامی، اطلاعاتی و انتظامی همه کار می کنند تا بلکه جلوی روشن شدن جنايات صورت گرفته را بگيرند. روزنامه ها را توقيف می کنند يا در دفاتر آنها مامور سانسور می گمارند تا مبادا برخلاف منويات رهبری و دولت کودتا روشنگری کنند. از شفافيت سخن گفت اما رسانه ملی کشور که مستقيما زير نظر رهبری و با بودجه عمومی اداره می شود در نقش صدا و سيمای کودتاچيان به کدر کردن فضای خبررسانی کشور مشغول است، شخصيت های سياسی کشور بويژه رهبران جنبش سبز در آن مورد اتهام قرار می گيرند، بدون اينکه طبق قانون فرصت پاسخ دهی به آنان داده شود. ترانه موسوی پيدا می کنند تا ترانه واقعی را بفراموشی بسپارند.

آيت الله خامنه ای از تعقيب و مجازات مجرمان سخن گفت درحاليکه دستگاههای امنيتی برای ارعاب کسانی که جرات کرده اند از تجاوز و جنايت در زندان ها سخن بگويند، موتورسوار مسلح در خانه هايشان می فرستند، يا شيخی آزاده که شجاعت افشای تجاوز و ايستادگی در برابر کودتاچيان را داشته عليرغم اسناد ارائه شده، دروغگو می خوانند. از اخلاق حسنه و پرهيز از تهمت به ديگران گفت درحاليکه اخلاق و تقوای نماينده ی ايشان در روزنامه کيهان در اتهام زدن به آقايان موسوی کروبی و خاتمی و ديگر منتقدان نظام يا هنرمند محبوب ملت آقای شجريان، رسوای خاص و عام است. گويا سرلشکر محمد علی جعفری که بزرگ ترين، بی اساس ترين و مضحک ترين اتهامات را به آقايان خاتمی، موسوی خوئينی ها و بهزاد نبوی نسبت داده است، برگزيده ی رهبر نيست.

ملت ايران اما رشيدتر، آگاه تر، هوشيارتر و مصمم تر از آن است که با سخنان پرتناقض رهبری گرفتار در کلافی سردرگم که شخصا با بی عدالتی، بی درايتی و بی سياستی خود ايجاد کرده است، يا با اقداماتی نيم بند برای فرار مسئولان واقعی تقلب، تجاوز و جنايت، دست از خواست های عدالت جويانه و آزادی خواهانه ی خويش بردارد.

کاش آقای روح الامينی نيز چنانکه وعده داده است پيگير اجرای عدالت و روشن شدن حقيقت پيرامون مرگ فرزند خويش باشد و خون وی را برای حفظ مصالح و آبروی نظام فراموش نکند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016